سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نوبل ۲۰۲۰ به شعر رسید

نوبل ۲۰۲۰ به شعر رسید

 

امسال هم مثل همیشه برنده نوبل همه را غافلگیر کرد. نگاهی به فهرست نامزدهای احتمالی نوبل می‌اندازیم تا ببینیم چطور جایزه ادبی امسال به شعر رسید.چ

امسال هم مثل همیشه برنده نوبل همه را غافلگیر کرد. نگاهی به فهرست نامزدهای احتمالی نوبل می‌اندازیم تا ببینیم چطور جایزه ادبی امسال به شعر رسید.چ

 

 

چه کسی امسال نوبل ادبیات می‌گیرد؟ این سوالی است که در اکتبر هرسال پرسیده می‌شود و سایت‌ها و نشریات ادبی به آن دامن می‌زنند. هرکدام تلاش می‌کنند تا حدسی نزدیک‌تر به نتیجه نهایی بزنند. آکادمی سلطنتی سوئد اما در بیشتر سال‌ها کل پیش‌بینی‌ها را نقش بر آب می‌کند.

امسال گمانه‌زنی‌ها بر آن بود که آکادمی بعد از انتخاب بسیار بحث‌انگیز پیتر هاندکه اتریشی (انتخابی که به خاطر مواضع غریب او در مورد جنگ صرب‌ها در بوسنی جنجالی شد و درباره‌اش می‌توانید در «اینجا» بخوانید) تلاش می‌کند یک انتخاب کم‌دردسرتر صورت دهد. علاوه بر آن امسال و همزمان با جنبش «جان سیاهان مهم است» عمده‌ی جوایز ادبی، تمام یا بخشی از برندگانشان را از بین رنگین‌پوستان انتخاب کرده بودند.

این طور بود که بسیاری حدس زدند برنده‌ی امسال نوبل ادبیات یک زن رنگین‌پوست خواهد بود. بنگاه‌های شرط‌بندی بیشترین احتمال را انتخاب شدن ماریس کُنده نویسنده‌ی زن سیاهپوست فرانسوی می‌دانستند.

(یک به چهار) بعد از او لودمیلا اولیتسکایا که این روزها از مهم‌ترین نویسندگان روس به شمار می‌رود و از لحاظ سیاسی هم انتخاب او حمایتی از آزادی‌خواهی در سرزمین هنوز استبدادیِ روسیه به شمار می‌آمد.

هاروکی موراکامی که هرسال اسمش برای نوبل مطرح می‌شود و مارگارت آتوود که سرگذشت ندیمه او این روزها شهرت جهانی دارد و با وصیت‌ها سال گذشته برنده بوکر بین‌المللی شد هم یک به شش شانس داشتند. انگوگی واتیونگو نویسنده کنیایی، خابیر ماریاس، آنه کارسون شاعر کانادایی که نشریات بیشتر روی او نظر داشتند و… همه در ردیف‌های بعدی بودند. این پیش‌بینی‌ها را در زیر ببینید.

 

 

 

 

نفر نوزدهم این فهرست، کسی که تنها یک روی بیست‌وپنج برایش شانس قائل بودند، برنده نوبل ادبیات شد. مثل پارسال که نه کسی برای پیتر هاندکه بختی قائل بود و نه برای اولگا توکارچوک نویسنده لهستانی…
لوییز گلوک، شاعر ۷۷ ساله آمریکایی، برنده جایزه نوبل ادبی سال ۲۰۲۰ اعلام شد. آکادمی در متن کوتاهی که به مناسبت برنده شدن او بیرون داد علت انتخاب او را «صدای شاعرانه‌ی رسای او حیات فردی را به زیبایی جهان‌شمول می‌کند» عنوان کرد. اما لوییز گلوک کیست؟

 

متولد ۱۹۴۳ است، در نیویورک. پدرش از مهاجران یهودی مجارستان بوده است که از یهودی‌کشی در اروپا فرار کرد. شاعر است و دوازده مجموعه شعر تا به حال منتشر کرده. به عنوان شغل، استاد ادبیات انگلیسی است در دانشگاه ییل. پیش از این جوایز زیادی برده. در سال ۲۰۰۳ ملک‌الشعرای آمریکا بوده.

هم جایزه پولیتزر را بابت شعرهایش به او داده‌اند و هم جوایز مربوط به کتاب سال آمریکا. سال ۲۰۱۶ هم به کاخ سفید رفت و مدال انسان‌دوستی را از باراک اوباما گرفت. از سال ۱۹۶۸ که اولین مجموعه شعر موفقش اولین فرزند را منتشر کرد تا به حال همیشه شاعر مطرحی در آمریکا محسوب می‌شده و حالا او شانزدهمین زنی است که موفق به کسب نوبل شده و اولین زن آمریکایی است که بعد از ۱۹۹۳ و نوبلی که تونی موریسون گرفت توسط آکادمی نوبل انتخاب شده است.

آخرین باری که نوبل را به یک شاعر دادند (اگر باب دیلن را یک ترانه‌سرا و پدیده فرهنگی در نظر بگیریم) توماس ترانسترومر سوئدی بوده که سال ۲۰۱۱ نوبل گرفت. اما شعرهای گلوک چه ویژگی‌هایی دارند؟

 

 

 

 

اولین نکته‌ای که در مورد جهان شعری او ذکر می‌کنند، این است که اغلب از اساطیر و تاریخ الهام می‌گیرد. گاردین در معرفی کوتاه دنیای شعر او چنین اشاراتی می‌کند:

«اغلب به دوران کودکی و زندگی خانوادگی می‌پردازد و به اسطوره‌های یونانی و رومی ارجاع می‌دهد.» آندرس اولاسون یکی از اعضای آکادمی سلطنتی نوبل که وظیفه انتخاب سالانه برنده این جایزه را برعهده دارد او را با امیلی دیکینسون مقایسه می‌کند به جهت «جدیت و عدم تمایل به قبول انگاشته‌های ساده».

 

اولاسون همان کسی است که خبر برنده شدن گلوک را به او رسانده است و حسابی غافلگیرش کرده. این غافلگیری در اولین مصاحبه‌ی تلفنی او با یک خبرنگار کاملا مشخص است. سایت جایزه نوبل این مصاحبه را منعکس کرده است. از او می‌پرسند گرفتن نوبل چه معنایی برای او دارد؟ لوییز گلوک پاسخ می‌دهد: «نمی‌دانم.

اول فکر کردم من هیچ دوستی نخواهم داشت. چرا که اغلب دوستانم نویسنده هستند. اما بعد فکر کردم “نه این اتفاق نخواهد افتاد”. واقعا نمی‌دانم چه معنایی دارد… این یک افتخار بزرگ است، برندگانی هستند که مورد تایید من نیستند، اما برخی مورد تحسین من هستند و اخیرا این جایزه را دریافت کرده‌اند.»

لوییز گلوک همان اول به خریدن خانه هم فکر کرده! «فکر می‌کنم می‌خواستم یک خانه جدید بخرم، خانه‌ای در ورمونت. من آپارتمانی در کمبریج دارم و فکر کردم حالا می‌توانم یک خانه بخرم. اما بیش از هر چیز نگران حفاظت از زندگی روزمره‌ام با کسانی که دوست‌شان دارم، هستم.» بهرحال از یاد نبرید که همراه با آن تندیس نوبل، یک جایزه نقدی باارزش به مبلغ نه میلیون کرون هم به برنده می‌دادند که امسال یک میلیون کرون هم به آن اضافه شده و حالا ده میلیون کرون شده است.


خبرنگار سایت نوبل از او می‌پرسد برای آشنایی با اشعارش کدام کتابش را پیشنهاد می‌کند (برای ما هم سوال کاربردی و مفیدی است!) و او فقط کتاب اولش را استثنا می‌کند. «پیشنهاد می‌کنم کتاب اولم را مطالعه نکنند مگر آن‌که بخواهند احساس سرافکندگی کنند. اما فکر می‌کنم هر اثری به جز آن مناسب باشد. من آثار اخیرم را دوست دارم. به نظرم آورنو یا کتاب آخرم شب پاکدامن و وفادار اثر خوبی برای آغاز باشد.»


این آورنو سال ۲۰۰۶ منتشر شده و درباره داستان «پرسفونه» و «هادس» خدای مردگان و از اساطیر یونان باستان است. شب پاکدامن و وفادار هم که آخرین کتاب اوست که سال ۲۰۱۴ یعنی شش سال پیش منتشر شده.


 به نظر شما تجربیات زندگی تا چه میزان در شرح وقایع اهمیت دارد؟ سوال مهمی است اما ظاهرا وقتی یک شاعر کم‌هیاهو در اولین ساعات صبح غافلگیر شده، زمان مناسبی برای گفتن جملاتی که در شان نویسندگان بزرگ قرار بگیرد نیست! «خدای من. این مسئله بزرگی است و این‌جا صبح زود است. هنوز به ساعت ۷ صبح مانده است. مطمئنم موضوعاتی هست که بتوان درباره آن‌ها صحبت کرد و من نظراتی خواهم داشت. اما…»

 

زندگی به عنوان یک شاعر، یک راه طولانی و دور و دراز است که در ابتدای راه به هیچ وجه پایان آن روشن نیست. خود لوییز گلوک در مصاحبه‌ای با مجله نویسندگان و شاعران چنین گفته بوده است: «وقتی من جوان بودم سعی می‌کردم طوری زندگی کنم که تصور می‌کردم نویسندگان باید اینطوری زندگی کنند.

زندگی‌ای که شما در آن جهان را نفی می‌کنید و تمام انرژی خود را روی آفرینش هنر متمرکز می‌کنید. من فقط در پرووینستون پشت میزی نشستم و آه چقدر وحشتناک بود، هرچقدر بیشتر آن‌جا نشستم و بیشتر ننوشتم، بیشتر به این نتیجه می‌رسیدم که دنیا را به اندازه کافی رها نکرده‌ام. بعد از دوسال به این نتیجه رسیدم که نویسنده نخواهم شد. یک شغل تدریس در ورمونت را پذیرفتم، فکر نمی‌کردم تدریس کاری باشد که شاعران انجام بدهند. اما من این شغل را گرفتم و از دقیقه‌ای که شروع به تدریس کردم، همان لحظه‌ای که تعهد را شروع کردم، دوباره شروع به نوشتن کردم.»

  این مقاله را ۱۰ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *