کتابخوانهای کابل، کدام کتابها را میپسندند؟
در نمایشگاه کتاب تهران گزارشی داشتیم از غرفههای ناشران افغانستانی. در این گزارش جدید تلاش کردهایم بپرسیم تا بدانیم سلیقه کتابخوانها در افغانستان چگونه است و کدام کتابها را بیشتر میخوانند. همچنین در حوزه ادبیات داستانی و البته شعر کدام کتابهای ایرانی بیشتر در کابل و ولایات افغانستان مورد توجه هستند. ایران و افغانستان به عنوان تنها همزبانان (البته به همراه تاجیکستان که به علت تفاوت الفبا کمتر میتوانند در حوزه کتاب با ما اشتراک داشته باشند) باید بیش از اینها همدیگر را بشناسند.
در نمایشگاه کتاب تهران گزارشی داشتیم از غرفههای ناشران افغانستانی. در این گزارش جدید تلاش کردهایم بپرسیم تا بدانیم سلیقه کتابخوانها در افغانستان چگونه است و کدام کتابها را بیشتر میخوانند. همچنین در حوزه ادبیات داستانی و البته شعر کدام کتابهای ایرانی بیشتر در کابل و ولایات افغانستان مورد توجه هستند. ایران و افغانستان به عنوان تنها همزبانان (البته به همراه تاجیکستان که به علت تفاوت الفبا کمتر میتوانند در حوزه کتاب با ما اشتراک داشته باشند) باید بیش از اینها همدیگر را بشناسند.
چند نفر از نویسندگان افغانستانی را میشناسید؟ چه کتابهایی از این نویسندگان خواندهاید؟ از بین شاعران چطور؟ خیلی از ما شاید شعر معروف محمدکاظم کاظمی «پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت» را شنیده یا خوانده باشیم، اما تا چه اندازه از فضای شعر در افغانستان مطلعیم؟ آنها چقدر از شعر و ادبیات و متفکران ایرانی باخبرند و اصلا چه کتابهایی در افغانستان بیشتر خوانده میشوند؟ کدام کتابهای ایرانی آنجا پرطرفدارند؟
به دنبال پاسخی برای این سوالات تلاش کردیم از ناشران و کتابفروشان و البته کتابخوانهای افغانستانی پرسوجو کنیم.
محمد یاسین نگاه مسئول بخش فرهنگی شهرکتاب در کابل است. یک نویسنده افغان او را به من معرفی کرد. در فیسبوکش هم عمده نوشتههایش در ارتباط با کتاب است.
از طریق فیسبوک، بخشی شفاهی و بخشی کتبی با هم صحبت کردیم. این فعال فرهنگی میگوید بخش عمده بازار کتاب افغانستان را به خصوص در بخش ترجمه کتابهایی تشکیل میدهند که در ایران چاپ شدهاند:
«کلیت کتابهای ایرانی در افغانستان بازار دارند، چون ما با کمبود منابع مواجه هستیم. به خصوص در بخش ترجمه عمده کتابهای بازار افغانستان از کتابهایی هستند که در ایران ترجمه و چاپ شدهاند.از تاجیکستان به عنوان کشور فارسیزبان ما کتاب نداریم چون آنها با خط سیریلیک [الفبای زبان روسی] کار میکنند. در مجموع ۹۰ درصد از بازار کتاب افغانستان را کتابهای ایرانی تشکیل میدهند.»
در نمایشکاه کتاب تهران، همیشه بخشی مخصوص به ناشران افغانستان وجود دارد. در این نمایشگاه گزارشی هم از این بخش تهیه کردیم که در اینجا میتوانید بخوانید. از محمدیاسین نگاه درمورد صنعت نشر در افغانستان پرسیدم و با اسم نشرهای جدیدی مواجه شدم که در نمایشگاه حضور نداشتند:
«تا زمان فروپاشی طالبان ما به معنای واقعی کلمه صنعت نشر نداشتیم.یک دو چاپخانه دولتی بودند که کتابهایی را که حسب لزوم دولت نشر میداد، چاپ میکردند. اما صنعت نشر خصوصی نداشتیم. از سال ۲۰۰۱ آرام آرام چاپخانهها راه افتادند. باز به معنی نشر نبود. مولف کتاب خود را به چاپخانه میداد و اگر کتاب فروش میرفت سود را با هم تقسیم میکردند.
از سال ۸۹ یا ۹۰ بود که یک سری نشرها در افغانستان راه افتادند مثل نشر امیری یا نشر تاک، در سالهای اخیر نشر زریاب، نشر مقصودی، واژه، عازم، نشر سعید یا عرفان که این آخری قبلا در ایران تاسیس شده بود. کار در آغاز اشکالاتی داشت اما به مرور بعد از هفت سال بهتر شده. با این حال هنوز از حق مولف و حقالزحمه، کاپیرایت و این قبیل گپها خبری نیست.»
مسئول بخش فرهنگی شهرکتاب کابل سلیقه خوانندگان این فروشگاه در کتابخوانی را اینطور توصیف میکند: «در بخش فروشگاه کتاب ما ادبیات، فلسفه و سیاست بیشترین فروش را دارد. شعر معاصر ایران هم بسیار طرفدار دارد و همینطور رمانهای عمدتاً خارجی که در ایران ترجمه میشوند. اما ادبیات کودک -بخش نثر- چون شعرش با گویش ایرانی است اینجا بازار ندارد. کلاً میشود گفت مواد حوزۀ علوم انسانی ما از ایران می آید اما در بخش ساینس مرجع بیشتر زبان انگلیسی است.»
نادر موسوی ساکن ایران است و هم در نشر فعالیت دارد و هم در آموزش کودکان مهاجر افغان. او به محبوبیت فروغ در افغانستان اشاره میکند که قبلا هم شنیده بودم. «از بین شاعران ایرانی فروغ از همه بیشتر محبوبیت دارد. شاید حتی بیشتر از محبوبیتی که در ایران دارد، در افغانستان محبوب است و شعرهایش را میخوانند و از او تاثیر گرفتهاند..»
آقای نگاه هم در توصیف نویسندههای محبوب ایرانی اشاره آشکاری به شعر و شاعران دارد: «در شعر از شاملو و فروغ و اخوان و نیما و سهراب نام میبرم. در غزل که صورت شعری محبوبی در افغانستان است، منزوی و فاضل نظری و محمدعلی بهمنی و از نسل جوانتر گراناز موسوی، لیلا کردبچه، مهدی موسوی، حیدر بیگی، علی صالحی و…. مورد توجهند.»
احمد جاوید تاشه خبرنگار است و متولد غزنه. معمولا از صفحه فیسبوک او اعلانات جلسات نقد و بررسی کتابها در کابل را میبینم. از او میخواهم برای من شرح دهد کتابخوانها در افغانستان چه سلیقهای دارند. جواب او نشانم میدهد که سلیقه در انتخاب کتاب در هردو کشور چقدر نزدیک است. همین را به او میگویم و پاسخ میدهد: « از برکت شبکههای مجازی سلیقهی فکر دو سوی مرز همزبانان یکی است.»
جاویدتاشه درباره این سلیقه میگوید: «جوانان کابلی، سلیقهی کابل میخرند. یکی تعریف کرد دگران سراغش میروند. از کتابهای پرفروش میشود کتاب «ملت عشق» اثر الیف شافاک را نام برد. بعد از آن، کتاب دنیای سوفی و آثار هاروکی موراکامی و از داخلیها آثار داستانی از رهنورد زریاب، حسین فخری، عبدالواحد رفیعی، آصف سلطانـزاده، تقی جان محمد بختیاری، جواد خاوری و…
شعر هم از روح الامین امینی، الیاس علوی، شکریه عرفانی، رضامحمدی، کاوه جبران، هادی میران، علی بیانی و… از بین نویسندگان ایران محمود دولت آبادی و عباس معروفی طرفدار زیاد دارند.»
البته او به یک گونه دیگر کتاب پرفروش در افغانستان هم اشاره دارد: ««این اواخر اندک بیشتر روی خاطرات و تاریخ شفاهی کار شده و نسبت به خیلی از کتابهای دگر چاپ افغانستان خوب استقبال شده است. کتابهای خاطرات جنگ، خاطرات فرماندهان نظامی پیشین استقبال خوب میشود.»
الیف شافاک را که این روزها همه جای جهان آوازهاش حسابی پیچیده محمدیاسین نگاه هم نام میبرد. ظاهرا در تهران و کابل ملت عشق او پرفروشتر از هر کتابی شده: «در حوزه رمان خارجی این روزها بازار الیف شافاک خیلی گرم است. کافکاخوانی، هدایت خوانی، گونترگراس و گابریل گارسیار مارکز کلیت آثارشان همیشه موردتوجه کتابخوانهای کابل است. از داستان نویسان ایران دولت آبادی را خیلی می پسندند.»
سوالات و کنجکاویهای اصلی را پرسیدهام. قبلا هم از محبوبیت فروغ در بین عموزادههای افغان شنیده بودم و از اشتیاقشان به شعر. همانطور که میدانستم در تاجیکستان موسیقی پاپ ایران چقدر محبوب است. میخواهم از ریزهکاریهای صنعت نشر در آنجا بیشتر سردربیاورم. از نوشتن چقدر میشود پول درآورد؟ آقای نگاه اینطور پاسخ میدهد: «سود مالی برای نویسنده بستگی به نوعیت کتاب دارد.
بلندترین تیراژ ۱۰۰۰است. مثلاً شاعر عمدتاً باید برای چاپ کتابش پول هم به ناشر بدهد چون شعر داخلی به مرحله فروش نرسیده. ولی اگر کتاب های دانشگاهی و… باشد تا بیست درصد سود میدهند برای صاحب اثر» او یکی از کسریهای بزرگ در صنعت نشر افغانستان را عدم توجه به ترجمه ذکر میکند: «صنعت ترجمه در افغانستان صفر است. با آنکه بیشمار نیرو وجود دارد. دلیلش را نمیدانم.» در مقابل میگوید هیچ گونه ممانعتی برای ناشر وجود ندارد و هرکس هرچه دلش خواست یکراست میبرد چاپخانه.
از احمد جاویدتاشه خبرنگار میپرسم اقوامی که زبان دومشان فارسی است مثل پشتونها و ازبکها چه کتابهایی میخوانند؟ میگوید: «پشتون ها از آنجایی که متن خوب تولید نمیتوانند و خوب ترجمه نمیکنند، بیشتر فارسی میخوانند.»
گزارش را با بخشی از گفتههای نادر موسوی در نمایشگاه سال گذشته کتاب تهران به پایان میبرم. او اشاره کرده بود که آنقدر که افغانها نویسندگان ایرانی را میشناسند، ایرانیها از طرف مقابل مطلع نیستند:
«کمتر کسی را در افغانستان پیدا میکنید که کتابی از محمود دولتآبادی و سیمین دانشور نخوانده باشد. افغانها به واسطه اینکه کتابهای ایرانی بیشتر به افغانستان میرود با نویسندههای ایرانی آشنا هستند اما برعکس این موضوع در ایران صدق ندارد و خوانندههای ایرانی، نویسندههای افغان را نمیشناسند. اگر کتابهای افغانستانی هم در ایران مورد توجه واقع شود اتفاق خوبی است. ایرانیها تنها نویسندهای که میشناسند خالد حسینی است اما میتوانم بگویم کتابهای بهتری از «بادبادکباز» وجود دارد که مهجور و مغفول مانده و کمتر شناخته شده است.
– عکسهای متن فروشگاه شهرکتاب در کابل را نشان میدهند.