سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

گفت‌وگو با انعام کجه‌جی، نویسنده عراقی

گفت‌وگو با انعام کجه‌جی، نویسنده عراقی

 

«برای درک آنچه امروز از سر می‌گذرانیم، ناگزیر از واکاوی گذشته نزدیک هستیم».. «آیا پدرانی را نمی‌شناسی که دوست دارند فرزندان‌شان را در هر مرحله از عمر به تصویر بکشند؟ می‌خواستم تصاویر پیاپی از وطنی ترسیم کنم که خوش و خرم شناختمش و اکنون آن را بر تخت ناتوانی و متلاشی شدن می‌بینم.»..نوشتن فراوان است و مطالعه اندک. در چنین فراوانی برخی رمان‌ها جز چند ده خواننده‌ای نصیب‌شان نمی‌شود»… این‌ها بخش‌هایی است از حرف‌های انعام کجه‌جی نویسنده زن عراقی درباره وطنش. در این گفت‌وگو ابتدا این نویسنده به خوبی معرفی شده و سپس در طول مصاحبه می‌توانیم ببینیم او از نویسندگی چه می‌فهمد و در نوشتن دنبال چیست.

«برای درک آنچه امروز از سر می‌گذرانیم، ناگزیر از واکاوی گذشته نزدیک هستیم».. «آیا پدرانی را نمی‌شناسی که دوست دارند فرزندان‌شان را در هر مرحله از عمر به تصویر بکشند؟ می‌خواستم تصاویر پیاپی از وطنی ترسیم کنم که خوش و خرم شناختمش و اکنون آن را بر تخت ناتوانی و متلاشی شدن می‌بینم.»..نوشتن فراوان است و مطالعه اندک. در چنین فراوانی برخی رمان‌ها جز چند ده خواننده‌ای نصیب‌شان نمی‌شود»… این‌ها بخش‌هایی است از حرف‌های انعام کجه‌جی نویسنده زن عراقی درباره وطنش. در این گفت‌وگو ابتدا این نویسنده به خوبی معرفی شده و سپس در طول مصاحبه می‌توانیم ببینیم او از نویسندگی چه می‌فهمد و در نوشتن دنبال چیست.

 

 

عشق بهترین راهنماست

گفت‌وگو با انعام کجه‌جی 
گفت‌وگو کننده: فاتنه الغره شاعر و نویسنده فلسطینی / مترجم: محمد حزبایی

 

***

 

اتفاقی نیست که انعام کجه‌جی پس از راهی طولانی و حرفه‌ای در جهان روزنامه‌نگاری وارد جهان رمان می‌شود. این کار برای رسیدن به جایگاه اجتماعی نبود که بی‌نیاز از آن بود، بلکه او با اولین رمانش «سواقی القلوب/جویبار دل‌ها» (در فارسی با عنوان آب باریکه‌ها ترجمه شد) که سال ۲۰۰۵ توسط موسسه عربی نشر منتشر شد و او را با قدرت بر نقشه صحنه ادبیات داستانی عراق نشاند، خیلی آشکارا نشان داد، نویسنده‌ای است که پروژه ویژه داستانی خودش را دارد که درحوزه مخصوص خودش می‌چرخد، مسئله‌ای که با سه رمان‌ بعدی‌اش تقویت شد؛ «الحفیده الامریکیه/نوه امریکایی» ۲۰۰۸، «طشاری/تکه پاره‌های من»۲۰۱۱ (با همین عنوان توسط نشر مروارید منتشر شد) و «النبیذه/شراب/دور افکنده» ۲۰۱۷ همه توسط انتشارات الجدید منتشر شدند.

آثار انعام در سال‌های ۲۰۰۹، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ نامزده جایزه بوکرعربی شد و به فهرست کوتاه آن رسید و به تنها نویسنده‌ زن عربی تبدیل شد که سه بار پیاپی رمان‌هایش به لیست کوتاه #بوکرجایزهٔ ادبی مَن بوکر ، که به نام جایزهٔ بوکر هم شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین جوایز ادبی دنیاست که هر سال به بهترین رمان جدید انگلیسی‌زبان اعطا می‌شود. می‌رسند. درباره این تاریخچه پربار رمان گفت‌وگویی با این نویسنده عراقی انجام شده است تا تلاشی باشد برای ورود ملموس به جهان او.

 

*معمولا در شعر متنبی داریم و «متنبی‌‌وارهای» بسیار در طول تاریخ طولانی وجود داشته‌اند، اما بسیار کم شنیده‌ایم که نویسنده‌ای اولین رمانش را پس از سن شناخته شده پیامبری منتشر کند، آیا کار روزنامه‌نگاری ماده اولیه این انتقال بود که کاملا آگاهانه و با دید و طرح مشخص از راه رسید؟

-این «سن پیامبری» زیباست و من چقدر دورم از اینکه «متنبی» باشم. من مثل هر عراقی در سن نوجوانی شعر نوشتم و بعد چند داستان کوتاه منتشرکردم، قبل از اینکه به تمامی درگیر حرفه‌ام بشوم. اما من در طول همه آن سال‌ها، خواننده‌ای سیری‌ناپذیر بودم و پی‌گیر جدی انتشار رمان‌ها و مجموعه‌های شعر و قصه. بعد هم اتفاقی در عراق افتاد که تخیل در زیر بار تصورش هم می‌ماند.

در رمان مرهمی یافتم برای درمان آشوب روحی که گرفتارش شده بودم. آیا پدرانی را نمی‌شناسی که دوست دارند فرزندان‌شان را در هر مرحله از عمر به تصویر بکشند؟ می‌خواستم تصاویر پیاپی از وطنی ترسیم کنم که خوش و خرم شناختمش و اکنون آن را بر تخت ناتوانی و متلاشی شدن می‌بینم.

 

*استفاده از واژه‌های لهجه غلیظ عراقی بر زبان روایی تو غالب شده به حدی که عنوان پیچیده و مبهم یکی از آنها «طشاری/تکه پاره‌های من» شد، انگار از این راه قصد داری خواننده را به جست‌وجوی نه تنها این کلمه بفرستی بلکه از او می‌خواهی بار فرهنگی و تاریخی‌شان را بشناسد، چطور توانستی پس از این همه دهه عراق را به شکل و شکایل محلی‌اش جان ببخشی، در حالی که هیئت آن با تغییر نسل‌ها تغییر می‌کند؟

– من درباره تکه جغرافیایی مشخصی می‌نویسم و از مردمی که از آن دور شدند یا کوچانده شدند بی آنکه موفق بشوند از گذشته‌شان بِکَنند. برای ترسیم مکان چاره‌ای جز رنگ‌ها و نمادها و عطرها و ترانه‌ها و ضرب المثل‌ها نیست.

شاید در به کار بردن برخی اصطلاحات محلی قصدی نداشته باشم اما روح مکان وقتی مشغول نوشتن از آن و مردمش بودم، در من می‌آمیخت؛ منظورم کس و کارم هستند. چطور می‌توانم خواننده را به فضای عراقی بکشم تا بفهمد چه بهشتی را از دست دادیم؟ برای آنکه به بیراهه نرود، اصرار داشتم در چارچوب روایت هر واژه‌ای را توضیح دهم. درست است که من کلمات متقاطع را دوست دارم، اما من مخالف ابهام و گنگ نویسی‌ام.

 

برای خواننده‌ای که کتاب‌هایت را پی‌گیری می‌کند شخصیت‌های رمان‌هایت بیشتر بر داستان‌های واقعی استوارند و تاریخ زمانی شخصی و مکانی‌شان را بررسی می‌کنی، آیا روزنامه‌نگاری دراین سبک نوشتن نقشی داشته است؟

-همان طور که به تو گفتم و همیشه تکرار کرده‌ام، عراق با شخصیت‌ها و حکایت‌هایش تخیل را قلقلک می‌دهد. در ضمن من عاشق داستان‌های زنان و مردانی پا به سن گذاشته هستم که قصه‌های حیرت انگیزی را با خود دارند. مدتی پیش همایشی در باره ادبیات عربی در میلانو برگزار شد.

نویسندگانی دیگر غیر از خودم را دیدم که آنها نیز خود را در آغوش مادر، مادربزرگ یا سالمندان خاندان می‌اندازند. برای درک آنچه امروز از سر می‌گذرانیم، ناگزیر از واکاوی گذشته نزدیک هستیم. انگار بخواهیم چنگ در ارزش‌هایی بزنیم که نسل‌های درست با آنها بزرگ شدند، در مقایسه با نسل‌های تحت تاثیر خشونت و فساد و ضعف روانی. شاید درگیر بودنم با روزنامه‌نگاری نقشی در این کشش داشته باشد. بله من نوشتن در باره آدم‌های واقعی را دوست دارم.

 

 

 

*رمان «النبیذه/درد، لِرد/دور افکنده شده» -جدید‌ترین کتابت که انتشارات الجدید سال۲۰۱۷ منتشر کرد- آیا چیزی از انعام کجه‌جی واقعی در او وجود دارد؟ آیا فکرمی‌کنی در رمان فضایی وجود دارد که دنیای خصوصی نویسنده با همه جزئیاتش در جهان شخصیت‌هایی که می‌نویسد، تداخل کنند؟

-در همه نوشته‌های مطبوعاتی و ادبی‌ام بسیاری از من وجود دارد. شاید اتفاقات از آنچه من زیسته‌ام دور باشند و شخصیت‌ها با من بیگانه و درتضاد باشند، اما طعم و بوی عصاره تجربه‌های خودم را می‌گیرند. پیش از «النبیذه» وقتی رمان الحفیده الامریکیه/نوه امریکایی منتشر شد، از من پرسیدند آیا قهرمان رمان تویی و جواب دادم، قهرمان رمان ربع قرن از من کم سن و سال‌تر است، اما یک شخصیت پنهانی در آن وجود دارد و آن هم شخصیت نویسنده رمان است و شاید چیزی از من درآن شخصیت باشد.

همین اتفاق در مورد «النبیذه» تکرار شد و از آنجا که قهرمان، تاج الملوک روزنامه‌نگار است بعضی‌ها نوشتند که بخشی از تجربیاتم وجود دارند و باز می‌گویم، رمان از جایی آغاز می‌شود که تاج الملوک پا به نود سالگی گذاشته. او یکی از زنان پیشگام روزنامه‌نگاری در عراق بود و با نوری السعید و ولیعهد دوستی‌ها داشت، در زمانی که من هنوز متولد نشده بودم، اما بدون شک نویسنده تکه‌هایی از خودش را به قهرمانانش می‌بخشد.

 

ماجراهای اصلی داستان عاشقانه النبیذه میان یک زن عراقی و یک مرد فلسطینی جریان دارند، تو به عنوان فردی از نسلی که فلسطین در آگاهی عمومی آن جایگاهی متفاوت نسبت به دیگر ملت‌های عرب داشت، مجذوب آن هستی؟ در طول کار نوشتن این رمان به خصوص که براساس یک ماجرای واقعی نوشته شده، با چه چالش‌هایی روبه روشدی؟

-«النبیذه» را می‌توان جشن آشنایی نامید. با زن سالمندی آشنا شدم که در عراق و خارج از آن سرگذشت وسوسه انگیزی داشته. وقتی به این فکر کردم که بخش‌هایی از زندگی‌اش را دست مایه رمانی بسازم، جا خوردم وقتی از من کمک خواست تا شخصیت دوم رمان را پیدا کند، دلداده‌ فلسطینی‌اش را که گم کرده بود. در راه جست و جو به شخصیت سوم برخوردم. البته این طور نیست که این دو شیک و آماده منتظر اشاره من بودند.

باید به اسناد و کتاب‌های بسیاری در زمینه سیاست و تاریخ و هنر سرمی‌زدم. همچنین به اطلس جغرافیا چرا که فضای رمان از بغداد شروع می‌شود و از قدس و کراچی و محمره و کاراکاس می‌گذرد تا به پاریس برسد. در سراسر این سفر این نکته به من کمک کرد که داستانی عاشقانه است. و عشق بهترین راهنماست.

 

 

 

*محیط‌های فرهنگی همه ماجراهای پشت پرده جایزه بوکر ۲۰۱۹ و رسیدن رمانت به فهرست کوتاه را دنبال کردند و بعد هم ماجرای انتخاب رمان نویسنده لبنانی هدی برکات را که موجب تأثر همه کسانی شد که اخبار جایزه را دنبال می‌کردند، چطور با این خبر روبه روشدی؟

-با هدی برکات روابط دوستانه قدیمی دارم. او نویسنده‌ای توانا و شایسته بهترین جایزه‌هاست. گمان می‌کنم آنچه در بوکر اتفاق افتاد دلیلش بی‌تدبیری برگزار کنندگان جایزه بود و هدی هیچ تقصیری درآن نداشت.

 

* با توجه به این که در پاریس هستی فعالیت ترجمه ادبیات عرب به فرانسه را چگونه ارزیابی می‌کنی؟

-نشر صنعتی است که همیشه سود را مد نظر دارد. معیارهایی برای توجه به نویسندگانی وجود دارند که به نظر ناشر فرانسوی آنها را شایسته ترجمه می‌بیند. شاید این معیارها سیاسی باشند مانند #انقلاب‌هایی که در این یا آن کشور عربی اتفاق می‌افتند یا کاملا تجاری‌اند. این بدین معنا نیست که متن ضعیف است و راه به کتابفروشی‌ها نمی‌برد. آداب و رسومی در نوشتن یا بازبینی و انتخاب رمان‌هایی که خواننده فرانسوی را مخاطب قرار می‌دهند یا به دانسته‌هایش اضافه می‌کنند، وجود دارند.

 

*وضعیت مطالعه را میان نسل جدید که حتی در نوشتن صفحه‌های الکترونیکی را ترجیح می‌دهند چطور می‌بینی، وضعیتی که این سئوال را به ذهن متبادر می‌کند که ادامه نشر کتاب‌های کاغذی چه فایده‌ای دارد؟ آیا توازنی میان وضعیت مطالعه و نشر در جهان عرب می‌بینی؟ اینجا نقش منتقد -اگر وجود داشته باشد- کجاست؟

-اگر منظورت این است که نوشتن فراوان است و مطالعه اندک، حق با تو است. به این دلیل که توجه بیشتری به انتشار رمان‌ها می‌شود خواه عربی باشند یا ترجمه از زبان‌های دیگر. در چنین فراوانی برخی رمان‌ها جز چند ده خواننده‌ای نصیب‌شان نمی‌شود. خود من مثلا گاهی چند کپه کتاب می‌خرم اما فرصت نمی‌کنم همه را بخوانم. آیا وقتم تنگ شده یا اینکه مشغله‌هایم بیشترو تاب و توانم کمتر شده؟

این ربطی به صفحه الکترونیک یا مطالعه به وسیله صفحات دیجیتال ندارد. اما اگر منظور نشر الکترونیک است، حالا هر نویسنده‌ای شبه انتشاراتی خصوصی دارد و دشوار می‌توان همه آنچه منتشر می‌شود را گرد آورد و غربال کرد.

ما در مقابل تکنولوژی پیشرفته‌ای قرار گرفته‌ایم که مانند سونامی ما را می‌کوبد و ایستادن در مقابل آن به نظر بی فایده می‌رسد چون هر عصر و دوره‌ای ابزار خودش را دارد و مهم این است که متون یا افکار رسانده شوند. اما درباره وضعیت منتقد همپای این فراوانی در نوشتن نمی‌توانم چیزی بگویم جز اینکه آیا آنچه کامپیوتر تباه کرده، منتقد می‌تواند اصلاح کند؟

گفت‌وگو با انعام کجه‌جی، نویسنده عراقی

  این مقاله را ۱۰۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *