چرا اهدای نوبل ادبیات به پتر هاندکه موجی از اعتراضات برانگیخت؟
هرچقدر نوبل ادبی سال ۲۰۱۸ بدون حرف و حدیث است، درباره برنده نوبل سال ۲۰۱۹ یعنی آقای پتر هاندکه نویسنده، نمایشنامهنویس و سینماگر اتریشی حرف و حاشیه بسیار است. مساله بر سر مواضع او در قبال جنگ خونبار بالکان در دهه نود میلادی است و حمایت او از موضع صربها در این جنگ. عقیدهای که دو دهه دلخوری دیگران از او و طرد و لعنش را به دنبال داشته است. اما
هرچقدر نوبل ادبی سال ۲۰۱۸ بدون حرف و حدیث است، درباره برنده نوبل سال ۲۰۱۹ یعنی آقای پتر هاندکه نویسنده، نمایشنامهنویس و سینماگر اتریشی حرف و حاشیه بسیار است. مساله بر سر مواضع او در قبال جنگ خونبار بالکان در دهه نود میلادی است و حمایت او از موضع صربها در این جنگ. عقیدهای که دو دهه دلخوری دیگران از او و طرد و لعنش را به دنبال داشته است. اما
امسال جایزه نوبل ادبیات یک ویژگی منحصر به فرد داشت: در یک سال، دو جایزه داده میشد. هردو برندهی سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ همزمان اعلام میشدند چون سال گذشته به خاطر رسوایی جنسی همسر یکی از اعضای آکادمی نوبل و اختلافات متعدد جایزهای به کسی اهدا نشد.
روز پنجشنبه ۱۸ مهرماه دو برنده اعلام شدند: پتر هاندکه اتریشی جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۹ را گرفت و خانم اولگا توکارچوک لهستانی برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۸ شد. از برنده شدن دومی استقبال شد و برنده شدن اولی به فاصلهای کم موجی از اعتراضات را برانگیخت. اعتراضات به اظهارات هاندکه در ارتباط با جنگ بالکان و نقش صربها در آن جنگ و کشتارهایش برمیگشت.
چقدر ادبی، چقدر سیاسی؟
آکادمی نوبل (البته نه به صورت رسمی، بلکه در اظهارات دبیر پیشین آن) در پاسخ به انتقادات گفته است «این یک جایزه ادبی است نه سیاسی. هاندکه یک نویسنده بسیار بزرگ است که آثار ارزشمندی از خود برجای گذاشته، او فقط به این دلیل است که جایزه گرفته.» اما با این وجود، هم آکادمی نوبل در رعایت «نزاکت سیاسی/Politically correct» معمولاْ پررنگتر از سایرین عمل میکند و هم در پیشینه این جایزه موارد متعددی از ترجیح آرمانگرایی و دغدغههای انساندوستانه به ادبیّت محض دیده میشود. چیزی که وصیت آلفرد نوبل بوده.
نوبل، سال گذشته هم در مقابل زمزمههای رسوایی جنسی خیلی زود یک گام به عقب برداشت و جایزه سال ۲۰۱۸ را لغو کرد. به خصوص که نوبل نهادی اسکاندیناویایی است و کشورهای نوردیک در زمینه مقابله با سواستفادههای جنسی سفت و سختتر از بقیه عمل میکنند و در این کشورها اتهام رسوایی جنسی چیزی نیست که قابل چشمپوشی باشد. در سالهای اخیر انتقادات زیادی از نوبل ادبی شده بود که «اروپامحور» است و منحصر به مردان.
به همین دلیل پیشبینی میشد جایزه امسال به زنی خارج از حوزه اروپایی یا حداقل خارج از حیطه زبانهای مورد اعتنای نوبل اهدا شود. (پرتغال اگرچه در اروپاست اما تا به حال فقط یکبار نویسندهای برخاسته از این زبان با چند ده میلیون متکلم در پرتغال و چندصدمیلیون در برزیل برنده نوبل ادبیات شده) بنگاههای شرطبندی بیش از هرکس به آنه کارسون کانادایی امید داشتند و بعد خانمها لودمیلا اولیتسکایا روس و ماریز کنده فرانسوی-گوادلوپی و بعد از آن تسویی شونه از چین و موراکامی معروف که چندسالی است نامش در شب جوایز مطرح میشود و بینصیب برمیگردد.
اما سرانجام جایزه به پتر هاندکه و توکارچوک رسید. اولی مرد و دومی زن. اولی راستگرا و دومی چپگرا. و هردو از زبانهای محبوب آکادمی. اما خیلی زود انتقادها شروع شد..
انتقادات اول از بالکان شروع شد. به هرحال اهالی بالکان بیش از دیگران این سابقه را به یاد داشتند. رییس جمهور کوزوو و نخست وزیر آلبانی اولین نفرات بودند.
دومی حتی نوشت هیچ موقع فکر نمیکرده به خاطر جایزه نوبل بالا بیاورد. انجمن مادران سِربِرِنیتسا، تعدادی بازیگر و کارگردان و هنرمند بوسنیایی و عضوی از شورای ریاست جمهوری این جمهوری مسلمان هم از دیگر معترضان بودند. اعتراضات تا بیانیه اعتراضی انجمن قلم آمریکا که نهاد معتبری است بالا رفت. «چنین نویسندهای سزاوار تجلیل بابت «نبوغ زبانی»اش نیست و در روزگار گسترش نژادپرستی و رهبران مستبد و دروغپراکنیها در سطح جهان، جامعهی ادبی شایستهی انتخابی بهتر از انتخابِ پتر هاندکه است.»
البته اظهار نفرت از هاندکه چیز جدیدی نبود. به خاطر اظهاراتش درباره جنگ صربها با سایر قومیتهای یوگسلاوی او منفور بود و بارها جوایزی به همین دلیل به او اهدا نشده بود. سلمان رشدی سال ۱۹۹۹ او را «ابلهِ سال» نامیده بود و حالا دوباره به گاردین گفت همچنان بر نظر خودش استوار است و هاندکه ابله سال ۲۰۱۹ هم انتخاب شده!
انتقادات با حضور او در مراسم تشییع جنازه اسلوبودان میلوشویچ در سال ۲۰۰۶ شدت هم گرفته بود. اما هاندکه، این نویسنده آوانگارد که کتابهایش مملو از آرایههای زبانی و ارجاعات اساطیری هستند، چه گفته بود و چرا چنین نظری داشت و همچنان هم بر نظرش مانده؟
حمایت از موضع صربها در جنگ بالکان
هاندکه سال ۱۹۹۶ و در پایان جنگ خونبار صربها، کرواتها و بوسنیاییها علیه هم به صربستان سفر کرد و برای یک روزنامه آلمانی مقالهای با عنوان «عدالت برای صربستان» نوشت.
از جمله در این مقاله نوشته بود: «به اصطلاح افکار عمومی جهان، در این جنگ خیلی زود روی کاغذ نقشهای متجاوز و تجاوزشده را حک کرد» این «به اصطلاح» را بعداً، دقیقاً ده سال بعد، در مراسم خاکسپاری میلوشویچ باز هم تکرار کرد: «این به اصطلاح جهان، همه چیز را درباره یوگسلاوی و صربستان میداند.
به اصطلاح جهان همه چیز را درباره میلوشویچ میداند. و به همین دلیل است که به اصطلاح جهان، امروز اینجا غایب است.» بله، هاندکه رسماً گفته تمام جهان باید در این مراسم حاضر میبود، حال آن که تقریبا تمام جهان معتقد است که هاندکه در مراسم خاکسپاری جنایتکاری جنگی شرکت کرده بود، نه یک به اصطلاح قهرمان!
هاندکه خبرنگاران جنگی را «سگهای جنگ» لقب داده بود. چون آنها با ماجرا طوری برخورد میکنند که انگار حقیقت کاملا روشن است و قربانی مشخص و متجاوز معلوم. هاندکه معتقد بود صربها جنگ را شروع نکردند و این بقیه بودند که آنها را به جنگ کشاندند. «آیا آن کسی که جنگ را آغاز میکند، همانی است که مسبب جنگ است؟» اما بسیاری از متجاوزان در جنگ هم مدعیاند به حملهای جواب دادهاند یا خطری را دفن کردهاند.
مقالهنویسی از همزبانان هاندکه در اشپیگل در پاسخ به هاندکه نوشته بود: «تقریبا همه متجاوزان تاریخ، از جمله آدولف هیتلر که آخرین نفر نیست، میگویند که به تحریک واکنش نشان دادهاند» ترکهای جوان در پاکسازی ارامنه یا صدام در حمله به کردها همگی استدلالشان دفع خطر حتمی آن اقلیت بوده است. در مقابل چه کسانی از او دفاع کردند؟ تنها امیر کوستوریتسا فیلمساز بوسنیایی که او هم حامی صربها در جنگ بود و پاتریک مودیانو که البته او حامی صربها و جنگ نبود.
اما آنچه هاندکه در دهه نود و بعد از آن گفت و هنوز از نظرش برنگشته عجیب نیست؟ آن هم در دنیایی که اندک اظهارنظری خارج از فضای سیاسیِ موردرضایتِ خوانندگان، عواقبی از افت تیراژ تا بدنامی جبرانناپذیر را به دنبال دارد؟ او دنبال چه چیزی بوده؟ شاید از روی شناسنامه بتوان به این حدس رسید که چون هاندکه از پدری اتریشی و مادری صرب متولد شده، کششی به سوی سرزمین مادریاش دارد.
روزنامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ نوشته پیتر هاندکه در سفرش به صربستان در جستوجوی آلمان بود؛ آلمانی که «قدیمی بود، واقعی، جنگجو.» تمجیدی که دَدِ زرینمویِ ژرمنِ مورد ستایش نیچه را به یاد میآورد. آیا در دید او صربها آخرین بقایای اروپای جنگنده و خالص به شمار میرفتند؟
خود هاندکه توضیحی در این باب هیچوقت نداده. او واقعا فکر میکند قتل عام سربرنیتسا هرگز اتفاق نیفتاده. آخرین بار گفته هنوز زمان حرف زدن در این باب فرانرسیده و باید حالا حالاها به قول گوته چرخ درد و چرخ شادی در سینه بچرخد. شاید هم باید به نابغهها کمی آسانتر گرفت و از یاد نبرد که سلین هم عقاید غیرقابل تحملی داشت. اما مرزِ این تحمل تا کجاست؟
3 دیدگاه در “چرا اهدای نوبل ادبیات به پتر هاندکه موجی از اعتراضات برانگیخت؟”
این را خواندم. چه بگویم …
۱٫ کسی می تواند درست نظر بدهد که آن واقعه را دیده باشد و جزییات آن را بداند.
۲٫ قضاوت کار سختی است. جان اِف کندی جمله ی بسیار زیبایی در مورد تصمیم گیری دارد که بعد از گذشتن از بحران موشک های اتمی در کوبا گفته بود. به نوعی این جمله در مورد قضاوت کردن هم درست است:
“The essence of ultimate decision remains impenetrable to the observer – often, indeed to the decider himself… There will always be the dark and tangled stretches to the decision making process – mysterious even to those who may be the most intimately involved.” – John F. Kennedy
“سرشت تصمیم نهایی گرفتن برای مشاهده گر قابل رویت نیست – حتی، در بسیاری مواقع، خود تصمیم گیرنده هم نمی تواند مطمئن از درستی آن باشد. فرایند تصمیم گیری همیشه گوشه های تاریک و پیچیده ای دارد که حتی برای آن هایی که در گیر گرفتن آن تصمیم بوده اند، رازآلود باقی می ماند.”
این را می توانیم در مورد قضاوت های پیچیده هم بگوییم.
حقیقت مثل خط نوری است که از پنجره اتاق تاریکی را طی میکند . برای کسی که دنبالش باشد روشن تر از هر چیز دیگریست .
مرز بین نبوغ و دیوانگی بسیار باریک است ولی یک چیز واضح است حیات بسیار مهم و ارزشمند است و لازم است ازش پاسداری کرد