سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

کارهای ترسناک یک شعبده‌باز

کارهای ترسناک یک شعبده‌باز


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

«وسط راهروی تاریک» از آن کتاب‌هایی است که مخاطب کودک را دست کم نگرفته و حس ترس را به عنوان یکی از حس‌های انسانی جدی گرفته است، گرچه بسیاری از بزرگسالان مخالف هستند که کودکان کتاب‌های ترسناک بخوانند، به دلیل اینکه نگرانند تا کودکان بیشتر بترسند. در صورتی که روبرو شدن با ترس، باعث می‌شود تا آن را بهتر بشناسیم و از وجودش کمتر نگران باشیم.

وسط راهروی تاریک

نویسنده: مهدی رجبی

ناشر: هوپا

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۳۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۶۵۵۵۷۲

«وسط راهروی تاریک» از آن کتاب‌هایی است که مخاطب کودک را دست کم نگرفته و حس ترس را به عنوان یکی از حس‌های انسانی جدی گرفته است، گرچه بسیاری از بزرگسالان مخالف هستند که کودکان کتاب‌های ترسناک بخوانند، به دلیل اینکه نگرانند تا کودکان بیشتر بترسند. در صورتی که روبرو شدن با ترس، باعث می‌شود تا آن را بهتر بشناسیم و از وجودش کمتر نگران باشیم.

وسط راهروی تاریک

نویسنده: مهدی رجبی

ناشر: هوپا

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۳۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۶۵۵۵۷۲

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

 

کتاب‌های ترسناک میان کودکان و نوجوانان طرفداران خاص خود را دارد. وسط راهروی تاریک یک کتاب تصویری است که برای کودکان نوشته شده و در آن می‌توان ردپای ترس را پیدا کرد. شخصیت اصلی کتاب دختری به نام موناست. او به همراه پدر و مادرش برای خرید کفش رفته‌اند و با یک شعبده‌باز به نام فروزان آشنا می‌شوند که با کارهایش مونا را می‌ترساند.

مونا در ادامه چندین بار شعبده‌باز را می‌بیند اما در بخش‌هایی از داستان جز او کسی دیگر نمی‌تواند او را ببیند. داستان بین واقعیت و توهم قرار می‌گیرد و همین باعث می‌شود تا ماجرا کمی ترسناک شود، تعلیق واقعیت از جمله راه‌هایی است که مهدی رجبی برای ایجاد ترس به‌کار برده است:

 

«مونا ناله‌هایی کوتاه و وحشت‌زده از ته حلقش بیرون می‌داد. فروزان آمد جلوتر. مچ دست مونا را گرفت. همان لحظه یکی محکم به در کوبید. مونا چیز دیگری نفهمید و جلوی چشمش سیاه شد. آخرین چیزی که شنید صدای خنده‌ای زشت بود که با باز شدن در قطع شد.

درست نمی‌فهمید کجاست. تو سرش صداهای گنگی می‌شنید. لحظه‌ای بعد چشم‌هایش را باز کرد. مادرش را دید که با مرد دیگری بالای سرش ایستاده بودند. مرد خیالش راحت شد. زیر لب چیزی گفت و رفت. مونا فهمید دیگر توی دست‌شویی نیست. نشسته بود بود روی نیمکت، کنار دیوار. رنگش مثل گچ شده بود.

مادر مونا وحشت‌زده گفت:«چی شده مامانی؟ به من نیگا کن… می‌شنوی صدام رو؟ مونا … مونا جان … »

مونا با صدای ضعیفی جواب داد:«اومده بود من رو ببره! اون مرده …»

مادرش با نگرانی گفت:«کی؟ کی اومده بود؟ هیچ‌کی اینجا نیست مامانی … نترس!»

 

وسط راهروی تاریک

 

 

ترسی که در این کتاب وجود دارد، در مقابل فرد بیگانه و عجیبی است که شغل عجیبی هم دارد، یعنی شعبده‌باز. حرف‌هایی که این مرد به مونا می‌زند، برای او ناشناخته است. درحالی که دختر داستان می‌بیند پدر و مادرش از ترس او سردر نمی‌آورند، فقط می‌خواهند او را آرام کنند و حتی پدر هم در ابتدا با شعبده‌باز همکاری می‌کند و همین باعث می‌شود ترس مونا بیشتر شود.

البته اگر در داستان پیش از این بین شعبده‌باز و خانواده‌ی مونا آشنایی و ارتباطی بود، مخاطبان با این داستان بهتر ارتباط برقرار می‌کردند. همینطور قصد و هدف گنگی که شعبده‌باز از نزدیک شدن به مونا دارد، مخاطب کودک را بیشتر در وضعیت بی‌خبری و در ادامه‌ی آن دور شدن از داستان قرار می‌دهد تا اینکه بخواهد از این اتفاق بترسد. 

نویسنده‌ی این کتاب با جملات کوتاه، ساده و بدون اضافه‌گویی سعی کرده تا مخاطب کودک بتواند با متن به راحتی ارتباط برقرار کند و هرچه زودتر وارد داستان شود. داستان هم اینطوری شروع می‌شود، با فضایی گنگ و عجیب که مقدمه‌چینی خوبی است برای ادامه‌ی ماجراها:

«شیشه‌ی یکی از پنجره‌های طبقه‌ی سوم پاساژ شکسته بود. نور زرد و کم‌رنگ غروب از لای شکستگی شیشه پاشیده شده بود میان راهرو، روی رنگ‌های پوسته‌پوسته‌ی دیوار و شده بود شکل آدمی لاغراندام که دست‌هایش را به دو طرف باز کرده باشند.»

 

کتاب‌های ترسناک کمی از نویسندگان ایرانی برای کودکان و نوجوانان داریم. وسط راهروی تاریک از آن کتاب‌هایی است که مخاطب کودک را دست کم نگرفته است و حس ترس را به عنوان یکی از حس‌های انسانی جدی گرفته است، گرچه بسیاری از بزرگسالان مخالف هستند که کودکان کتاب‌های ترسناک بخوانند، به دلیل اینکه نگرانند تا کودکان بیشتر بترسند. در صورتی که روبرو شدن با ترس، باعث می‌شود تا آن را بهتر بشناسیم و از وجودش کمتر نگران باشیم.

داستان پایان غافلگیرکننده‌ای ندارد و اتفاق خاصی هم قرار نیست در پایان بیفتد، این نشان می‌دهد که ترس می‌تواند در وجود انسان‌ها همیشه باقی بماند، جدا از اینکه می‌توان برایش راه حلی پیدا کرد یا نه.

تصاویر این کتاب حس تعلیق میان خواب و بیداری را منتقل می‌کند، غزاله بیگدلو  به انتقال ذهنیت نویسنده کمک شایانی کرده است.

 

ترس

 

مهدی رجبی از نویسندگان شناخته‌شده در حوزه‌ی کودک و نوجوان است. او در مقطع کارشناسی سینما و در کارشناسی ارشد رشته‌ی ادبیات نمایشی خوانده و فیلمنامه‌های زیادی هم نوشته است. کتاب‌های کنسرو غول، لولو شب‌ها گریه می‌کند و خواهران تاریک از کتاب‌های او برای کودکان و نوجوانان است.

 

کارهای ترسناک یک شعبده‌باز

  این مقاله را ۷۲ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *