زیر عنوان کتاب با جمله «پول قهوه را خرج رویاهایت کن» می‌تواند ترغیب‌کننده خوبی برای خواندن کتاب خرده خرج باشد.

شاید در وهله اول به نظر بیاید که با یک نمونه از کتاب‌های انگیزشی مواجهیم، کتابی که می‌خواهد به ما یاد بدهد چطور با پس‌اندازهای خرد می‌شود کارهای بزرگ کرد یا آدم‌های موفق چطور برنامه‌ریزی مالی می‌کنند. البته کتاب چنین قصدی هم دارد و اصلا این‌که در گوشه سمت چپ روی جلد عنوان «ضراب‌خوانه» به چشم می‌خورد نشان‌دهنده همین است که مدیریت مالی بحث اول کتاب است.

با وجود این دو نکته است که کتاب را متمایز از نمونه‌های مشابهش می‌کند، اول استفاده از داستان در بنای کار است، داستان و شخصیت‌ها به خوبی در بافت ماجرا تنیده شده‌اند که حتی اگر بحث کاربردی کتاب هم برای‌تان جذاب نباشد، کنجکاوی برای فهمیدن ماجرای شخصیت‌ها شما را تا انتهای داستان خواهد کشاند.

اگر نیمه اول کتاب را که شامل جدول‌ها و محاسبات مالی است پشت سربگذارید، نکته دوم هم خودش را نشان خواهد داد. این‌که همه ماجرا موفقیت مالی نیست. درحقیقت پولدار شدن هدف اصلی نیست، غنی زندگی کردن مهم است.

چه بسا غنی زندگی کردن واژه ناملموسی باشد یا به نظر بیاید که فراهم کردن ملزومات یک زندگی آسوده در وهله اول و بعد مطلوبتر کردنشان (روز اول احتیاج به یک سرویس ناهارخوری داریم تا بتوانیم راحت‌ غذا بخوریم اما چندسال بعد فقط داشتن سرویس ناهارخوری مهم نیست، دلمان می‌خواهد آن سرویسی را بخریم که زیباتر، راحت‌تر و یا شاید دارای برند معتبرتری باشد) همین معنی را بدهد. اما غنی زندگی کردن فراتر از این حرف‌هاست و کتاب بدون این‌که بخواهد خودش را وارد بحث‌های روانشناسانه و اخلاقی بکند، با پیش کشیدن بحث هنر و البته عشق، تلاش می‌کند تصویری از یک زندگی غنی یا حس و حال پربار زندگی کردن بدهد.

درهرحال چه در نقطه‌ای از زندگی باشید که احساس می‌کنید مدیریت مالی افتضاحی دارید و چه در شرایطی هستید که بین خواسته‌ها و انتخاب‌های‌تان گیج شده‌اید، خواندن این کتاب می‌تواند کمکتان کند. گرچه اگر هیچکدام هم نباشد، خواندن یک داستان که حول قهوه و کافی شاپ و عکاسی دور می‌زند برای بسیاری از کتاب دوستان مطلوب خواهد بود.

نویسنده کتاب دیوید باک، مشاور مالی معروفی است، کتاب‌های زیادی نوشته و برنامه‌های تلویزیونی هم اجرا می‌کند اما انگیزه نوشتن این کتاب را از مادربزرگش گرفته، مادری که روزی فروشنده کلاه گیس در یک فروشگاه محلی بوده و بعدها میلیونر شد.

انتشارات خوانه از سال 1398 فعالیتش را شروع کرده و این کتاب جزو مجموعه ضراب‌خوانه چاپ شده. خوانه تابه‌حال چندین کتاب در موضوعات متنوعی از سینما و ادبیات تا زندگی‌نگاره و کسب و کار منتشر کرده، و هدفشان از انتشار این آثار متنوع یک چیز است: بناکردن خانه‌ای برای خواندن.

بخشی از کتاب خرده خرج

«مدت‌هاست داریم درباره‌ی پس‌انداز برای بازنشستگی حرف می‌زنیم، و فرض گرفته‌ایم موضوع خیلی مهمی است…اما واقعا چقدر مهم است؟ منظورم این است که برای تو چقدر مهم است. بله، می‌دانی که بالاخره روزی بازنشسته می‌شوی، مثلا پنجاه سال دیگر، هفتادسالگی واقعیت زندگی من است، اما برای تو نه بازنشستگی واقعی است نه هفتادسالگی، یعنی الان نیست. درست نمی‌گویم؟»

بیراه نمی‌گفت. همان‌طور که توصیف باربارا از سرونوشت زنان در دوران پیری برایش مایه‌ی شگفتی بود، چهل سال بعد هم خیلی دور به نظر می‌رسید.

«خب، بیا لحظه‌ای سوال درباره بازنشستگی را بگذاریم کنار. بیا درباره‌ی زندگی‌ات حرف بزنیم. درباره‌ی این‌که بین الان و چهار یا پنج دهه بعد می‌خواهی چطور زندگی کنی. درباره‌ی رویاهایت.»
«رویاهایم؟» زویی لرزید. در دل گفت: آره، از شنیدنشان فراری هستی.

هنری گویی ذهنش را خوانده باشد، آرام گفت: «کابوس‌هایت، نه. رویاهایت. کاری را بگو که همیشه می‌خواسته‌ای انجام بدهی.»
قبل از این‌که بتواند فکر کند، کلمات از دهانش بیرون جهیدند. «این‌که یاد بگیرم چطور عکس‌هایی بی‌نظیر بگیرم.»