دویدم و دویدم از مجموعه قصهای نو از افسانه برای کودکان منتشر شده است. هر کدام از داستانهای قصهای نو از افسانه، نگاهی تازه و دوباره به قصههایی دارد که آنها را بسیار شنیدهاید؛ اما این بار محمدرضا یوسفی، نویسنده کهنهکار و شناختهشده ادبیات کودک و نوجوان، این قصهها را با ماجراهایی تازه و شگفتانگیز برای گروه سنی ب و ج بازآفرینی کرده است. این مجموعه فرصت مناسبی را برای کودکان و نوجوانان فراهم کرده است تا با داستانها و افسانههای شیرین فارسی بیشتر آشنا بشوند.
محمدرضا یوسفی نویسنده و نظریهپرداز حوزه ادبیات کودک و نوجوان است که تاکنون بیش از دویست اثر داستانی برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده. او در سال ۲۰۰۰ نامزد جایزهی هانس کریستین آندرسن، جایزه جهانی ادبیات کودک شده و همچنین لوح افتخار IBBY را دریافت کرده است.
قصهی دویدم و دویدم با بیانی شیوا و روان روایت میشود و تصویرگریهای ساده و جذاب «سارا خرامان» نیز در صفحات مختلفی از کتاب، خواندن آن را برای کودکان لذتبخش میکند.
گزیدهای از کتاب دویدم و دویدم
چه کوهی! چه سنگهایی! چه برفی بالای کوه بود! صدای زوزه گرگ از درهها میآمد، ترسیدم. به دنبال برهام بودم، بره حنا که صبح زود از گله جدا شد، رفت، کجا؟ نمیدانم.
من، چوپان آبادیام. هر روز گوسفند و بزهای آبادی را به صحرا میبرم، می چرانم و غروب به خانهها برمیگردانم. از این خانه سه گوسفند، از آن خانه دو بز، از خانه بعدی چهار بز و گوسفند، از خانهای دیگر شش گوسفند و بز. از هر خانهای بزها و گوسفندها بیرون میآیند و بعد گله من راه میافتد.
من دو تا سگ دارم، یکی سیاه و یکی سفید. سگ سفید جلو گله پارس میکند و مواظب بزها و گوسفندهاست. سگ سیاه هم عقب گله را نگاه میکند تا مبادا یکدفعه گرگی به بزها وگوسفندها نزدیک شود.
در گله من، فقط یک بره مال خودم است، آن هم بره حنا که همیشه روی دوشم است، بع بع میکند و میخواهد میان گله باشد، اما قدش کوتاه، پایش کوتاه، زورش کم و صدایش ضعیف است. اگر او را در میان گله ول کنم زیر دست و پای بز و گوسفندها میماند و پای کوچک و دست ظریفش میشکند.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.