کیش شخصیت در قرن بیستم

برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات
برای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودی

قرن بیستم قرن دیکتاتورها بود. دیکتاتورهای بزرگ و کوچکی که چنان زندگی مردمشان را در رعب و وحشت تنیدند که مردمشان جهان را بی آن دیکتاتور بزرگ نمیتوانستند تصور کنند. چطور ممکن است یک انسان، باور کند خود حکومت است و آدمیان این «باور» او را عمیق و با تمام وجود باور کنند؟ فرانک دیکوتر در کتاب آداب دیکتاتوری هشت دیکتاتور قدرتمند را معرفی میکند که اسامی 4 تن از آنها بسیار آشناست و در مقابل 4 مرد دیگر ناآشناترند اما دیکتاتوریهای مشابهی به راه انداختهاند. اما اینان چگونه توانستند مردم را تحت سیطرهی حکومتشان درآورند؟ با کدام آداب و روش؟
آداب دیکتاتوری
نویسنده: فرانک دیکوتر
مترجم: مسعود یوسف حصیرچین
ناشر: گمان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۱۸
قرن بیستم قرن دیکتاتورها بود. دیکتاتورهای بزرگ و کوچکی که چنان زندگی مردمشان را در رعب و وحشت تنیدند که مردمشان جهان را بی آن دیکتاتور بزرگ نمیتوانستند تصور کنند. چطور ممکن است یک انسان، باور کند خود حکومت است و آدمیان این «باور» او را عمیق و با تمام وجود باور کنند؟ فرانک دیکوتر در کتاب آداب دیکتاتوری هشت دیکتاتور قدرتمند را معرفی میکند که اسامی 4 تن از آنها بسیار آشناست و در مقابل 4 مرد دیگر ناآشناترند اما دیکتاتوریهای مشابهی به راه انداختهاند. اما اینان چگونه توانستند مردم را تحت سیطرهی حکومتشان درآورند؟ با کدام آداب و روش؟
آداب دیکتاتوری
نویسنده: فرانک دیکوتر
مترجم: مسعود یوسف حصیرچین
ناشر: گمان
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۳۱۸

برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات
برای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودی

آیا کسی هست که خودش عین حکومتش باشد؟ یا به عبارتی چطور ممکن است یک انسان، باور کند خود حکومت است و آدمیان این «باور» او را عمیق و با تمام وجود باور کنند؟ فرانک دیکوتر در کتاب آداب #دیکتاتوری هشت مرد قدرتمند را معرفی میکند که اسامی 4 تن از آنها بسیار آشناست و در مقابل 4 مرد دیگر ناآشناترند اما دیکتاتوریهای مشابهی به راه انداختهاند.
اما اینان چگونه توانستند خود را به مثابه عبادتگاه مردم تحت سیطرهی حکومتشان درآورند؟ با کدام آداب و روش؟ این کتاب دستورالعملی برای دیکتاتور شدن نیست، چون علاوه بر اصول و قواعدی که برای دیکتاتوری لازم است، به نظر میرسد زمان-مکان نیز اقبال دیکتاتور شدن را بسیار تقویت میکند.
آداب دیکتاتوری در واقع نمایش گامهای یک انسان است که خودش را به عنوان معبودی در ذهن و فکر مردم کشورش جاگیر میکند تا روزی که ناگهان پوشالی بودن این بت به چشم میآید و دیکتاتور سرنگون میشود. اما آیا تا آن روز هیچکس متوجه لباس موهوم پادشاه نشده؟ شاید چنان وحشتی مستولی است که هیچکس جرات نمیکند بگوید پادشاه عریان است.
فصل اول کتاب مربوط است به «مردی از جنس مردم و در دسترس همه آنها» (صفحه 24). «ستایشگران دوچه (موسولینی) بیش از هر چیزی عکسهای امضاشدهاش را میخواستند. از دانشآموزانی که تبریک کریسمس میفرستادند تا مادرانی که عزادار مرگ پسران سربازشان بودند» (ص 24) موسولینی به شوق اینکه مردم را مسحور خویش کند، دائماً به نقاط مختلف کشور میرفت و سرزده از روستاها دیدن میکرد.» (ص 29)
چه کسی باور میکند مردم برای استقبال از او مدتها منتظر میشدند و این محبوبیت نه تنها میان عوام بلکه بعد از تصفیهها و انفصال دولتمردان میان آن مردان زیرک نیز رواج گرفت چنان که گوی سبقت را در تملق و چاپلوسی از هم میربودند. شاید اصلاً از یکی ویژگیهای بارز کیش شخصیت هر هشت مرد این تملق و چاپلوسی بیپایان میان سیاستمداران هر کدام از این کشورهاست.
علیرغم نکات جالب و حتی گاه دست اولی که دیکوتر در توصیف کیش شخصیت 4 دیکتاتور معروف ذکر میکند، به خواننده توصیه میشود با دقت و تمرکز بیشتر 4 دیکتاتور کره شمالی، هائیتی، رومانی و اتیوپی را مطالعه کند که آشنایی کمتری با آنها وجود دارد.
به عنوان مثال منگیستو دیکتاتور اتیوپی چنان است که «جنازهی هایله سلاسی، امپراتور اتیوپی را زیر دفترش خاک کرده و میز او بالای جنازه قرار داشت» (ص 255) شاید باورپذیر نباشد که دیکتاتوری که علاقه دارد همگان با عشق خالصانه از او استقبال کنند و مرتب به عنوان «رهبر بصیر، انقلابی، کمونیست» در بلندگوها از او یاد میشود، ناگهان طی تصمیمی «به تلویزیون حکومتی دستور داد فیلم تن شکنجهشدهی زندانیان سیاسی را نشان دهد که زجر کش شده بودند» (ص 257)
او با تمام خلاقیتی که در بسیاری امور داشت، «خودش را شبیه فیدل کاسترو کرد، با لباس نظامی، پوتینهای ارتشی و کلاه بره و رولوری بر کمر ظاهر شد. عناوینش را هم شبیه همتای کوباییاش کرد و مطبوعات از او به عنوان فرمانده کل ارتش انقلابی و همچنین رئیس شورای مدیریت نیروهای نظامی و رئیس شورای وزیران یاد کردند» (ص 259) .
از دوران وحشت بزرگ در روسیه استالینی، جنایات هیتلر، سایه ترس و وحشت موسولینی و چین مائویی کتابها نوشته و فیلمهایی ساخته شده است. اما دیکتاتورهای گمنام نیز چنان بیپروا به اقدامات هولناک دست زدهاند که هر کدام میتوانند موضوع مطالعه باشند.
آیا همه دیکتاتورها مثل همند؟
دیکتاتورها با هم فرق دارند. استالین همه جا را با پرتره و سردیسهای خودش پوشاند، حتی مجسمههای بسیاری از او به کشورهای مختلف ارسال شد. در مقابل، مائو تسه تونگ در چین اجازه بالا رفتن عکسش روی دیوارها را نداد.
موسولینی و هیتلر و منگیستو سخنرانان زبردستی بودند با قدرت کلام بالا، اما مائو این توانایی را نداشت. با وجود این همه تفاوت، نقطه مشترک تمام دیکتاتورها وجود گروه یا حزبی بود که سرسپردگان دیکتاتور حساب می شدند. همسایه، دوست، آشنا و حتی اعضای خانواده خود را به جرم توهین به دیکتاتور یا خیانت به نظام دیکتاتوری تحویل دستگاههای جورواجور پلیسی و نظامی میدادند.
همهی آنها شبکه جاسوسی و خبرچینی در میان مردم ساخته بودند که در مواقع ضروری، شرایط را کنترل و در صورت نیاز هرکدام از این اعضا نقش شلاق حکومت را بازی کنند. آنچه بسیار به چشم میآید آن است که ساختار روابط عمومی قوی و پروپاگاندای حکومت، جای وزیدن اندک نسیمی متفاوت را در نظامهای دیکتاتوری نمیدهد.
دیکتاتورها به عنوان نویسنده، نقاش، مردی مهربان، فیلسوف، سخنران یا خیّر به خود عشق میورزند و اصرار دارند در این عشق ورزیدن تمام مردم تحت حکومتشان را سهیم کنند. بیشتر دیکتاتورهای معرفی شده در آداب دیکتاتوری از اردوگاه چپ هستند و تلاش آنها برای اصلاحات بنیادی، برتر نشان داده شدن در جوامع بینالمللی، افزایش اختراعات، تولید انبوه، صادرات بیرویه و.. جز بدبختی، گرسنگی و به کام مرگ فرو رفتن انسانهای بسیار پیامد دیگری در پی نداشته است.
آنها واقعاً محبوب هستند یا همه چیز یک نمایش شوم است؟ آنها واقعاً قدرتمند هستند یا ترس جمعی آنها را بزرگ کرده است؟ درست مثل آتش گرفتن یک استادیوم غولپیکر است، هیچ کس از جای خود تکان نمیخورد و همه میسوزند یا ممکن ناگهان کسی برخیزد، فریاد بزند و به سوی راه خروج مسیری را برای عبور اطرافیان خود باز کند و دیگرانی مانند او نیز چنین کنند تا کاخ پوشالی اما گران قیمت دیکتاتور فرو بریزد.
آنچه بیش از هرچیزی ذهن خواننده را درگیر میکند شاید این باشد که چگونه زمان-مکان برای چنین وضعیتهایی فراهم می شود؟ چگونه دیکتاتورها «روح رعیتهایشان را تسخیر کرده و تفکراتشان را شکل داده بودند. آنها را طلسم کرده بودند» (ص 271) و پس از آن این موضوع بسیار بحث برانگیز است که بساط دیکتاتور جمع میشود اما آنچه باقی میماند مردان و زنانیاند که بسیار آسیب دیده و زجر کشیدهاند، آن هم در همسایگی با مردان و زنان معمولی و هموطن و همکار که تا دیروز مامور جنایت و شکنجه در دستان دیکتاتور بودند.