دیدار با افلاطون در کافه ویونا اثر فرزانه سکوتی از مجموعه داستان بزرگسال نشر پیدایش منتشر شده است.
دیدار با افلاطون در کافه ویونا برشهایی از زندگی ۱۸ زن را روایت میکند، زنانی که هرکدام رنجی را تجربه کردهاند. این داستانها روایتهایی مدرن از زندگی زنانی از طبقه متوسط شهری است که درد را پذیرفته و به نقطه تسلیم رسیدهاند. زنان در این کتاب شجاعت مواجهه با روی سخت زندگی را به نمایش میگذراند.
عناوین داستانهای کتاب:
- دیدار با افلاطون در کافه ویونا
- او
- ولش کن!
- ماهگرفتگی
- جوان ناکام
- پرندههای خشمگین
- فیلها در باد
- امیرآباد
- آینهجیبی خانموفایی
- توتهای اراج
- عروس خاندان مفخم
- واحد کناری، عود
- خوابهای شمارهدوزیشده
- ملافه
- مثل توی فیلمها
- افسرخانم
- اسواق الهدایا
گزیدهای از داستان توتهای اراج
از دو هفته پیش که موقع خداحافظیشان مسیجی برای عطا آمده بود… از همان دو هفته پیش که شیرین شوخی شوخی و از روی نمیدانم چه حسی این باکس گوشی عطا را… یعنی تمام اینها یک شرطبندی احمقانه بود؟ که عطا با دوستانش شرط بسته بود باد دماغ شیرین را خواهد خواباند؟ از همان دو هفته پیش که عطا قول داده بود توضیح بدهد و سوءتفاهم را… عطا گفته بود بله اولش شرطبندی بود اما بعدتر…
آن شبِ اشک و اندوه دو هفته پیش، شیرین کِی و با چه حالی رسیده بود خانه؟ یادش نبود. زنگ زده بود واله خودش را برساند. از آن وقت تا حالا اولین باری بود که عطا را میدید.
حس ظهرهایی را داشت که بعد از مراسم تدفین یک آشنا، خسته و بیرمق و با حالت تهوع توی رستورانی که بازماندگان آن مرحوم تدارک دیده بودند مینشست و هر چند گرسنه بود اما رغبتی به خوردن نداشت. فقط برای انجام وظیفه خودش را مشغول خوردن نشان میداد و زیر لب فاتحهای میخواند تا کمتر به غذا لب بزند. فاتحه میخواند و شاید هم خاطرهای را از آن مرحوم مرور میکرد. آن شبِ اشک و اندوه، واله تا روبهروی شیرین نشست گفت: «کارش حرف نداره. زنگ میزنی مشکلتو میگی. شماره حساب میده. پولشو که واریز کردی بسته رو به آدرست میفرسته.»
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.