پروندهی طنز
یک کاسه کردن بسیاری از کتابها تحت عنوان «طنز» وجه تمایز فکاهیها، طنزهای تلخ و سیاه، انتقادی و انواع دیگر این ژانر را کمرنگ میکند. طنز را با فکاهیهای مجلات توفیق و گلآقا شناخته باشیم، شعرهای عمران صلاحی، زرویی نصرآباد یا قصههای عزیزنسین، نگاه و برداشتمان نسبت به آن متفاوت است. در پروندهی اخیر وینش قرار نیست نسبت به این اسامی و گونهها بابهای مفصلی را باز کنیم. مقصود بیشتر مرور کتابهای متأخری است که در یکی دو سال اخیر با محوریت «طنز» در ایران تألیف یا ترجمه شدهاند. پر واضح است که لیست این کتابها پر و پیمانتر بوده و این لیست کوتاه انتخابهایی است از آن بین. تلاشمان این است که در آینده این فهرست را کاملتر کنیم.
یک کاسه کردن بسیاری از کتابها تحت عنوان «طنز» وجه تمایز فکاهیها، طنزهای تلخ و سیاه، انتقادی و انواع دیگر این ژانر را کمرنگ میکند. طنز را با فکاهیهای مجلات توفیق و گلآقا شناخته باشیم، شعرهای عمران صلاحی، زرویی نصرآباد یا قصههای عزیزنسین، نگاه و برداشتمان نسبت به آن متفاوت است. در پروندهی اخیر وینش قرار نیست نسبت به این اسامی و گونهها بابهای مفصلی را باز کنیم. مقصود بیشتر مرور کتابهای متأخری است که در یکی دو سال اخیر با محوریت «طنز» در ایران تألیف یا ترجمه شدهاند. پر واضح است که لیست این کتابها پر و پیمانتر بوده و این لیست کوتاه انتخابهایی است از آن بین. تلاشمان این است که در آینده این فهرست را کاملتر کنیم.
سال گذشته از دکتر عباس توفیق کتابی منتشر شد دربارهی فراز و فرودهای ۱۳ سال انتشار نشریهی توفیق با عنوان توفیق چگونه توفیق شد که در وینش مروری بر آن داشتهایم. چقدر با این نشریه که پرخوانندهترین نشریهی فکاهی ایران در دورهی خودش بوده آشنایی دارید؟ هزلیات و شوخیهای «توفیق» را چقدر میپسندید؟
توفیق، چگونه توفیق شد
عزیز نسین، نویسندهی طنزپرداز ترک، برای ایرانیها اسم آشنایی است. کتابهای نسین سابق بر این، دههها قبل و پیش از انقلاب، در قطع جیبی چاپ میشدند و کتابهایی برای کتابخوانهای مبتدی به شمار میرفتند. حالا چندسالی است که موج تازهای از انتشار کتابهای او به راه افتاده و این بار همانکتابها، با همان ترجمهها، در قطع جدید و از آن مهمتر با سروشکل جدید چاپ میشوند. در این نوشته کتاب پخمه را موضوع نقد و بررسی قرار دادهایم.
مگر تو ممکلت شما خر نیست؟
اینکه شعرهای عمران صلاحی را دستهی اشعار طنزآمیز قرار بدهیم یا نه تا حدی به نگاه و تعریف ما از طنز و طنازی برمیگردد اما گزینهای از اشعار طنزآمیز او که سال گذشته به چاپ دهم رسید، خبر از اقبال آنها در نزد خوانندگان میدهد. با شعرها اگرچه ممکن است قاهقاه نخندید اما به قول خود شاعر حتماً دچار «انبساط خاطر» خواهید شد.
با این مشخصات کسی را ندیدهای؟!
«ملانصرالدین»، «چغندر میرزا»، «ننه قمر»، «کلثوم ننه»، «آمیز مَمتقی»، «میرزا یحیی»، و «عَبدُل» همگی اسامی یک نفرند! ابوالفضل زرویی نصرآباد که با این اسامی در نشریات متعدد مینوشت، میسرود و طنز میپرداخت. چاپ چهارم مجموعهی رفوزهها از او بهانهای شد تا علاوه بر مرور کتابش طنز و ویژگیهای کاری او را کمی مرور کنیم.
حرفای گریهدار نمیپسندین؟!
«اکثر تئوریسینها و نظریهپردازان مقولهی طنز معتقدند که تضاد و تناقض نکتهی اصلی و اساسی هر شوخیِ خوبی است. چه چیزی در مورد دلقکی که کفشهایی را پوشیده که اندازه پایش نیستند و اصلا شبیه کفش نیستند وجود دارد؟ آنها ناهمخوان هستند. گاهی اوقات فکر میکنم که کارکرد عملی مطالعات فلسفیام آمادهسازی من برای نگارش شوخیهایم برای کمدینها بود. فلسفه انباشته از تناقضات دیوانهواری است که به عنوان پارادوکس شناخته میشوند. بسیاری از جوکهای با درونمایهی فلسفی، آنهایی هستند که تا مغز استخوان هیچانگار و پوچگرا هستند.»
اینها را دانیل مارتین کلاین نویسنده کتاب هر بار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند میگوید؛ کسی که از یکسو با مطالعه فلسفه در دانشگاه بخشی از زندگیاش را به خواندن نظرات و مکنونات فلاسفه و اندیشمندان بزرگ اختصاص داده و از سوی دیگر تجربه نوشتن کمدیهای تلویزیونی را دارد.
گشت و گذاری در دنیای فلسفه با چاشنی طنز
همانطور که گفتیم، طنز همیشه یک رنگ و صورت ندارد. گاهی به شکل هزل و فکاهی درمیآید و گاه نوک پیکانش را تیز میکند تا در حین خنده و شوخی کاستیها و ایرادات جامعهاش را نشانه بگیرد. از شوروی درگیر کمونیسم و دیکتاتوری یکی هم همین کمدیهای تلخ است که باقی ماندهاند که برای نمونه میشود به دو کتاب جدیدالانتشار دوازده صندلی و کلاه پوستی، برای رفیق یفیم سمیونوویچ راخلین اشاره کرد.
این طنز طعنهوار را در کتاب پیرمرد صد سالهای که از پنجره پرید و ناپدید شد هم میشود پی گرفت. نویسندهی کتاب، بخش بزرگی از اتفاقاتی که تاریخ مدرن جهان را شکل، یا تغییر شکل دادهاند با هنرمندی هرچه تمامتر به داستانهایی شگفتانگیز و پر از پیچ و خم تبدیل کرده است. داستانهایی که روایتگر قرن بیستم هستند. قرنی که جهان در آن تحت سلطهی مستبدان نادانی بود که رویدادهایی بزرگ را نه از طریق اَعمال بزرگ که در خلال گفتگوهایی در مستی ترتیب میدادند، و آیینهی تمام نمای مردمی که بر حماقتهای خود پافشاری میکردند و توانایی این را داشتند که در یک لحظه تصمیمهای بزرگِ ابلهانه بگیرند. یوناسون در جایی گفته بود که قصد داشته تا با نوشتن این کتاب طعنهای به کمبودهای بشری بزند، در حالی که هنوز به آینده امیدوار است.