تاریخی از نوع دیگر
لئو اشتراوس را اغلب مورخ و فیلسوفی میدانند که احیاگر فلسفهی سیاسی بهمثابهی دیسیپلینی فراموششده و متروک بود. همو بود که با حمله به پوزیتیویسم، نیهیلیسم و تاریخیگرایی، علوم سیاسی قرنبیستمی را آماج حملات تئوریک خود قرار داد و از بازگشت به پرسشهای ابدی و بیزمانومکان سخن گفت. یکی از مهمترین گامهای اشتراوس بهمنظور احیای سنت فلسفهی سیاسی در قرن بیستم بازخوانی و روایت تاریخ فلسفهی سیاسی با تکیه بر ابزاری خلاف جریان و بهتمامی متفاوت با تواریخ موجود در قرن بیستم بود.
تاریخ فلسفه سیاسی (جلد اول: قدما)
نویسنده: ویراسته جوزف کراپسی و لئو اشتراوس
مترجم: یاشار جیرانی و شروین مقیمی
ناشر: پگاه روزگار نو
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۵۶۸
شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۵۱۶۶۹۰
لئو اشتراوس را اغلب مورخ و فیلسوفی میدانند که احیاگر فلسفهی سیاسی بهمثابهی دیسیپلینی فراموششده و متروک بود. همو بود که با حمله به پوزیتیویسم، نیهیلیسم و تاریخیگرایی، علوم سیاسی قرنبیستمی را آماج حملات تئوریک خود قرار داد و از بازگشت به پرسشهای ابدی و بیزمانومکان سخن گفت. یکی از مهمترین گامهای اشتراوس بهمنظور احیای سنت فلسفهی سیاسی در قرن بیستم بازخوانی و روایت تاریخ فلسفهی سیاسی با تکیه بر ابزاری خلاف جریان و بهتمامی متفاوت با تواریخ موجود در قرن بیستم بود.
تاریخ فلسفه سیاسی (جلد اول: قدما)
نویسنده: ویراسته جوزف کراپسی و لئو اشتراوس
مترجم: یاشار جیرانی و شروین مقیمی
ناشر: پگاه روزگار نو
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۵۶۸
شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۵۱۶۶۹۰
لئو اشتراوس را اغلب مورخ و فیلسوفی میدانند که احیاگر فلسفهی سیاسی بهمثابهی دیسیپلینی فراموششده و متروک بود. همو بود که با حمله به پوزیتیویسم، نیهیلیسم و تاریخیگرایی، علوم سیاسی قرنبیستمی را آماج حملات تئوریک خود قرار داد و از بازگشت به پرسشهای ابدی و بیزمانومکان سخن گفت. یکی از مهمترین گامهای اشتراوس بهمنظور احیای سنت فلسفهی سیاسی در قرن بیستم بازخوانی و روایت تاریخ فلسفهی سیاسی با تکیه بر ابزاری خلاف جریان و بهتمامی متفاوت با تواریخ موجود در قرن بیستم بود.
روششناسی اشتراوس
برای اشتراوس تنها مسئلهی مهم خود متن است و نه پس زمینه تاریخی، اقتصادی یا روان شناسانهی اثر؛ لذا معنای متن را صرفاً در زمینه متن میتوان و بلکه باید دریافت.
با توجه به این که اشتراوس به #فلسفهفلسفه مطالعه پرسشهای عمومی و اساسی است، مانند پرسشهای مربوط به عقل، وجودیت، دانش، ارزشها، ذهن و زبان.چنین سوالاتی اغلب به عنوان مشکلاتی مطرح میشوندکه باید مورد مطالعه قرار گیرند یا حل شوند. این اصطلاح احتمالاً توسط فیثاغورس ابداع شدهاست. روشهای فلسفی شامل پرسش، بحث انتقادی، استدلال عقلی و ارائه منظم است. و فلسفهی سیاسی پرداخته است، در ابتدا بایستی توجه داشت که فهم روشِ او قبل از هر چیزی موقوف بر فهم او از فلسفه، عموماً و فلسفه سیاسی، خصوصاً است. به عبارتی دیگر، از آنجایی که علی القاعده روش شناسی بایستی به طریق اُولی مبتنی بر معرفت شناسی باشد، لذا بدون فهمِ بنیادهای معرفتی اشتراوس از چیستی روششناسیاش و چرایی اتخاذ چنین موضعی نمیتوان درک صحیحی از کاری داشت که خود او و شاگردانش در کتاب تاریخ فلسفهی سیاسی انجام دادهاند.
از نظر اشتراوس، کار فلسفه مشاهدهی اصول تغییرناپذیری است که در نهاد انسان و اشیا تعبیه شده است؛ فلسفه چارچوبی را که در همهی تحولات معرفت بشری پابرجا میماند جستجو می کند؛ اندیشهی فلسفی میتواند از محدودهی تاریخی خود فراتر رود و حقیقتِ فراتاریخی را دریابد.
ازاین رو، هدف فلسفه کسب معرفت راستین و همیشه معتبر و قطعی و نهایی است بنابراین، اگر وظیفهی فلسفه جستجوی حکمت، جُستاری برای معرفت جهان شمول، یعنی معرفت به کل باشد، پس بایستی فلسفهی سیاسی چیزی جز کوششی برای نشاندن معرفت به ماهیت امور سیاسی به جای گمان دربارهی آن ها نباشد.
این تعریف از فلسفهی سیاسی نشان میدهد که از نظر اشتراوس متون فلسفی و فلسفهی سیاسی بایستی ذاتاً به دنبال حقایقی باشند که فراتاریخیاند؛ لذا بیتردید باید از بند تاریخی گرایی، نسبی گرایی و زمینه گرایی بُگریزد؛ یعنی، سه مکتبی که اشتراوس رد میکرد تا شیوهی خاص خودش به متن را با مبانی مخالف آن ها توضیح دهد.
احیای تاریخی فراموششده در کتاب تاریخ فلسفه سیاسی
علاوه بر اینکه نگاشتن تاریخ فلسفهی سیاسی بهعنوان حوزهای متمایز از تاریخ اندیشهی سیاسی یا تاریخ نظریههای سیاسی در دنیای انگلیسیزبان تا پیش از انتشار این اثر چندان باب نبود، حتی نگارش تاریخ فلسفهی سیاسی بر بنیاد فهمی غیرتاریخیگرایانه از مقولهی تاریخ نیز محلی از اعراب نداشت.
لئو اشتراوس مدتها در پی نگارش تاریخی بدیل برای فلسفهی سیاسی یا اگر دقیقتر بگوییم فیلسوفان سیاسی مدنظر خود بود. پروژهای جاهطلبانه که مستلزم مساهمت چندین و چند اشتراوس بود. راهحل؟ سقراطیترین کاری که او از عهدهاش برمیآمد، یعنی شکار و پرورش استعدادهای درخشان و تربیت آنها.
لئو اشتراوس با این کار هم خود را تکثیر کرد و هم خصم نظری و روششناختی خود در مطالعهی فلسفهی سیاسی را عملاً به چالش کشید. اما این خصم چه بود؟ شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که بلافاصله و بدون درنگ، نظرِ فیلسوفی خاص را به شرایط سیاسیِ جامعهی محل زندگی، اوضاع عاطفی-شخصی یا طبقهی اقتصادی او نسبت بدهید، چنانکه گویی فیلسوف «صرفاً» بازتابی از زمانهی خود است و نه چیزی فراتر از آن.
متدی تقلیلگرا که اگر از عنوان «زمینهگرایی حاد» برای آن استفاده کنیم، راه دوری نرفتهایم. لئو اشتراوس با سلاح متنگرایی به جدال تئوریک با این دگم غالب قرن بیستم رفت و گرچه موفق به شکستن هژمونی آن نشد اما اثراتی نازدودنی برجایگذاشت که ماحصل آن را در «تاریخ فلسفهی سیاسی» میبینیم. اثری که حتی از حیث صوری نیز بازتابندهی اغراض نظری او در فهم فلسفهی سیاسی به مثابه دیسیپلینی خودبنیاد و تأثیرگذار است.
در کتاب تاریخ فلسفه سیاسی، هر فصل به یک فیلسوف اختصاص دارد و در آن صرفاً بر متون اصلی همان فیلسوف تمرکز میشود و از حیث روششناختی نیز تحتتأثیر شیوهی تفسیری اشتراوس قرار دارد. در واقع کل اثر مصداق سنجش عملی تز اصلی اشتراوس از فلسفهی سیاسی به مثابه سیاست فلسفی و کشف استراتژی نوشتاریِ فیلسوف است. متنی که در آن بیش از هر چیز با خود فیلسوفان و نه تاریخ سیاسی-اجتماعی دوران زندگیشان مواجه خواهید شد.
این مجموعه مقالات که توسط متخصصان برجستهی حوزهی فلسفهی سیاسی به رشتهی تحریر درآمده است، چه از حیث صوری و چه محتوایی ناظر بر روششناسی خاص لئو اشتراوس در تفسیر آثار فلاسفهی سیاسی عمدتاً قدمایی تا مدرن متقدم است. رویکرد متن گرای امثال لئو اشتراوس قائل بر آن است که متون کلاسیک بر مبنای پرسش هایی شکل گرفتهاند که ابدی و لازماناند، لذا بی توجه به دورهای که بدان تعلق دارند، با توجه به آن پرسش های ابدی و بی زمان در هر زمان و هر جا میتوان به صِرف قرائت متن به معنای اصلی آن ها دست یافت.
بازخوانی های مکررْ یگانه ابزاری است که ما را به معنای اصلی متون کلاسیک رهنمون میکند. ما با خواندن کتاب تاریخ فلسفه سیاسی تجربهای مشابه ماکیاولی را از سر خواهیم گذراند، یعنی در ضیافتی شبانه با حضور بزرگان تاریخ فلسفهی سیاسی حاضر خواهیم شد.
4 دیدگاه در “تاریخی از نوع دیگر”
الان معرفی کتاب خشونت و نظمهای اجتماعی از داگلاس نورث را در سایت وینش دیدم و یاد این سوال خودم در رابطهی بین ماکیاولی و اشتراوس افتادم: دولت هادی جامعه به سوی خیر است یا محل جنگ قدرتها برای تصاحب منافع؟
پاسخ دادن به این سوال نظریه پردازان زیادی را درگیر کرده!
آقا، عالی بود. منِ خوانندهی تفننی، که مدتها است کتابی را تمام نکردهام، مبارزهی اشتراوس با تاریخگرایی را شبیه مبارزهی هایک میبینم. منتهی به نظرم هایک به تبع میزس از فردگرایی روششناختی پیروی میکنه، درحالیکه اشتراوس کلگرا است. کاش دربارهی اشتراوس و ماکیاولی هم بنویسید. من از اشتراوس فقط کتاب ترجمهی فرهنگ رجایی را خواندهام. البته کتاب حق طبیعی و تاریخ را هم سعی کردم بخوانم، اما ترجمهی باقر پرهام به نظرم خیلی بد رسید.
خوشحالیم که این مطلب توجهتون را جلب کرد