چاپ اول این آنتولوژی تاریخی، آینهای منعکس کنندهی فعالیتهای شعری زنان ایران در بیش از هفت دههی اخیر و دربرگیرندهی 52 شاعر بود. اینک در چاپ دوم آوای زاغ بور 52 شاعر زن دیگر معاصر به این مجموعهی شگفتانگیز اضافه شدهاند.
ناشر آوای زاغ بور، انتشارات معتبر Mage، با چاپ این آنتولوژی دو زبانهی انگلیسی فارسی در 632 صفحه گام بلندی درمعرفی ادبیات ایران زمین به آن سوی مرزها برداشته است.
ناشر در معرفی این کتاب نوشته:
شعر زنان ایران با قدمتی بیش از هزار سال، قدرتمندتر از همیشه به پا خواسته تا به یاری کلمات، دوران پر تلاطم ِ امروز را به تصویر کشد؛ اشعاری ساده و صمیمی، سرشار از عشق، خشم، اندوه، شادی و طنز. اشعار این کتاب انواع سبکهای شعری از غزل و رباعی تا شعر سپید و منثور را در برمیگیرد. بیوگرافی کوتاه اما گویای هر شاعر، ما را با زنانی از گروههای مختلف جامعه با مشاغل مختلف از خانهدار تا آرشیتکت و پزشک و خبرنگار آشنا میکند. مصور بودن این مجموعه امتیاز دیگریست، اگر به این نکته باور داشته باشیم که تصویر شاعر، خود شعریست بیانکنندهی حالات درونی شاعر.
برای هر کسی که مشتاق آشنایی با شعر مدرن ایران است و نمیداند از کجا آغاز کند، این مجموعه کارآمدی خود را با فراهم آوردنِ ترجمههایی بس روان و زیبا از مترجم تخصصی شعر جهان خانم مژده بهار اثبات میکند.
آوای زاغ بور که به صورت الکترونیکی نیز منتشر شده است در سایت آمازون قابل دستیابی است.
نمونههایی از اشعار این کتاب در سایت آمازون به این شرح آمده است:
By:Farideh Hassanzadeh
We pass by each other
I am headed to the kitchen
You are headed to the office
My share: the mountain of dishes and unwashed clothes
Your share: the heap of multiplying files
We pass by each other
Sometimes without a brief glance at one another.
Maybe only at midnight
our bodies find the opportunity
to speak to each other.
With all this, I have no doubt
Despite the tiresome silence
Despite the bothersome pain
It is only for you that the earth repeats the days and the nights
And the instant you are gone
The heart of the sun will stop
از کنار یکدیگر میگذریم
من به سوی آشپزخانه
تو به سوی دفتر کار
سهمِ من کوهِ ظرفها و رختهای نَشُسته
سهمِ تو انبوهِ پروندههای زاینده.
از کنار یکدیگر میگذریم
گاه بینیمنگاهی به یکدیگر
تنها به نیمهشبها شاید
تنهای ما فرصتی یابند
برای سخن گفتن با یکدیگر
با این همه شک ندارم
به رغمِ سکوتِ فرساینده
به رغمِ ملالِ آزارنده
زمین فقط به خاطر تو تکرار میکند شب را و روز را
و لحظهای که نباشی
قلب خورشید از کار میافتد.
By:Ghodsi Ghazinour
I wish humans had a hump
Like that of a camel
So on moonlit nights
They could store the stars
For their gray overcast nights
•••
I wish we were still telling each other
childish fibs
What is the use of
?this audacious naked truth
•••
کاش آدم هم مثل شتر
کوهان داشت
تا شب های مهتابی
کوهانش را پر از ستاره میکرد
برای شب های گرفتهی ابری.
•••
کاش هنوز هم به همدیگر
دروغ های کودکانه می گفتیم
این حقیقت عریان بی حیا
به چه درد می خورد