سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

ترس و نکبت رایش سوم

نویسنده: برتولت برشت

مترجم: شریف لنکرانی

ناشر: جامی

نوبت چاپ: ۷

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۷۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۷۴۳۶۸۰۶


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

ترس و نکبت رایش سوم

 

 

ترس ونکبت رایش سوم نخستین بار در سال ۱۹۳۸ میلادی منتشر شد.‌ زمانی که هیتلر هنوز به قدرت کامل نرسیده‌بود، اما برشت می‌توانست عاقبت کار را پیش‌بینی کند. کتاب شامل بیست‌وچهار نمایشنامه‌ی تک پرده‌ای است که گرچه شخصیت‌ها و داستا‌ن‌های متفاوت دارند، اما هرکدام تصویری از دوران تاریک به‌قدرت رسیدن هیتلر و بازتاب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را بر زندگی مردم نمایش می‌دهند. شخصیت‌های این نمایشنامه‌ها، همه‌ی اقشار جامعه را دربرمی‌گیرند: کشاورز، معلم، کارگر، کاسب و ماهیگیر و کشیش و… .

انسانیت و معیارهای اخلاقی سقوط کرده‌‌اند و هر انسانی در نقش پدر، مادر، فرزند، دوست‌ یا همسایه خطری بالقوه برای دیگری است. هر کلامی که از دهان بيرون می‌آید و هر حرکتی می‌تواند برضد شخص و نزدیکانش برداشت شود. جامعه به‌شدت‌ دچار ترس و سوء‌تفاهم شده‌است.
برشت این اثر را زمانی که در دانمارک زندگی می‌کرد، نوشته‌است و نکته‌ی قابل‌توجه در این اثر، اشعاری است که در ابتدای هر نمایش،‌ مضمون آن را آشکار می‌کند.

 

ترس و نکبت رایش سوم

 

 

تئاتر روایی


نمی‌توان نمایشنامه‌های برشت را خواند و تئاتر روایی را نشناخت‌، گرچه‌ او مبدع آن نبود.‌ پیش از او اروین پیسکاتور کارگردان و تهیه‌کننده تئاتر آلمان(۱۹۶۶-۱۸۹۳) روش‌های این سبک را در اجرا به‌کار‌ برده‌بود تا بر محتوای سیاسی- اجتماعی نمایش بجای تأثیر احساسی آن تاکید کند.‌ اما این برشت بود که تئاتر روایی و روش‌های آن را وارد متن کرد و همان‌طور که او خود اظهار داشته؛ گرایش‌های آموزشی و تفسیری آن در نمایشنامه‌های مذهبی قرون وسطی و تئاتر قدیمی آسیا ریشه دارد.

درواقع تئاتر روایی، اصول تئاتر ارسطویی را که بر هم‌ذات‌پنداری؛ همدردی، ترس و پالایش نفس استوار است، درهم می‌ریزد، تا به‌جای آن با استفاده از بیگانه‌سازی و ایجاد فاصله میان تماشاگر، موضوع و شخصیت‌های نمایشنامه، از همدردی تماشاگر جلوگیری و این انگیزه را در وی ایجاد کند که با تفکرات انتقادی زمینه‌ی تغییرات اجتماعی و سیاسی را به‌وجود آورد.‌


این فنون بیگانه‌سازی عبارت‌اند از: دوگانگی نقش بازیگر نمایش(یعنی بازیگر مدام به ما یادآوری می‌کند که او نقشی را ایفا می‌کند و خود آن شخصیت نیست)؛ جهش زمانی؛ قطع روند داستان به وسیله‌ی موسیقی؛ صحنه‌­آرایی با نور زیاد؛ صحنه‌ی نیمه‌خالی با پرده‌ی نیمه­‌باز؛ وجود عناوین یا اشعاری در ابتدای هرصحنه و نصب تابلوها با عناوینی که تماشاگر را از توهم برهاند.
برشت می‌گوید:«من می‌خواستم قواعدی را به‌کار گیرم که موضوع آن فقط تفسیر جهان نیست ، بلکه تغییر آن است و می‌خواستم آن را در تئاتر مورد استفاده قرار دهم».

 

برتولت برشت
برتولت برشت

 

درباره‌ی نویسنده


اویگن برتولت فریدریش برشت (Eugen Berthold Friedrich Brecht) (زاده ۱۰ فوریه ۱۸۹۸ – درگذشته ۱۴ اوت ۱۹۵۶)، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی است.
در آگسبورگ آلمان از پدری کاتولیک و مادری پروتستان به‌دنیا آمد. خانه‌ی ساده‌ای که او در آن به‌دنیا آمد، امروزه به‌عنوان موزه برشت نگهداری می‌شود. به دلیل تأثیر مادر و مادربزرگش؛ برشت کتاب مقدس را می‌شناخت، آشنایی که تاثیری مادام‌العمر بر نوشتن او گذاشت.


شانزده ساله بود که جنگ جهانی اول شروع شد و او که در ابتدا مشتاق این جنگ بود، با دیدن سرنوشت دوستانش، از آن بیزار شد و بر علیه آن مطلبی نوشت که به اخراجش از مدرسه منجر شد. برای اجتناب از اعزام با ارتش و به پیشنهاد پدرش برای یک دوره‌ی پزشکی در مونیخ ثبت‌نام کرد.


در مونیخ درام‌ را نزد آرتور کوشتر مطالعه کرد. اولین نمایش بلند برشت بعل در سال ۱۹۱۸ بود، با این نمایشنامه روندی آغاز شد که در طول فعالیت خلاقانه‌ی او ادامه یافت. دومین نمایشنامه اصلی خود را با نام طبل‌ها در شب در فوریه ۱۹۱۹ به پایان رساند. اجرای این دو نمایشنامه در لایپزیگ و مونیخ، با اقبال و ستایش منتقدان روبرو شد. این موفقیت برای برشت قرارداد همکاری با تئاتر مونیخ را به همراه آورد.
برشت در سال ۱۹۲۴ به برلین نقل‌مکان کرد و در تئاتر اصلی این شهر به سرپرستی ماکس راینهارد به‌عنوان کارگردان و بعد به‌عنوان نویسنده و کارگردان آزاد همکاری کرد.


او در همه زمینه‌های هنری مانند تئاتر، اپرا، شعر، داستان کوتاه و نقد هنری به فعالیت پرداخت. با کورت وایل موسیقی‌دان همکاری خود را آغاز کرد و نمایشنامه آدم آدم است را در ۱۹۲۶ بر صحنه آورد. در ۱۹۲۸ با هلنه وایگل هنرپیشه اتریشی ازدواج کرد که همواره یار و همراه او بود.

 

مهاجرت برتولت برشت


برشت به سبب روش ضد نازی و ضد هیتلری در ۱۹۳۳، ناچار به ترک وطن شد. آثارش در آلمان سوزانده شد. ابتدا به فرانسه و سپس به دانمارک رفت که از منظر خلاقیت ادبی ایام پرباری بود.


در ۱۹۴۱ به آمریکا رفت و تا ۱۹۴۶ در آنجا ماند و چندین نمایشنامه نوشت، مانند ترس و نکبت رایش سوم ، زندگی گالیله که پیروزی بسیار بدست آورد و نمایشنامه ننه‌دلاور و فرزندانش در ۱۹۵۴ در پاریس موفق به دریافت جایزه جشنواره ملی شد. برشت پس از پایان جنگ به اروپا بازگشت. درابتدا در زوریخ و در ۱۹۴۸ در آلمان شرقی ساکن شد. او توانست با همکاری همسر و یارانش گروه تئاتر برلینر انسامبل را ایجاد کند و بیشتر شاهکارهایش را به روی صحنه ببرد.


اودر ۱۴ آگوست ۱۹۵۶ برابر با سیزده مرداد سال ۱۳۳۵ در اثر ایست قلبی درگذشت.


او پیش از مرگش نوشته‌بود:«پس از مرگ مایل نیستم، درجایی در انظار مردم یا نمایش عموم دفن شوم. بر سر گورم هیچ نطقی خوانده نشود. مایلم در گورستان نزدیک خانه‌ام در خیابان شاوسه دفن شوم »
برتولت برشت در منطقه برلین میته در آلمان و بنا به درخواست خودش در گوری ساده خفته است.


بر سنگ مزار وی تنها نامش حک‌شده است: «برتولت برشت».

 

یادی از برشت

 

بخشی از کتاب


نمایش ۱۸. دهقان به خوکش غذا می‌دهد.
آیشاخ۱۹۳۷. جلوی طویله. شب است دهقان در جلوی طویله‌ی خوک‌ها به زن و دو بچه‌اش دستور می‌دهد‌.


دهقان :
من می‌خواستم شماها را داخل این کارها نکنم، حالا که خودتان می‌خواهید، پس باید جلوی دهانتان را بگیرید، والا پدرتان را برای تمام عمر می‌برند به زندان لاندزبرگ. ما کار خلافی نمی‌کنیم. غذا دادن به حیوان، وقتی گرسنه است که خلاف نیست. خدا هیچ‌وقت نمی‌خواهد که مخلوقش گرسنگی بکشد. وقتی حیوان گرسنه باشد، فریاد می‌کشد. و من نمی‌توانم صدای یک حیوان گرسنه را در مزرعه‌ام تحمل کنم. غذا هم‌ اجازه ندارم بهش بدم، چون قدغن شده. اما من غذا بهش می‌دهم، چون اگر ندهم؛ سقط می‌شود و ضرری به من می‌خورد که کسی حاضر نیست جبرانش بکند.


زن دهقان:
… آقای کشیش هم گفت: تو نباید پوزه‌ی گاوی را که برایت خرمن می‌کوبد، ببندی. مقصودش این بود که ما باخیال راحت باید به حیواناتمان غذا بدهیم. ……..
تونی تو نزدیک چپر بایست. ماری تو هم برو آن بالا نزدیک مرتع. اگر کسی آمد خبر بدهید.
بچه‌ها سر پست‌هایشان می‌روند. دهقان علوفه را مخلوط می‌کند و درحالی‌که مضطرب به اطراف نگاه می‌کند، آن را به داخل طویله می‌برد. زنش هم با اضطراب مواظب اطراف است.


دهقان :
(درحالی‌که به خوک غذا می‌دهد.) بخور لینا. هایل هیتلر!

 

 

 

نویسنده معرفی: عفت زهره‌وندی

نوشته‌ها و کتاب‌های مرتبط


2 دیدگاه در “ترس و نکبت رایش سوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *