تاریخ خرد- جلد پنجم
یک منش فلسفی، یعنی یک ایده و یک نظریه که به این خوشه تعلق داشته باشد، مانند تمام منشهای دیگر از سه بخشِ محتوا، قلاب و دستور تشکیل یافته است. یعنی نظامی از ارجاعها و شکلی از بازنمایی هستی را در رمزگان خود حمل میکند (محتوا)، که وعدهی تحققپذیر یا فریبندهی دستیابی به قدرت، لذت، معنا و بقا را به حاملانش میدهد (قلاب)، و بسته به آن بازنمایی، بسامد بروز کردارهای خاصی را افزون یا کم میسازد (دستور).
در عصر هخامنشی، همزمان با تثبیت آیین زرتشت در ایران زمین و همگام با دگردیسی کامل این نظام فلسفی، به قالبی دینی، میبینیم که دو خوشه از منشهای مشابه در کرانههای خاوری و باختری ایران زمین پدیدار میشوند.
در مرزهای خاوری ایران زمینِ عصر هخامنشی نیز، درست موازی با آنچه که در غرب میبینیم، خردی فلسفی زاییده شد که دو خوشهی اصلی آن به مکتب بودایی و جاینی تعلق دارد…
Thanks for clicking. That felt good.
Close