سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

گفتگو با طراحان جلد کتاب (بخش دوم: ارتباط طرح جلد با محتوای کتاب)

گفتگو با طراحان جلد کتاب (بخش دوم: ارتباط طرح جلد با محتوای کتاب)

 

نخستین برخورد مخاطبان یک کتاب، با روی جلد آن است. در سال‌های اخیر بازار نشر ایران توجه بیشتری به طراحی طرح جلد کتاب کرده است و به نظر می‌رسد که هر سال ناشران بیشتری به اهمیت و ضرورت توجه به ظاهر آراسته و هنرمندانه‌ی کتاب و لزوم صرف هزینه برای طراحی جلد آن پی می‌برند. آنچه می‌خوانید حاصل گفتگویی است که مجله جهان کتاب با چهار نفر از طراحان جلد کتاب، آقایان باسم رسام، علی خورشیدپور، کورش پارسانژاد و حمیدرضا رحمانی انجام داده است. ما در وینش این گفتگوی مفصل را به چند بخش تقسیم کرده‌ایم. بخش دوم این گفتگو به ارتباط طرح جلد با محتوای کتاب می‌پردازد.

نخستین برخورد مخاطبان یک کتاب، با روی جلد آن است. در سال‌های اخیر بازار نشر ایران توجه بیشتری به طراحی طرح جلد کتاب کرده است و به نظر می‌رسد که هر سال ناشران بیشتری به اهمیت و ضرورت توجه به ظاهر آراسته و هنرمندانه‌ی کتاب و لزوم صرف هزینه برای طراحی جلد آن پی می‌برند. آنچه می‌خوانید حاصل گفتگویی است که مجله جهان کتاب با چهار نفر از طراحان جلد کتاب، آقایان باسم رسام، علی خورشیدپور، کورش پارسانژاد و حمیدرضا رحمانی انجام داده است. ما در وینش این گفتگوی مفصل را به چند بخش تقسیم کرده‌ایم. بخش دوم این گفتگو به ارتباط طرح جلد با محتوای کتاب می‌پردازد.

 

 

 

 

 

گفتگو با طراحان جلد کتاب

 

از راست به چپ: باسم رسام، حمیدرضا رحمانی، علی خورشیدپور و کورش پارسانژاد
از راست به چپ: باسم رسام، حمیدرضا رحمانی، علی خورشیدپور و کورش پارسانژاد

 

 

جهان کتاب: تعریف شما از کار طراحی جلد کتاب، به قول خودتان، خیلی انتزاعی است. شما بیشتر از منظر یک کار هنری به طراحی جلد نگاه می‌کنید. در کارهای خودتان هم این دیدگاه محسوس است. حال این کار هنریِ زیبا می‌تواند الزاماً ارتباط چندانی با کتاب نداشته باشد. به نظر شما این ارتباط تا چه حد لازم است؟

 

 

-رسام: «هرکدام از ما در این کار یک دید شخصی داریم. شاید دید من کمی با گستاخی، دورتر می‌رود و شخصی‌تر و درونی‌تر است. قبلاً هم گفتم که من از نقاشی وارد طراحی جلد می‌شوم. من کار را از این دید می‌بینم. از نظر من بعد از پرداخت کلی کار، نوبت به تعیین ترکیب‌بندی یا چارچوبی می‌رسد که کار باید در آن قرار گیرد تا تنها حالت انتزاعی طردکننده نداشته باشد. چرا که روی جلد کتاب یک تابلوی هنری نیست و کتابفروشی نیز یک نمایشگاه نقاشی نیست.

 

در مورد رابطه روی جلد با محتوای کتاب شکی نیست. بالاخره هر روی جلدی مربوط به یک کتابِ خاص است. البته من به این رابطه بسیار تنگاتنگ معتقد نیستم که حتماً پوشش بیانگر دقیق مضمون کتاب باشد. این رابطه حتماً باید باشد ولی بسته به موضوع و نوع کتاب فرق می‌کند در بسیاری موارد طراح یک کتاب را می‌خواند و به یک درک و برداشت شخصی می‌رسد یا یک حس در او برانگیخته می‌شود. آیا او حق ندارد که این حس را روی جلد بکشد؟

 

من پیش از هر چیز به این معتقدم که نباید طراح گرافیک به چشم یک مزدور دیده شود. شاید با این تعبیر من خيلی موافق نباشید ولی من می‌بینم که به تصریح یا تلویح گفته می‌شود که گرافیست باید دربست در اختیار سفارش‌دهنده باشد. من با این نظر مخالفم. در زمینه طراحی جلد کتاب سفارش‌دهنده می‌تواند ناشر باشد یا نویسنده، طراح گرافیک نه از این دو کمتر است و نه سطح سوادش کمتر است.

من تصور می‌کنم که طراح ماهری که طرح‌های خوبی هم برای کتاب‌ها زده است می‌تواند سفارش‌دهندگان را توجیه و قانع کند. به نظر من سفارش‌دهندگان ما بیشتر نیاز به صحبت کردن دارند تا دیدن کار آنها کاری را می‌بینند و رد می‌کنند ولی وقتی پای صحبت طراح می‌نشینند سریع آن را می‌پذیرند. درست است که باید یک همکاری دوجانبه برقرار شود ولی من بیشتر طرفدار طراح گرافیک هستم.»

 

 

-رحمانی: «ارتباط طرح جلد با محتوای کتاب الزاما نباید مستقیم باشد. طراح باید یک مفهوم کلی را به بیننده کتاب ارائه دهد کسی که در ویترین مغازه‌ای به دنبال یک کتاب می‌گردد، قطعاً از روی طرح جلد کتاب‌ها نمی‌تواند موضوعات آنها را تشخیص دهد کسی که دنبال یک کتاب تاریخی یا علمی می‌گردد تنها به تصویر کتاب استناد نمی‌کند ولی در یک حیطه موضوعی خاص مثلاً رمان یک طرح جلد می‌تواند مفهومی کلی از محتوای کتاب به دست دهد. ممکن است طرح آن قدر موفق و خوشایند باشد که بیننده را به خود جذب کند. این همان چیزی است که ناشران می‌خواهند.

 

به نظر من مسئله اصلی اطلاع ناشر از کار خودش است. گفته شد که باید پیش از شروع کار گفتگویی میان ناشر و طراح برقرار شود و این مشکلات بعدی را حل می‌کند. متأسفانه اغلب ناشران ۹۰ درصد کار را تنها از دید تجاری می‌بینند و گاه دخالت‌های نابجایی در کار طراحی می‌کنند. عموماً ناشران ما معتقدند که خودشان باید به تنهایی تصمیم بگیرند که کدام طرح خوب است و کدام بد. کمتر پیش می‌آید که کاری را دربست در اختیار طراح قرار دهند؛ طراحی که به او اعتماد دارند و برای همین کار را به او سفارش داده‌اند. اگر طراح در کار خودش آزاد باشد مسلما نتیجه بهتری به دست می‌آید.

 

همان‌طور که همه مطلع‌اند بسیاری از کسانی که در چند سال گذشته به کار نشر وارد شده‌اند در اصل ناشر نبوده‌اند و اطلاع چندانی از کار نشر و از جمله طراحی روی جلد ندارند. در گفتگو با چنین ناشرانی، تردید دارم که طراحان چندان موفقیتی به دست آورند.»

 

 

-رسام: «به نظر من تقسیم کار صحیحی وجود ندارد و معمولاً احترام لازم را به حیطه کار هر کس در امر نشر قائل نمی‌شوند. نویسنده‌ای کتابی را می‌نویسد. در اینجا کار او دیگر تمام شده است و کتاب باید به طراح گرافیک سپرده شود. آیا این یک برخورد بدوی نیست که نویسنده‌ای تصویری از روی جلد کتابش را در ذهن بپرورد و بعد از طراح بخواهد که همان را اجرا کند؟»

 

 

-خورشیدپور: «طراحی جلد کتاب شاخه‌ای از گرافیک است. دلیل وجودی گرافیک، در یک کلام ساده و روشن هنر برای مصرف است. گرافیک بر اساس نیاز جامعه به وجود آمده است. طراحی گرافیک یک هنر خالص یا آزاد مانند نقاشی و مجسمه‌سازی نیست بلکه هنر برای کاربرد و مصرف است. حال اگر این سؤال مطرح شود که آیا لزومی دارد طرح روی جلد بیانگر موضوع کتاب باشد به نظر من باید پاسخ مثبت دهیم.

 

نخست آنکه طرح جلد -همان گونه که گفتم- شاخه‌ای از گرافیک است و مشخصه این هنر آن است که بیانگر موضوع مورد مصرف باشد. این ویژگی در همه بخش‌های گرافیک بدون استثناء وجود دارد. دیگر آنکه ما باید به آن نیاز اساسی و اولیه‌ای که منجر به طراحی روی جلد می‌شود توجه کنیم. یک ناشر کتابی را تولید می‌کند و می‌خواهد آن را به مردم عرضه کند. حال اگر کتاب را بدون طراحی جلد روانه بازار کند نه دیده می‌شود و نه به آن توجهی می‌شود و در نهایت ناشر به هدف و مقصود خودش نمی‌رسد.

 

برای آنکه کتاب به خریدار معرفی شود باید ابتدا جلب توجه کند و به اصطلاح خود را در ویترین نشان دهد. این اولین عامل و نیازی است که طراحی جلد را پدید می‌آورد. حال عامل دیگر را ببینیم: فرض کنیم که کتاب توجه مشتری را جلب کرده و او را به داخل کتابفروشی کشانده است. بیننده می‌خواهد بداند که در این کتاب چه نوشته شده است. بخشی از این اطلاع را ممکن است عنوان کتاب به خواننده بدهد. البته فراموش نکنیم که برخی از عناوین کتاب‌ها به روشنی بیانگر موضوع آنها نیستند.

 

در اینجا طراحی جلد به کمک می آید و موضوع کتاب را بسته به ویژگی‌های آن به نوعی -و نه الزاماً تصویری- در کوتاه‌ترین زمان ممکن با به کار بردن حروف و رنگ و نماد به بیننده القا می‌کند. طراح با استفاده از عناصر بصری بدون توضیحات اضافی موضوع کتاب را به بیننده انتقال می‌دهد. اگر چنین نکند در واقع مهمترین هدف ناشر و نیز سؤال مخاطب کتاب را بی جواب می‌گذارد و به نظر می‌رسد که کار صورت گرفته کاری است ناقص.

 

در مورد نظر آقای رسام که طراح گرافیک نباید «مزدور» باشد باید توضیحی بیان کنم ما باید تعریف مشخصی از طراح گرافیک داشته باشیم. در صورت وجود چنین تعریفی است که می‌توانیم در مورد نقش طراح و کار او قضاوت صحیحی به دست دهیم. قبلا گفتم که طراح گرافیک هنرمند هنرهای آزاد نیست. از هنر او برای یک منظور کاربردی استفاده ‌می‌شود. اینکه طراح این امر را بپذیرد یا نه یک مسئله شخصی است. طراح گرافیک صرفاً یک هنرمند نیست بلکه یک متخصص و اهل حرفه است. طراحی گرافیک یک حرفه است و این حرفه نیز مانند دیگر حرفه‌ها بر اساس نیاز جامعه به وجود آمده است.

 

لزومی ندارد که یک طراح گرافیک خود را صرفاً محدود به انعکاس موضوع کار خود کند. یک طراح موفق هنرمندی است که در عین پاسخگویی به نیاز و انعکاس موضوع به بهترین شکل شخصیت هنرمندانه خودش را هم در کارش حفظ می‌کند. حال با تکنیک کارش یا از همه مهمتر با نوع برخوردش با موضوع در دنیای امروز آن طراحانی موفق و مورد توجه‌اند و هنرمندانی برجسته و ممتاز شناخته می‌شوند که یک نوع برخورد و نگاه جدید و خاص را که صرفاً متعلق به خودشان و بسیار شخصی است ارائه می‌دهند و در نتیجه در عین بیان موضوع، برتر و فراتر از موضوع می‌روند. موضوع برای آنها صرفاً ماده‌ای برای کار و یک سکوی پرش است.»

 

 

-رسام: «من با این نظر موافقم و منظور من هم دقیقا همین است. به همین خاطر هم صحبت از برداشت حسی که فراتر از موضوع است و چارچوب و … را به میان آوردم. منظور من این نبود که طراح گرافیک یک مزدور است. غرض من پرهیز از این است. که طراح چنین دیده شود. درست است که کتاب یک کالاست ولی این کالا یک وجه دیگر دارد که آن هم فرهنگ است. به نظر من نباید این وضع پیش بیاید که یک سفارش‌دهنده تصویر و سلیقه خاص خود را به طراح تحمیل کند و او هم هیچ کاری انجام ندهد و تنها همان که از وی خواسته‌اند را پیاده کند.»

 

 

-خورشیدپور: «اگر چنین وضعی پدید بیاید این نشانه ضعف طراح است. عدم اعتماد‌به‌نفس و ناتوانی حرفه‌ای یک طراح است که موجب می‌شود چنین رابطه کاری را بپذیرد.

 

 

-رسام: « این درست است. شاید امروز وضع بهتر شده باشد ولی اگر به ویترین کتابفروشی‌ها دقت کنید روی جلدهای زیادی را پیدا می‌کنید که معلوم است به همین شکل کار شده است. این جلدها حاصل تحميل سلیقه ناشران یا از همه بدتر خود نویسندگان است. من چنین وضعی را برای هیچ طراحی نمی‌پذیرم، حتی برای طراح ضعیفی که آقای خورشیدپور از او نام بردند.»

 

 

-پارسانژاد: «هر کار گرافیک -جدای از خصوصیات فنی و تکنیک‌های خاص کار-‌ باید دو ویژگی اصلی داشته باشد: نخست در نهایت سادگی باشد و دوم گویا باشد. این عامل دوم یعنی گویا بودن، به این معنی است که طرح جلد باید حتما با موضوع کتاب هماهنگی کامل داشته باشد. حال اگر طرح بتواند با زبان تصویری، دید خاص خود را نیز ارائه دهد بسیار خوب است. ولی آن هماهنگی طرح و موضوع قطعاً الزامی است.

 

من شخصاً با سادگی زیاد و البته بجا و گویایی زیاد موافقم. در بعضی مواقع اگر انتشاراتی بخواهد کتاب‌هایی را تنها با طرح یونیفورم ارائه دهد، آنگاه شاید طرح‌های تزیینی بتواند کفایت کند اما همین طرح‌های تزیینی نیز باید با نوع کتاب‌هایی که آن انتشارات چاپ می‌کند هماهنگی داشته باشد.»

 

 

 

این گفتگو پیش‌تر در مجله‌ی جهان کتاب منتشر شده است. 
طراحی جلد

  این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *