vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

نام کوچک: پناهجو

روایت‌های پناهندگی که اغلب با تجربه‌های زیسته‌ی راویان عجین شده‌اند، تصویرگر تلاش و استقامت کسانی هستند که در گریز از دشواری‌های سرزمین خود، قدم به راه‌های پرمخاطره‌ای گذاشته‌اند. آن‌ها که در پی زندگی بهتر بخشی از گذشته و هویت خود را رها کرده و رفته‌اند، تنها گروهی تحت عنوان «پناهجو» نیستند، بلکه هریک جان‌های عزیزی‌اند که داستانی برای خود دارند. در این پرونده نگاهی داریم به موضوع «پناهندگی» در برخی از آثار نویسندگان ایرانی.

 

 

  این مقاله را ۴ نفر پسندیده اند

 


نام کوچک: پناهجو

پناهندگی به روایت نویسندگان ایرانی

 

 

وارسان شایر، شاعر جوان سومالیایی-انگلیسی شعر مشهور و ستایش‌شده‌ای دارد به نام «خانه» که در آن داستان سفر پناهنده‌ای را روایت می‌کند که نه به انتخاب خود که به‌ناچار از خانه گریخته. این شعر بیشتر خطابه‌ای پرشور است تا بیانی آمیخته با کیفیت و تصاویر شاعرانه اما این چند سطر، توصیف هنرمندانه‌ای است از اندوه لحظه‌ی دل‌کندن از خانه که حقیقتا متاثرم می‌کند: 

 

«هیچکس خانه را ترک نمی‌کند

مگر که خانه فراری‌اش بدهد

هیچوقت فکرش به ذهنت خطور نکرده بود

تنها وقتی دست به کار شدی

که داشتی سرود میهن را زمزمه می‌کردی

در حالیکه می‌خواستی به دستشویی فرودگاه برسی

گذرنامه را پاره کنی و ببلعی

و با هر تکه‌ی غمگینی که فرو می‌دادی 

مطمئن می‌شدی که دیگر برنخواهی‌گشت»

 

شایر در این شعر همراه با مسافری که اندوه و دلتنگی‌اش را همواره در چمدانش حمل می‌کند، نشان می‌دهد که پناهندگی نوعی رانده‌شدن و معنای غمگینی از سفر است. درحقیقت حتی سفر یا مهاجرت خودخواسته نیست، بلکه حاصل شرایط نامطلوبی است که در وطن پناهجو بر او حادث شده و او را به آنسوی مرزهای سرزمینش رانده؛ شرایطی چون تعقیب و نقض حقوق بشر، تبعیض، کشمکش‌های قومی، بلایای طبیعی همچون خشک‌سالی، قحطی، زمین‌لرزه، سیل، طوفان و یا فقر و تنگدستی.

 

 

پناهندگی نیز همچون تمام تجربیات بشری محفلی تسلی‌بخش‌تر از ادبیات برای بازنمایی و درک مشترک رنج بشری نیافته. راویان با روایت آلام و تجربه‌های غریبی که احتمالا خود یا اطرافیانشان از سر گذرانده‌اند، تصویری دیگر از زندگی را پیش روی جهانیان به نمایش می‌گذارند؛ تصویری از روح رنج‌دیده و در عین حال سرسختی و امیدش به بهبود زندگی. 

 

در تعریف آنچه که به عنوان ادبیات پناهندگی (اغلب در قالب زندگینامه و سفرنامه) شناخته می‌شود، آثاری را دربرمی‌گیرد که توسط یا درباره‌ی افرادی خلق شده که به دلایلی که پیشتر گفته شد، مجبور به گریز از وطن خود شده‌اند. این روایت‌ها معمولا وجوه مختلفی از مبارزات، تاب‌آوری و هویت فرهنگی این آوارگان را به تصویر می‌کشند و درک عمیق‌تری از تجربیات زیسته آنها را فراهم می‌آورند.

 

 

اگرچه واژه‌های «پناهجو» و «پناهندگی» اصطلاحات جدیدی هستند اما در عمل سابقه‌ای دیرین در تاریخ و همچنین ادبیات داستانی دارند. ویرژیل در اثر حماسی خود «انئید» داستان «آئنیاس» قهرمان اسطوره‌ای روم را تعریف می‌کند. او که از جنگی باستانی در غرب آسیا گریخته، در جستجوی سرزمین امنی از دریای مدیترانه می‌گذرد و سرانجام در ایتالیا ماوا می‌گزیند و همانجا سلسله‌ای را تأسیس می‌کند که بعدها امپراتوری روم نام می‌گیرد.

 

در ادبیات ایران نیز، می‌توان به شاهنامه و ماجرای پناه جستن سیاوش در سرزمین توران اشاره کرد. 

 

اما شناختی که ما امروز با دریافتی که از معنای واژه‌هایی چون مرز، دولت و ملت داریم، احتمالا برمی‌گردد به تغییر جهان پس از جنگهای جهانی اول و دوم، و نیز شکلگیری ادبیات مدرن. این داستان‌ها روایتگر سرگذشت کسانی‌اند که در گریز از آسیب‌ها و ویرانی‌های دوران جنگ، بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و یا در هراس از بگیروببندهای حکومت‌های خودکامه، روانه‌ی سرزمینی دیگر شده‌اند.

نکته‌ی تراژیک این تجربه آن است که مسافران پس از رسیدن به مقصد، نه سفرشان به پایان می‌رسد، نه مصیبت‌هایشان. در بسیاری از مواقع این مهاجران از سوی مردم و کشور میزبان پذیرفته نمی‌شوند که درنتیجه یا باید روانه‌ی سرزمینی دیگر شوند و یا برای سازگارشدن و ساخت هویت مورد پذیرش، خود را به آب و آتش بزنند.

 

 

در نیم‌قرن اخیر، ادبیات پناهندگی مسیر پرشتابی را در جهان طی کرده و حجم داستان‌هایی با این موضوع روزبه‌روز بیشتر می‌شود. اینکه دلیلش چیست، حتما نیاز به بررسی دارد. شاید جنگ‌ها و بحران‌های اجتماعی، جهانی‌شدن و ارتباط تنگاتنگ ملت‌ها با یکدیگر، پدیده‌ی مهاجرپذیری کشورهای ثروتمند، و حتی شاید افزایش تعداد داستان‌نویسان و اهمیت یافتن تجربه‌های شخصی.

 

در ایران نیز مهاجرت موضوع تازه‌ای نیست، از دوران جنگ جهانی اول و دوم گرفته تا به‌خصوص دوران پس از انقلاب، همواره یکی از دلمشغولی‌های اساسی زندگی روزمره تعداد قابل توجهی از خانواده‌های ایرانی موضوع مهاجرت بوده، که البته هرچه به دوران حاضر نزدیکتر می‌شویم شدت و کثرت بیشتری یافته. اما از سال‌های نزدیک به دهه‌ی نود شمسی، همزمان با افزایش نرخ سرسام‌آور مهاجرت‌ها، چه مهاجرت ایرانی‌ها به خارج از کشور و چه مهاجرت افغانستانی‌ها به داخل ایران، استقبال جامعه‌ی ادبی از این موضوع بیشتر شده و آثار داستانی بیشتری در زمینه‌ی مهاجرت و پناهندگی پدید آمده‌اند. 

 

اگرچه بین تعداد آثار نوشته‌شده به‌وسیله‌ی نویسندگان ایرانی نسبت به گستردگی موضوع مهاجرت در زندگی ایرانیان هوز فاصله‌ای است، اما این نوع ادبیات درحال‌ رشد است و می‌تواند حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشد.

 

 

در این پرونده سراغ ادبیات پناهندگی در بین نویسندگان ایرانی رفته‌ایم. این نویسندگان که اغلب جوان هستند و احتمالا با دلمشغولی جمعی نسل خود برای مهاجرت به‌خوبی آشنایند، توانسته‌اند آثار درخورتوجهی را پدید آورند و تصویر تازه‌ای از مبارزه‌ی انسان برای زنده ماندن، دلتنگی برای خانه، جستجوی زندگی بهتر، بحران هویت و بازآفرینی زندگی نشان دهند؛ تصاویری که اغلب از دل مضامینی چون بحران‌های اجتماعی و سیاسی امروز ایران و جهان سر درآورده‌اند.

 

 

در ابتدا به یکی از آثار مطرح سالهای اخیر بپردازیم. «هیچ دوستی به‌جز کوهستان» نوشته‌ی بهروز بوچانی، روایت نویسنده است از آنچه که خود در مسیر پناهندگی و اسارت در کمپ پناهجویان از سر گذرانده. نقدهای مثبت و منفی بسیاری درباره‌ی این اثر نوشته شده. در ادامه برای آشنایی بیشتر با این کتاب و نویسنده‌اش ابتدا مروری بخوانید از گیسو فغفوری و پس از آن نگاهی کنید به نقدی که پردیس جلالی بر آن نوشته. 

 
 
گفتن و شنیدن گرفتاری‌های پناهندگی، بیشتر حال‌وهوای اندوهباری دارد اما اگر در زیرژانر کمدی سیاه نوشته شده باشد، می‌تواند سرگرم‌کننده و خواندنی باشد. «مهاجر مرجوعی» نوشته‌ی محمدرضا ذوالعلی، (که خودش کتابش را منتشر کرده)، داستان بامزه‌ی پناهنده‌ای ایرانی است که خود را به عنوان افغانستانی جا زده و قرار است به افغانستان بازگردانده شود. ایده‌ای جذاب برای یک اقتباس سینمایی! پیمان حقیقت‌طلب درباره‌ی این کتاب نوشته. 
 
 
کتاب آذرباد نوشته‌ی نسیم مرعشی هم ایده‌ی جالبی دارد. داستان دختر پناهنده‌ای به همین نام که فرانسه می‌داند و در کمپ محل اقامتش به ترجمه‌ی نامه‌های دیگر پناهنده‌ها مشغول است. خواننده از خلال این نامه‌ها و تجربه‌ها به درک بهتری از زندگی پناهندگان می‌رسد. نگار مظفریان درباره‌ی این کتاب نوشته.
 
 
«مرزهایی که از آن گذشتی» رمانی ۳۶۰ صفحه‌ای که نویسنده‌اش از طریق روایت‌های متقاطع و فصل‌های کوتاه با زاویه دیدهای مختلف می‌کوشد در آن تصویری از مهاجرت غیرقانونی ایرانیان به اروپا بسازد. نقد پیمان حقیقت‌طلب را بخوانید بر این کتاب.
 
 
اما یکی از مهم‌ترین بخش‌های ادبیات مهاجرت به قلم نویسندگان ایرانی، آثاری است که درباره‌ یا با اشاره به مهاجران و پناهندگانی که به ایران آمده‌اند نوشته شده‌اند. «تو به اصفهان بازخواهی گشت» روایت پناهندگان لهستانی است که در خلال جنگ جهانی دوم راهی ایران شدند. در ایران ماندند و به بخشی از تاریخ ساکنان این سرزمین بدل شدند.
 
در ادامه نقدی بخوانید از گیتی صفرزاده بر این کتاب و پس از آن نگاهی کنید به گفتگوی جالب او با مصطفی انصافی، نویسنده‌ی اثر. 
 
از آنجایی که پیش‌تر پرونده‌ای جداگانه با عنوان «پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» درباره‌ی مهاجران افغان به ایران منتشر شده بود، در این بخش به این آثار نپرداختیم. شما می‌توانید برای خواندن این پرونده روی لینک عنوان آن کلیک کنید. 
 
 
نظر شما درباره‌ی آینده‌ی ادبیات پناهندگی در ایران چیست؟ آیا کتابی در این‌باره خوانده‌اید؟ برایمان بنویسید. 
 
 
 
 

کتاب های بکار رفته در این مقاله

تو به اصفهان بازخواهی گشت

نویسنده: مصطفی انصافی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۶

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۲۷۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۷۴۰۵۲۶۰

تهیه این کتاب

آذرباد

نویسنده: نسیم مرعشی

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۷

سال چاپ: ۱۴۰۳

تعداد صفحات: ۱۸۹

شابک: ‭۹۷۸۶۲۲۰۱۱۳۳۷۹‬

تهیه این کتاب

مهاجر مرجوعی

نویسنده: محمدرضا ذوالعلی

ناشر: ارشدان

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۲۸۵

شابک: ۹۷۸۶۲۲۰۸۰۱۱۵۳

تهیه این کتاب

مرزهایی که از آن گذشتی

نویسنده: مسعود بربر

ناشر: ثالث

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۳۶۰

تهیه این کتاب

هیچ دوستی به جز کوهستان

نویسنده: بهروز بوچانی

ناشر: چشمه

تعداد صفحات: ۲۴۸

شابک: ۹۷۸۶۲۲۰۱۰۱۳۹۰

تهیه این کتاب
 

نوشته‌های مرتبط

یک دیدگاه در “نام کوچک: پناهجو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *