مداد نجار
نویسنده: مانوئل ریباس
مترجم: آرش سرکوهی
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۱
تعداد صفحات: ۱۵۶
شابک: ۹۷۸۹۶۴۶۳۳۲۹۱۱
لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
مداد نجار در حقیقت داستان دکتر دابارکا است، یک روشنفکر انقلابی در زمان جنگ داخلی اسپانیا و دیکتاتوری فرانکو و دموکراسی بعداز آن. یک فعال سیاسی که عقیده دارد زنان باید حق رای داشته باشند. اما ماجرای او از زبان افراد مختلفی روایت میشود ازجمله ارابال که در زندگیاش از نقش سرباز تا نگهبان زندان و اعدام و مامور مخفی جمع آوری اطلاعات و صاحب یک کافه را گذرانده.
ارابال در خانواده فقیری به دنیا آمده، برای فرار از زندگی سخت و نکبتی که داشته به سربازی میرود و پس از آن سازمان ارتش و اطلاعات همه چیزش میشود. او در تمام این دوران به نوعی در چالش با دکتر دابارکا است، یک چالش شخصی. دکتر شخصیتی مهربان و انسان دوست دارد، همه او را دوست دارند و ارابال که هیچوقت در زندگیاش مورد علاقه و توجه نبوده، با نوعی حسادت به دابارکا در پی نابودی اوست. حتی زمانی که دکتر در داخل زندان به زندانیان دیگر توجه و از آنها مراقبت میکند، مورد آزار و اذیت ارابال قرار میگیرد.
در این میان سرگذشت مداد هم هست. مدادی که حالا ارابال صاحب کاف همیشه پشت گوشش قرار دارد. ارابال با این مداد زندگی میکند، مداد رهاکننده او از کابوسهاست، کابوس کسانی که کشته یا آزار داده است. ازجمله نقاشی که داخل زندان با این مداد طرح میکشید.
رمان مداد نجار یک رمان چندصدایی است. زیبایی او در این است که تنها به قهرمان آزادیخواه نمیپردازد بلکه در کنار آن شخصیت آدمی را هم شرح میدهد که در طی دوران جنگ داخلی، دیکتاتوری و سرانجام دموکراسی چه مسیری را طی میکند، مسیری برای تغییر زندگیاش و فرار از موقعیتش که او را تبدیل به یک مامور نظامی و نابودکننده نیروهای آزادیخواه میکند. مردی که حالا به ظاهر آرام و مهربان صاحب یک کافه است اما با کابوسهای خود در حال دست و پنجه نرم کردن است. ارابال هم قابل ترحم است و هم قابل درک.
مداد نجار از مشهورترین آثار ریباس است که در سال 1998 نوشته و جایزه منتقدان اسپانیایی و انجمن نویسندگان زبان گالیسی را هم از آن خود کرد. از این کتاب فیلمی نیز ساخته شده. ترجمه دیگری از این کتاب نیز توسط محمد طبرسا با نام مداد نجاری پیش از این به چاپ رسیده.
درباره نویسنده
مانوئل ریباس سال 1957 در کورونیای اسپانیا به دنیا آمد. از 15سالگی برای روزنامهها مقاله مینوشت و فعالیت ادبیاش را با انتشار مجموعه شعر آغاز کرد. او یکی از بنیانگذاران صلح سبز اسپانیا بود و در طی این سالها فعالیتهای متنوع ادبی داشته است.
ریباس آثارش را به زبان گالیسائیایی مینویسد که یکی از چهار زبان رسمی اسپانیا است. او تاکنون بیش از 20رمان و مجموعه شعر و فیلمنامه و نمایشنامه نوشته است و چندین جایزه مهم نیز دریافت کرده. تعدادی از آثار او نیز اقتباس سینمایی شدهاند.
بخشی از کتاب مداد نجار
بعد انتخابات فوریه 1936، که دابارکا هم در آن به عنوان نماینده جبهه مردمی انتخاب شد، گروهبان لندسا چندنفر از افراد مورد اعتمادش را در جلسهای مخفی جمع کرد و نخستین چیزی که به آنها گفت این بود که این جلسه هیچوقت برگزار نشده. این رو ملکه ذهنتون کنید. چیزهایی که اینجا گفته میشن هیچوقت گفته نشدن.
نه دستوری وجود داره، نه فرمانی، نه فرماندهای. هیچی. فقط من وجود دارم و من روحالقدسم. یک گروه بیبخار و دست و پا چلفتی به درد من نمیخوره. از حالا به بعد شماها سایهاید.
سایهها وجود ندارن، سایهها حرف نمیزنن. ازتون میخوام که درباره هرکدام از افرادی که بهتون میگم یه رمان بنویسید. میخوام همه چی رو بدونم. وقتی که لندسا فهرستی را با اسامی افراد مشهور و گمنام به آنها نشان داد لبهای اربال از هیجان لرزید. نام دکتر دابارکا در فهرست گروهبان لندوسا بود. کار دابارکا با من سرکار گروهبان. من ردپاش رو میشناسم. شما رو میشناسه؟ نه، حتا نمیدونه که من وجود دارم. یادتون باشه که این قضیه شخصی نیست، ما فقط به اطلاعات نیاز داریم.
اربال به دروغ گفت نه سرکار گروهبان، قضیه شخصی تو کار نیست. نامرئی میشم. از کتاب متاب چیزی سرم نمیشه اما درباره این دابارکا براتون یک رمان بزرگ مینویسم.
Thanks for clicking. That felt good.
Close