سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

همه چیز از اندوه آغاز می‌شود

همه چیز از اندوه آغاز می‌شود


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

سفره‌‌ی هفت‌خون از چهار دفتر تشکیل شده است –(سفره‌ی هفت‌خون)، (از زمستان هنوز سوز می‌آید)، (تحویل مرگ به ماهی سال نو)، (بهار بوسه در بالکن)- که دفتر نخست آن شعرهای اجتماعی-سیاسی است. سه دفتر دیگر فضایی کاملاً متفاوت دارند. با گذر از دفتر اول، تصاویر اجتماعی کم‌کم جایشان را با واگویه‌های تنهایی عوض می‌کنند و آن جسارت انقلابی، سطرها را برای اندوه فردی خالی می‌کند؛ که البته شاعرانه‌ترند.

سفره‌ی هفت خون

نویسنده: سپیده نیک‌رو

ناشر: گویا

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۰۷

شابک: ۹۷۸۶۲۲۶۵۲۸۶۸۹

سفره‌‌ی هفت‌خون از چهار دفتر تشکیل شده است –(سفره‌ی هفت‌خون)، (از زمستان هنوز سوز می‌آید)، (تحویل مرگ به ماهی سال نو)، (بهار بوسه در بالکن)- که دفتر نخست آن شعرهای اجتماعی-سیاسی است. سه دفتر دیگر فضایی کاملاً متفاوت دارند. با گذر از دفتر اول، تصاویر اجتماعی کم‌کم جایشان را با واگویه‌های تنهایی عوض می‌کنند و آن جسارت انقلابی، سطرها را برای اندوه فردی خالی می‌کند؛ که البته شاعرانه‌ترند.

سفره‌ی هفت خون

نویسنده: سپیده نیک‌رو

ناشر: گویا

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۰۷

شابک: ۹۷۸۶۲۲۶۵۲۸۶۸۹

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

باید بپذیریم که جهان شاعر عموماً تأیید همین گزاره است: «همه چیز از اندوه آغاز می‌شود»، به شرطی که اندوه را در گسترده‌ترین معنای آن در نظر بگیریم. یعنی چیزی نزدیک به دغدغه؛ چیزی شبیه به وسواس فکری که مدام در ذهنت نشخوار می‌کنی و با خودت می‌گویی باید برای آن فکری بکنم وگرنه خوابم نمی‌برد! شاعر ذهن فعال جامعه‌ی خود است. نسبت به امور جهان حساس است و خواسته/ناخواسته نقش کنش‌گرانه‌ای بر دوش دارد.

گاهی همین نقش کنش‌گرانه پاشنه آشیل آثار یک شاعر می‌شود؛ یا به تعبیر خود سپیده نیک‌رو (نویسنده‌ی کتاب سفره‌‌ی هفت‌خون) «چشم اسفندیار» آثار شاعر.

باید شاعر بداند مرز باریک شعر و شعار کدام است؛ باید آن لبه‌ی نازک را تشخیص دهد و خودش را از سقوط دور نگه‌دارد. اما تشخیص این مرز چگونه چیزی است؟ و ابزار این تشخیص کدام است؟ به نظر من پاسخ همه‌ی این پرسش‌ها در یک عبارت کوتاه خلاصه می‌شود: تجربه‌ی شاعری! یعنی باید شاعر باشی و در این مسیر سال‌ها رنج تن و روح را به جان خریده باشی تا قوه‌ی تشخیص بیابی. قوه‌ی تشخیصی که می‌توان تحصیلش کرد اما نمی‌توان توضیحش داد؛ می‌توان دریافتش اما نمی‌توان به تصویرش کشید؛ دست‌کم نه به سادگی.

 

          کتاب سفره‌‌ی هفت‌خون از چهار دفتر تشکیل شده است –(سفره‌ی هفت‌خون)، (از زمستان هنوز سوز می‌آید)، (تحویل مرگ به ماهی سال نو)، (بهار بوسه در بالکن)- که دفتر نخست آن شعرهای اجتماعی-سیاسی است. یعنی پیش از شروع به خواندن آن هم می‌توان حدس زد آکنده از گرسنگی و یأس است، آکنده از جنگ و خون:

رنگ قرمز/ معنا دارد/ رنگ لباس تو/ وقتی به مهمانی می‌روی/ معنا دارد/ رنگ چشم‌های تو وقتی گریسته‌ای/ معنا دارد/ وقتی پرچم کشوری می‌گرید/ وقتی خیال تو/ لحظه‌ها را گلوله می‌زند/ معنا دارد/ خون تو این سنگفرش را تر کرده است.

اما تمام تجربه‌های شاعرانه در آن به همین یکدستی و به همین خوبی نیست. گاهی شاعر از آن مرز باریک عبور می‌کند، گاهی بی‌هوا به دامن شعار می‌غلتد. اگرچه گامی کوتاه، یا برای لحظه‌ای گذرا:

جنگ/ جنگ/ جنگ برای ماهی سرخ/ در آب‌های آزاد/ جنگ برای قطره‌ی خون/ در رگ‌هایی سبز/ جنگ برای نفس/ در حباب شیشه‌ای وطن/ جنگ/ برای نور مواج خورشید/ بر موهایی سرد از سَموم تاریخ/ جنگ/ جنگ/ برای صلح.

 

آیا این شعر مخاطب را یاد شعارهای انقلابی نمی‌اندازد؟ یاد روزهای کمال‌گرایی و آرمان‌خواهی؟ یاد جنگ برای ایدئولوژی؟ پاسخ خودم مثبت است و از این رو می‌خواهم به شاعر تلنگر بزنم تا به خاطر بیاورد که مقصود از همه این‌ها باید ابتدا شعر باشد. این شعر است که اصالت دارد و هدف غایی است، آن هم از شاعری که در جای‌جای کتاب نشان می‌دهد که قادر است لحظه‌های ناب شاعرانه رقم بزند و تصاویری شعری بیافریند.  ولو اینکه شاعر توجیه کند که من برای آزادی انسان می‌نویسم!

          نکته‌ی جالب اینجاست که در دفتر اول راوی غالباً با ضمایر اول شخص جمع نمود می‌یابد. شاید شاعر در ذهنش، خود را در میان کسانی تصور می‌کرده که برای اعتراض به خیابان ریخته‌اند و شاعر سخنگوی آنان است، یا سخن زبان الکن آنان که بر نمی‌‍‌توانند زبان برانند. شاعر آن راهبری است که بر بلندی ایستاده و با بلندگوی دستی‌اش همگان را تشویق به ادامه مبارزه می‌کند. این سطر‌ها از چند شعر مجزا انتخاب شده‌ است:

«ما مشت‌های بسته نبودیم»، «و ما که می‌لغزیم مست نیستیم»، «ما آمدیم گفتیم بیداریم»، «ما معتقدیم…» و…

 

        سه دفتر دیگر فضایی کاملاً متفاوت دارند. با گذر از دفتر اول، تصاویر اجتماعی کم‌کم جایشان را با واگویه‌های تنهایی عوض می‌کنند و آن جسارت انقلابی، سطرها را برای اندوه فردی خالی می‌کند؛ که البته شاعرانه‌ترند:

سیبی گاززده است جهان/ نیمه…/ نیم‌خورده!/ نیمی از من در آینه است/ نیمی از تو توی تخت/ نیمی از یلدا در مدرسه/ نیمی از نگاه بابا در قاب…

هرچقدر که شعرهای دفتر نخست کتاب سفره‌‌ی هفت‌خون با ذهن شاعر بیگانه به نظر می‌رسند، گویا شعرهای این سه دفتر برش‌های از زندگی سپیده نیک‌رو هستند؛ تکه‌های از تجربه‌های زیست او؛ نماهایی از افکار پنهان او، مثل مرگ پدر که دریچه‌ای را پیش روی شاعر باز می‌کند، مثل زندگی در خانه‌ای اجاره‌ای، مثل کارهای روزمره‌ی خانه، مثل عاشقی. و اگر من اجازه می‌یافتم از مجموعه‌ی سفره‌ی هفت‌خون بسنده می‌کردم به همین اشعار که می‌توانند مرا با خود همراه کنند:

تو مرده بودی و دقایق خوشبو بودند/ عجیب است که مرگ، نبض زندگی را به جریان می‌اندازد/ انتخاب کردی که مرگ اتفاق بعدی باشد/ مثل انتخاب لباس نو/ خانه‌ی نو…/ و مثل کفشی که همیشه پایت را زده بود/ زندگی را دور انداختی…

 

          نکته‌ی دیگری نیز درباره‌ی اندیشه‌ی جاری در این کتاب وجود دارد که به زعم من جای تأمل و البته نقد دارد. آن نکته پذیرش باورهای مفروض و کهنه‌، در قالب «تقابل‌های دوگانه» است که اگرچه نسبت به جامعه سنتی یا نیمه‌سنتی ما طبیعی به نظر می‌رسد اما با توجه به حال و هوای امروزی کتاب غیر قابل قبول است. شاید همین تقابل‌هاست که شاعر را از کشف‌ فضاهای نو و تصاویر بدیع باز می‌دارد. و ذهن خواننده را در چهارچوبی بسته اسیر می‌کند تا نتواند فراتر از باورهای همیشگی گام بگذارد. تقابل‌هایی همچون:

جنگ/صلح، مرگ/زندگی، روز/شب، روشنی/تاریکی، خواب/بیداری، پسر/دختر و… آیا غیر از این است که می‌توان نه اینگونه بود و نه آنگونه؟ آیا جز از این است که می‌شود طور دیگری هم به جهان نگریست؟

 

کتاب سفره‌‌ی هفت‌خون نخستین بار در سال 1398 با همکاری انتشارات کنج و گویا، با سر و شکلی ارزنده روانه‌ی بازار کتاب شده است. شعری از این مجموعه:

نمی‌توانم از خواب تو بیرون بیایم

و مثل هر آدم عادی

 پشت میز اداره‌ام زندگی کنم

 باغچه‌ای برای آب دادن نداشته باشم

 و صبحانه‌ام را

 با چای تلخ و کیک آماده، سر کنم

بی‌آن‌که دلیلی داشته باشم

در خواب تو می‌مانم

و مثل ارواح سرگردان

زندگی‌ام را در رؤیا تلف می‌کنم

 

  این مقاله را ۱۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *