تو می گی من اونو کشتم؟
نویسنده: احمد غلامی
ناشر: افق
نوبت چاپ: ۱۳۸۶
سال چاپ: ۲
تعداد صفحات: ۹۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۴۴۱۱۱۱
همه افرادی که پا در جبهه گذاشتهاند با اختیار خود نرفتهاند، دانشجویان و سربازان نیز ناگزیر از حضور در جبهههای جنگ 8 ساله ایران و عراق بودهاند. گاه توصیف جنگ از حالت قهرمانی به گیر افتادن در مسلخ مرگ، افول میکند. در این مواقع است که در مییابیم میشود ترسید و فرار کرد. یا به شکل دیگری میشود فقط برای زنده نماندن هم به جنگ پناه برد. اینجاست که آثاری نظیر تو میگی من اونو کشتم و یا کفشهای شیطان را نپوش، متفاوت و زمینی و عینی و فراموش نشدنی میشود.
این مجموعه شامل سه داستان است «طاقت حرف راستو داری»، «فنجان آبی» و «تو میگی من اونو کشتم». داستان سوم درباره مردی است که در جبهه حضور دارد اما آن قدر ترسیده و هرسان است که از عملیات میگریزد ولی مجبور میشود دوباره بازگردد و مسئولیتی سنگین بر دوشش قرار میگیرد، دفن جنازههای دشمن . این بار دشمنان، نشانههای آشنایی دارند. این رویارویی دوباره مرد با افکار و نظراتش است.
نویسنده خود در سالهای مختلف جنگ در آن حضور داشته و تجربیاتش سبب شده تا جزییاتی متفاوت با آن چه معمولا در رسانهها مطرح میشود را خلق و توصیف کند.
درباره نویسنده تو میگی من اونو کشتم؟
احمد غلامی در سال 1340 در شهر ساوه به دنیا آمده است، سالها تجربه روزنامهنگاری دارد و در مقاطع مختلفی سردبیر شرق بوده است. سفرهای متعدد به گوشه و کنار ایران و همنشینی با آدمهای طبقههای مختلف اجتماعی به او اندوخته فراوانی در انتخاب سوژه و توصیف آدمها و خلق شخصیتهای جذاب و متفاوت داده است. جنگ و زندان و سیاست از عناصر اکثر داستانهای اوست و نگاه متفاوتش در توصیف حوادث و تبدیلش به موقعیت داستانی از ویژگیهای کارش.
غلامی جوایز متعددی همچون گلشیری، غنی و کتاب سال منتقدان مطبوعات را دریافت کرده است. همه زندگی، فعلاً اسم ندارد، کفشهای شیطان را نپوش، تذکره الانسان، آدمها و نرخ تن از دیگر آثار اوست.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری