سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

خنده ی خورشید، اشک ماه

نویسنده: رضا جولایی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۳۲۲

شابک: ۹۷۸-۶۲۳۰۱۰۸۰۵۱

خنده خورشید اشک ماه

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند

خنده ی خورشید، اشک ماه

 

«خنده ی خورشید، اشک ماه» جواهر هستند، دو قطعه جواهر بد یمن. چون به صاحبانشان وفا نکرده‌اند. جواهراتی که از محمدشاه گورکانی تا نادر و کریمخان و آغامحمدخان قاجار دست به دست چرخیده‌اند و حالا افتاده‌اند دست دوتا آس‌وپاس ولگرد به اسم شعبون و رمضون.

زمان ماجرا دوران به توپ بستن مجلس است، دوران کشتار ملیون توسط لیاخوف روسی و سرنوشت غمبار مشروطه. اصلا در همین بلبشو است که آن دو تکه جواهر ناب به دست این دو نفر می‌افتد. در روزگار عجیبی که همه در حال دسیسه‌چینی، زدن زیرآب دیگری و به دست آوردن مال و منال بیشتر هستند.
شروع ماجرا هم از همین دسیسه‌چینی‌هاست. شعبان و رمضان و ممد نعلبند در اصل به فرمان فرهاد میرزا رفته‌اند تا اتول گرانقیمت مشاور شاه را بدزدند تا از قبال آن کامران میرزا قرارداد واردات انحصاری قند و شکر را به دست آورد.


در موازات این داستان و شخصیت‌ها، داستان‌های دیگری هم داریم؛ داستان لیدی مارگارت ولینگتون باستان‌شناس که درست در همین اوضاع آمده تا در شهر ری کشفیات باستان‌شناسی بکند؛ داستان آسید عزیزالله گارسه‌چین که می‌خواهد برای برقراری مشروطه کاری بکند و بین کشتن لیاخوف یا بردن عروسش به سر خانه و زندگیشان مانده؛ داستان کربلایی یحیای مرده‌شور که فوج کشته و زخمی‌های روز به توپ بستن را برایش می‌آورند، برای او که عادت دارد با مردگان حرف بزند.

جولایی مثل همیشه وقایع تاریخی و مکان‌ها و نام‌های آشنا را با تخیل و قصه‌پردازی درهم آمیخته می‌کند و هرچه جلوتر می‌رویم هم داستان این افراد بهم گره می‌خورد و هم تشخیص واقعیت و تخیل سخت‌تر می‌شود.

داستان خنده ی خورشید، اشک ماه شخصیت‌های فراوانی دارد، نکته جالب ماجرا اینجاست که بسیاری از این شخصیت‌ها که تنها در چند صفحه کتاب حضور دارند و جزو دسته مردم به ظاهر عامی و توده هستند، آدم‌هایی بسیار دلنشین هستند که گویا حکمت زندگی و تاریخ از زبان آنها جاری می‌شود.

حضور پیدا و پنهان بیگانگان در عرصه سیاست ایران و حاکمانی که هرکدام تنها به نفع شخصی خود فکر می‌کنند در کتاب جولایی پیداست اما فراتر از آن تغییری است که هرکدام از این شخصیت‌ها در طول داستان پیدا می‌کنند و با دنیا و ذهنیاتشان آشنا می‌شویم.


کتاب خنده ی خورشید، اشک ماه در 36 بخش نوشته شده و باتوجه به تعدد شخصیت‌ها در هر بخش نوعی از نگارش و قالب را از نامه تا گفتگوهای مردم انتخاب کرده. حضور اصطلاحات و مثال‌های عامیانه و محاوره‌ای مردم از نکات دلچسب کتاب است که باعث می‌شود همزمان با آشنایی با یک برهه تاریخی ایران و پیگیری یک داستان جذاب، با بخشی از فرهنگ عامه نیز آشنا شوید.

 

رضا جولایی
رضا جولایی

 

 

رضا جولایی متولد سال 1329 در تهران است. به گفته خودش نوشتن را از چهارده‌سالگی شروع کرده. اولین مجموعه داستانش با نام «حکایت سلسله پشت‌کمانان» در سال 1362 منتشر شد و بعداز آن حدود پانزده عنوان رمان و مجموعه داستان منتشر کرد.
رمان «یک پرونده کهنه» او برنده بهترین رمان سال 1396 در جایزه احمد محمود شد. پیش از این هم در سال 1382 رمان «سیماب و کیمیای جان» به عنوان رمان دوم جایزه ادبی اصفهان و رمان تحسین شده جایزه ادبی مهرگان و نامزد جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی انتخاب شده بود.


بخشی از کتاب


چند عابر از کنارش رد شدند. جلو یکی از آنها را گرفت. مرد موقری به نظر می‌آمد. پرسید: «چیه؟»
«اعلامیه‌ی طرفداری از قانون.»
«کدوم قانون؟ می‌تونین کاری کنین این یه لقمه نون رو هم از ما بگیرن؟ کله‌پز که از جاش بلند شه، سگ جاش می‌شینه. همین شماها هستین که ما رو از کار بی‌کار کردین. برو عمو پی کارت.»
این یکی بیشتر او را کفری کرد.
«نمی‌خواین از زورگویی شاه و وزیر خلاص شین؟ نمی‌خواین قانون…»
مرد صدایش را بالا برد که «تو ریغو می‌خوای من رو از زورگویی شاه و وزیر خلاص کنی؟ این قانون‌خواهی شماست که مملکت رو از نفس انداخته. امثال تو بودن که به اتل شاه بمب انداختن، خواب و خوراک رو از مردم گرفتن. ایها الناس، بیاید، آخر زمون شده، این شازده می‌خواد ما رو از دست شاه و وزیر آزاد کنه بسپره دست قانون. تو اصلا برای من بگو قانون یعنی چی!» و یقه‌ی او را محکم گرفت.
چند نفر دور آنها جمع شدند. یک نفر به طرفداری از او درآمد. «خب راست می‌گه. کل عالم بنابر قانون شکل گرفته. حرف بدی نمی‌زنه.»
مرد گفت «به! دوکلمه هم از ننه‌ی عروس بشنفین.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *