سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

همواره در پی فتحی جدید

همواره در پی فتحی جدید

 

ایلان ماسک آرام و قراری ندارد. هر روز در پی ماجراجویی جدیدی در زمینی نو است و هر بار بعد از موفقیت و رسیدن به اهدافش از آن‌جا دلزده شده و دنبال ماجراجویی‌های جدید می‌رود. روایت اشلی ونس از زندگی او هرچند تصویری هماهنگ با خواست خود ایلان ماسک از او ارائه می‌دهد و تحت نظارت او نوشته شده، اما می‌توان به وسیله آن پی به افکار این نابغه میلیاردر برد. ماسک یکی از دلایل موفقیتش همانند هر نابغه دیگری این است که افکار و اهداف دشوارش را می‌تواند به زبانی ساده شرح دهد و برای دستیابی به آن‌ها راه حل‌های غیرمعمول ارائه دهد. در این یادداشت به بهانه کتاب زندگی‌نامه «ایلان ماسک» با تاریخچه زندگی شخصی و تجاری او آشنا می‌شویم.

ایلان ماسک آرام و قراری ندارد. هر روز در پی ماجراجویی جدیدی در زمینی نو است و هر بار بعد از موفقیت و رسیدن به اهدافش از آن‌جا دلزده شده و دنبال ماجراجویی‌های جدید می‌رود. روایت اشلی ونس از زندگی او هرچند تصویری هماهنگ با خواست خود ایلان ماسک از او ارائه می‌دهد و تحت نظارت او نوشته شده، اما می‌توان به وسیله آن پی به افکار این نابغه میلیاردر برد. ماسک یکی از دلایل موفقیتش همانند هر نابغه دیگری این است که افکار و اهداف دشوارش را می‌تواند به زبانی ساده شرح دهد و برای دستیابی به آن‌ها راه حل‌های غیرمعمول ارائه دهد. در این یادداشت به بهانه کتاب زندگی‌نامه «ایلان ماسک» با تاریخچه زندگی شخصی و تجاری او آشنا می‌شویم.

 

 

مدام در مکالماتش با افراد مختلف این را می‌گوید که از آینده هوش مصنوعی وحشت دارد و جنگ‌های آخرالزمانی انسان و ربات را دور نمی‌داند و در کنارش از این می‌ترسد که با یک اتفاق بر روی کره زمین حیات نوع بشر به پایان برسد و به خاطر همین قصد دارد انسان را برای ادامه نسل به مریخ ببرد.

انگیزه بالای او برای پایان دادن به وابستگی شدید آمریکا به نفت و تغییر معادلات انرژی باعث شده تا در پی آن باشد که خودروهای برقی بتوانند جای خودروهای عادی را بگیرند. این‌ها همه گوشه‌ای از دغدغه‌ها و افکار ابرقهرمان عرصه صنعت و تکنولوژی یعنی ایلان ماسک است. کسی که شخصیتش الهام‌بخش ابرقهرمان‌های مارول هم هست!

ایلان ماسک متولد ۲۸ ژوئن ۱۹۷۱ در پرتوریا آفریقای جنوبی است. از زمانی که او کودک بود حجم مطالعاتش همه را حیرت‌زده می‌کرد و عاشق داستان‌های علمی تخیلی بود.

در ده سالگی ایلان در فروشگاهی کامپیوتر دید و به پدرش اصرار کرد برایش یکی بخرد و پدرش هم یکی برایش خرید و در مدرسه جزو افرادی بود که پیش‌قدم برای آموزش برنامه‌نویسی شد و توانست در همان سنین برنامه یک بازی کامپیوتری را بنویسد که اولین گام او برای شهرت بود و چنان جسور و ماجراجو بود که در نوجوانی از کار با مواد شیمیایی و محترقه ابایی نداشت و عاشق خلق ایده‌های نو و دگرگونی‌های بزرگ در تاریخ تمدن بشری بود و کماکان نیز هست و البته همین خلقیات و هوش سرشار او باعث آزار دیدنش از محیط اطرافش خصوصاً در مدرسه می‌شد.

«به عنوان یک نوجوان، عادت او برای تصحیح اشتباهات دیگران و دلخوری‌هایی که ایجاد می‌کرد باعث انزوای بیشتر او شد. ایلان گمان می‌کرد که دیگران از پی بردن به اشتباهات‌شان خوشحال می‌شوند.» (ص۵۹)

 

ایلان ماسک از کودکی غرق در افکار خودش و بی‌توجه به محیط اطراف بود به حدی که پدر و مادرش نگران سلامت وی شدند. او مغزش دقت و توانایی بالایی در تصویربرداری و تجسم داشت. با وجود جثه بزرگ و ورزیده ایلان اهل ورزش نبود! این روحیه او باعث شد کسی آینده او را باور نکند.

یک بار هم او را تا سر حد مرگ در مدرسه کتک زدند و در مجموع خاطرات خوشی از آن سال‌ها ندارد. اجداد مادری‌اش آلمانی و سوئیسی بودند. نام ایلان برگرفته از نام پدر پدربزرگش است. پدرِ مادرش هم مانند خود او فردی ماجراجو و در پی کشف جهان‌های نو و مهاجرت بود. و همین او را از آمریکا به کانادا و سپس از آنجا به آفریقای جنوبی کشاند و دقیقاً عکس این مسیر را ایلان پیمود.

 

ایلان ماسک
ایلان ماسک و خواهر و برادرش

 

 

علاقه به پرواز و سفر و ماجراجویی کماکان در وجود پدر بزرگش بود و از آنجا به اروپا با هواپیما سفر کرد. در آفریقا نیز به دنبال شهر کالاهاری می‌گشت و همین خلق و خو شاید منجر شد تا ایلان در پی حیات در مریخ بگردد. می، مادر ایلان فرزند جاشوای ماجراجو هم علاقه‌مند به ریاضیات و علوم بود چیزی که در ایلان هم وجود دارد.

او فعالیت مدلینگ هم داشت و توانست حتی در رقابت ملکه زیبایی آفریقای جنوبی به مرحله نهایی برسد و عکسش کاور مجلات مهم دنیا شود. پدر ایلان و همسر می، ارول ماسک نام دارد. ایلان گویا در انتخاب همسر پدرش را الگو قرار داده! و به همین دلیل در انتخاب همسر و همراه خود همانند پدرش پیش رفته‌است.

«در سال ۱۹۸۹ ایلان در دانشگاه کویینز در کینگستون ثبت‌نام کرد. او کویینز را به این دلیل به دانشگاه واترلو ترجیح داد که فکر می‌کرد دختران زیباتری در آنجا مشغول به تحصیل هستند.» (ص۷۴و۷۵)

 

ارول مهندس مکانیک و الکترونیک بود. خانواده ارول جزو سفیدپوستان قدیمی ساکن در آفریقای جنوبی بودند و پدر ارول گروهبان ارتش بود و مادرش هم متولد انگلیس بود که خانوادگی به هوش زیاد شهرت داشتند و این هوش به ایلان هم رسیده و البته علاقه ایلان به ساخت سلاح و موشک و امور نظامی هم ریشه در همین علایق خانوادگی پدری‌اش دارد. پدر ایلان از مشکلات روحی رنج می‌برد و ایلان و برادرش درین باره سعی داشتند چیز زیادی نگویند. ایلان چندان مایل به همکاری نویسنده این کتاب یعنی اشلی ونس با پدرش درباره زندگی او نبود. و به او گفت:

«اگر بگویم دوران کودکی چندان خوشایندی نداشته‌ام، دروغ نگفته‌ام. به نظر دوران خوبی بود و البته خالی از شادی هم نبود، اما در کل خوشایند نبود. او [ارول] می‌توانست هر لحظه خوبی را تبدیل به غم و اندوه کند. در کل آدم شادی نبود.» (ص۶۳)

 

ازدواج ارول و می دوامی نداشت و از هم جدا شدند و می سه فرزندشان را پیش خود برد اما کمی بعد ایلان ماسک تصمیم گرفت پیش پدرش برگردد. در دوران دبیرستان بود که او نظرش متوجه سوخت‌های خورشیدی و سکونت در سیارات دیگر شد. او سرانجام در ۱۷ سالگی عازم کانادا شد تا از آنجا به رویای آمریکایی خود برسد.

«از همان روزهای نخست تصورش مبنی بر این‌که چیزی در این دنیا درست پیش نمی‌رود؛ حس فرار از محیط اطرافش را در او پرورش داد و همیشه رویای مکانی را داشت که پر و بالی برای رسیدن به خواسته‌هایش بدهد. او آمریکا را سرزمین و محلی برای به واقعیت رساندن ایده‌هایش می‌دانست.» (ص۵۰)

 

برخلاف تصور در آنجا کسی از اقوام مادرش منتظرش نبود! شغل سختی هم انتخاب کرد یعنی نظافت اتاق بخارشوی الوار کارگاه چوب بری. در دوران دانشگاه هم به فروش قطعات کامپیوتری مشغول بود.

دوستان دانشگاه هم معتقدند او بسیار به بازی خصوصاً کامپیوتری علاقه داشت و به شدت روحیه رقابتی و جاه طلبی بالایی داشت. در نهایت بعد از دو سال از دانشگاه کویینز توانست بورسیه پنسیلوانیا را بگیرد. سال ۱۹۹۴ ایلان و برادرش راهی آمریکا شدند و در آنجا به دنبال راه انداختن کسب‌وکاری اینترنتی بودند و طرح اول آن‌ها ایجاد شبکه آنلاین پزشکان بود هرچند در نهایت به جایی نرسید.

 

ایلان ماسک
ایلان ماسک

 

 

در این زمان ایلان ماسک در موسسه تحقیقات پیناکل کار می‌کرد و همزمان عصرها به شرکت پالوآلتو می‌رفت که هدفش ذخیره بازی‌ها روی سی‌دی بود. ماسک بعد از گذراندن این دو دوره کارآموزی در سیلیکون‌ولی و فارغ‌التحصیلی از پنسیلوانیا در دو رشته به دانشگاه استنفورد رفت تا دکتری مهندسی مواد و فیزیک بگیرد. اما نظرش تغییر کرد تا به سیلیکون‌ولی برود و در حوزه اینترنت فعالیت کند. و همین جا بود که در سال ۱۹۹۵ شرکت زیپ ۲ تاسیس شد. کار این شرکت ارائه لیستی از مشاغل و مکان آن‌ها روی نقشه در وب بود.

آغاز شهرت ماسک و جذب سرمایه‌گذاری بر روی طرح‌های او از همین جا آغاز شد. اما مهم‌ترین بخش کار ارتباط این شرکت و ارائه خدماتش به روزنامه‌ها بود و ارتباط ایلان از همین زمان با مطبوعات شروع شد. زیرا به فهرست طبقه‌بندی شده از کسب‌وکارهای مختلف نیاز داشتند.

در ۱۹۹۸ زیپ ۲ با رقیب خود سیتی سرچ ادغام شد اما چون نیاز بود از زیپ ۲ افرادی حذف شوند تا دو نفر در یک پست نباشند ایلان با آن مخالفت کرد و ادغام لغو شد. درگیری‌های ماسک با هیئت مدیره زیپ ۲ ادامه داشت و او حتی مدیریت را هم از دست داد زیرا در تلاش بود تا فردی را از هیئت مدیره حذف و خودش مدیر عامل شود روحیه‌ای که نهایتاً در آینده‌ای نه چندان دور منجر به این شد که مراقب باشد رقیبی در مدیریت نداشته‌باشد و خرید بخش بزرگی از سهام تسلا و خرید کامل توئیتر هم ریشه در همین تجربیات دارد.

 

در همین زمان شرکت با پیشنهاد خرید ۳۰۷ میلیون دلاری به رقیب قوی‌ترش مایکروسافت فروخته شد و ایلان ۲۲ میلیون دلار به دست آورد. ایلان سابقه کارآموزی در بانک را داشت و از امور آن هم با خبر بود و به فکر تاسیس بانک آنلاین هم افتاد و در سال ۲۰۰۳ طرح آن را در دانشگاه استنفورد ارائه کرد.

نام شرکت را ایکس دات کام گذاشت که چندان شرکت موفقی نبود و انواع مشکلات را تجربه کرد و حتی مانند زیپ ۲ در مدیریت مشکلاتی برایش پیش آمد و شرکت نامش هم به پی‌پال تغییر پیدا کرد. اما روند رو به رشد داشت و توانست موفق‌تر از پروژه قبل پیش برود و سرانجام پی‌پال هم مانند زیپ ۲ فروخته شد البته به رقم‌ یک و نیم میلیارد دلار! که سهم ماسک این بار ۲۵۰ میلیون دلار و با حساب مالیات ۱۸۰ میلیون دلار بود.

در همین دوره از زندگی‌اش با سفر به آفریقای جنوبی دچار مالاریا شد و حتی تا مرز مردن هم پیش رفت! از سی سالگی به بعد سیلیکون‌ولی جاذبه سابق را برای او نداشت. اینجا بود که او دوباره به سمت رویاهای کودکی‌اش رفت و آن موشک و مسافرت فضایی بود. به همین دلیل لس آنجلس را برای زندگی انتخاب کرد زیرا جایی بود برای همین کارها.

در همین زمان با کسانی که به امکان حیات در مریخ می‌اندیشیدند و تحقیق می‌کردند ارتباط برقرار کرد و دوستی و گفت‌وگو با آن‌ها را ادامه داد. و سرانجام از انجمن آن‌ها انصراف داد و موسسه خودش با نام بنیاد انتقال حیات به مریخ را تاسیس کرد. جالب است ماسک با جست‌وجو در سایت ناسا متوجه شد هیچ برنامه کاوشی برای مریخ وجود ندارد.

«او امیدوار بود حرکت بزرگی برای بشریت انجام دهد به طوری که توجه جهانیان را جلب کند تا آن‌ها را دوباره در اندیشه اکتشاف مریخ فروبرد و توانایی‌های انسان را به رخ بکشد.» (ص۱۴۷)

 

اقدام اول ایلان ماسک فرستادن گلخانه رباتیک با موشک به فضا بود. اما مشکل اصلی این طرح بودجه مورد نیازش بود که همه بودجه ماسک را صرف پرتاب موشک می‌کرد. برای خرید موشک با بودجه خودش راهی روسیه شد اما به جایی نرسید و نتوانست با روس‌ها کنار بیاید و شاید در همین برخورد بود که او موضعی ضد روس پیدا کرد. و نهایتاً به این نتیجه رسید که خودش موشک بسازد!

همه مطمئن بودند پروژه ماسک مانند همه پروژه‌های پولدارها در صنعت فضایی شکست می‌خورد اما یک نام باعث شد این پروژه پیش برود. تام مولر مهندس مکانیک ماجراجو. مشکل بودجه ماسک با افزایش بهای سهام پی‌پال هم برطرف شد. و در همین زمان بود که اسپیس اکس در ژوئن ۲۰۰۲ متولد شد. جایی که به نوعی با مدیریت ماسک به مرکز جذب استعدادهای جوان و ماجراجو تبدیل شد.

«قرار بود اسپیس ایکس خودش موتورهایش را بسازد و سپس با سازندگان سایر قطعات موشک قرارداد ببندد. شرکت با ساخت موتورهای بهتر و ارزان‌تر و تنظیم دقیق فرآیند سرهم کردن قطعات می‌توانست به موشک‌هایی با قیمت کمتر و با کیفیت بالاتر دست پیدا کند که در رقابت با سایر تولیدکنندگان مزیت بالایی محسوب می‌شد.» (ص۱۶۲)

 

ایلان ماسک
ایلان ماسک

 

 

نام اولین موشک را هم فالکن که نام سفینه‌ای در جنگ ستارگان بود گذاشت. اقدامات و ابداعات صنعت فضایی ماسک به شدت مورد توجه و تقدیر و حتی استفاده ارتش امریکا هم قرار گرفت. با خرید پی‌پال نقدینگی زیاد نصیب ماسک شد و همین باعث صرف ۱۰۰ میلیون دلار در اسپیس ایکس شد و دیگر مانند ماجرای زیپ۲ و پی‌پال کسی نمی‌توانست کنترل اسپیس ایکس را از او بگیرد.

ماسک در اسپیس ایکس یک استعدادیاب هم بود و بیشتر ترجیح می‌داد از نیروهای جوان بهره ببرد. البته در اخراج نیروهای ناکارآمد هم اصلاً درنگ نمی‌کرد.

«ترجیح اسپیس ایکس برای استخدام افراد، مردان جوان و ممتاز بود. ماسک شخصا اطلاعات دانشکده‌های هوافضا در دانشگاه‌های برتر را به دست می‌آورد و به دنبال دانشجویانی می‌گشت که بالاترین نمره‌ها را کسب کرده‌اند. اینکه ماسک تلفن را بردارد و به خوابگاه دانشجویان زنگ بزند و آن‌ها را استخدام کند بسیار عادی بود.» (ص۱۷۰)

«ماسک می‌توانست با کارمندانی که شرایط کار را رعایت نمی‌کردند به همین اندازه بی‌رحمانه برخورد کند اسپیکس می‌گوید جمله‌ای که بارها از او شنیدم این بود که هر چه بیشتر برای اخراج یک کارمند صبر کنید بیشتر متوجه می‌شوید که باید زودتر اخراجش می‌کردید.» (ص۱۸۶)

 

برخلاف زیپ۲ و پی‌پال و اسپیس اکس، تسلا و ماشین‌های برقی کار شخصی به نام استرابل بود. ماشین‌های خورشیدی با باتری‌های مدل لیتیوم‌یونی. ماسک از طرح او خوشش آمد و چون قبلاً با فراخازن‌ها کار کرده‌بود بر روی طرح استرابل سرمایه‌گذاری کرد و وارد تسلا شد.

ماسک یکی از دلایل موفقیتش همانند هر نابغه موفق دیگری این است که افکار و اهداف دشوارش را می‌تواند به زبانی ساده شرح دهد و برای دستیابی به آن‌ها راه حل‌های غیرمعمول ارائه دهد.

ایلان ماسک آرام و قراری ندارد او هر روز در پی ماجراجویی جدیدی در زمین نویی است و هر بار بعد از موفقیت و رسیدن به اهدافش هم سریع از آن‌جا دلزده شده و به دنبال ماجراجویی‌های جدید می‌رود. روایت اشلی ونس از زندگی او هرچند تصویری هماهنگ با خواست خود ایلان ماسک از او ارائه می‌دهد و بنا به گفته نویسنده کتاب، ایلان بر نگارش اثر نظارت داشته اما حاوی مطالب دقیق و جالبی است که می‌توان به وسیله آن پی به شخصیت و افکار این نابغه میلیاردر برد.

 

 

 

 

 

  این مقاله را ۲۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *