نگاه سال 97 مجله آنگاه به مساله «عامهپسندی»
مجله «آنگاه» به عنوان نماد عامهپسندی محمدعلی فردین را برگزیده است. کسی که دهه چهل گیشه سینمای ایران را به طور کامل در اختیارش داشت و کاراکتری که آفرید هنوز در ذهن ایرانیها حک شده است. وقتی هم در هفتاد سالگی بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت تشییع جنازهاش به یک اجتماع همگانی تبدیل شد و نشان داد علیرغم دو دهه تلاش سردمداران فرهنگی، جامعه هنوز «فردین» را از یادنبرده است. تا آنجا که «فردینبازی درآوردن» تبدیل به یک اصطلاح در زبان شده. یعنی کسی که بامرام و بامعرفت است. آنقدر که در این زمانه بیش از حد به نظر میرسد!
مجله «آنگاه» به عنوان نماد عامهپسندی محمدعلی فردین را برگزیده است. کسی که دهه چهل گیشه سینمای ایران را به طور کامل در اختیارش داشت و کاراکتری که آفرید هنوز در ذهن ایرانیها حک شده است. وقتی هم در هفتاد سالگی بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت تشییع جنازهاش به یک اجتماع همگانی تبدیل شد و نشان داد علیرغم دو دهه تلاش سردمداران فرهنگی، جامعه هنوز «فردین» را از یادنبرده است. تا آنجا که «فردینبازی درآوردن» تبدیل به یک اصطلاح در زبان شده. یعنی کسی که بامرام و بامعرفت است. آنقدر که در این زمانه بیش از حد به نظر میرسد!
نگاه سال ۹۷ مجله آنگاه به مساله «عامهپسندی»
شماره پاییز مجله «آنگاه» اختصاص داشت به موضوع عامهپسندی. شمارهای با جلدی به رنگ سبز، تصویر پرترهای با رنگ قرمز از محمدعلی فردین روی زمینه سبز مجله و تنها یک تیتر: کرانههای عامهپسندی.
«آنگاه» یک فصلنامه فرهنگی هنری است که از پاییز ۹۵ انتشار آن آغاز شده و در هر شماره/فصل یک موضوع را انتخاب کرده و حول همان موضوع ویژهنامه منتشر میکند. مثلا شماره اول به «کافه و کافهنشینی» اختصاص داشت و در شمارههای بعد به موضوعاتی چون «کانون پرورش فکری»، «خیابان انقلاب»، «پیکان»، «شیراز» و «عمر خیام» پرداخته است و با رویکرد مطالعات فرهنگی به این موضوعات نزدیک میشود.
وقتی میگوییم «عامهپسند» از چه چیز حرف میزنیم
عامهپسندی اصلا یعنی چه؟ و چرا جمعی روشنفکر به کار جدی و گروهی بررسی هنر و فرهنگ عامهپسند روی میآورند؟
از قضا سرمقاله نشریه با تعریف لغوی عامهپسند در فرهنگنامهها و کتابهای لغت آغاز میشود. اما پیدا کردن مصداقها راه بهتری است تا بفهمیم نویسندگان و گردانندگان مجله چه چیزی را عامهپسند دانستهاند. مقالات به طیف وسیعی از نمونههای عامهپسند پرداختهاند از سینمای عامهپسند که از اولین مثالهایی است که به ذهن راه مییابد تا پوسترسازی عامهپسند و مجلات فکاهی و پاورقیها و حتی تزئینات عامهپسند خانهها مثل تابلوهای گوبلن که دهه شصت در هر خانهای روی دیوار بودند.
نشریه با یک گفتگو آغاز میشود. گفتگو با دکتر حسین پاینده درباره معنای عامهپسندی و نگاه متفکران مکتب فرانکفورت به آن به عنوان تجلی صنعت فرهنگ و در مقابل رویکرد مطالعات فرهنگی و بررسی و نشانهشناسی فرهنگ عامه به عنوان یک مورد پژوهشی برای شناخت فرهنگ انسانی. گفتگوی دیگری هم درباره نخبهگرایی و نقد عامهپسندی با مراد فرهادپور انجام شده که متفکری است که به سنت فرانکفورتیها نزدیک است.
سایر گفتگوهای کتاب اما با چهرههای مشهور و البته قدیمی فرهنگ عامهپسند پیش از انقلابند.
محمد متوسلانی که فیلمهای کمدی مثلث او با گرشا رئوفی و سپهرنیا در دهههای چهل و پنجاه طرفدار زیادی داشتند، احمد عربانی کارتونیست موفق که پیش و پس از انقلاب در دو نشریه فکاهی محبوب توفیق و گلآقا کار کرده و گفتگوهایی با ساسان فاطمی درباره موسیقی عامهپسند، با هوشنگ گلمکانی درباره سینمای عامهپسند بعد از انقلاب، با سوسن شریعتی درباره پدرش به عنوان متفکری که حالا خیلیها کتابهایش را به عنوان متنهای محبوب میخوانند و یک نمونه عجیب با عماد خاتمی درباره پدرش که در مقاطعی بدون شک محبوبترین سیاستمدار ایرانی بوده.
از همین دوتای آخری رویکرد مجله مشخص است. عامهپسند با مبتذل فرق دارد. عامهپسند چیزی است که در بین گروه وسیعی از جامعه پرطرفدار است. ممکن است فردین باشد، ممکن است مصدق باشد، ممکن است گوگوش باشد…
برگردیم به سوال دوم. آرش تنهایی که سردبیر مجله است، در سرمقاله مینویسد: «به عقیده ما فهم غلط عامهپسندی، در گذر زمان میان روشنفکران، به مثابه تولیدکنندگان فکر و اندیشه، و جامعه اطرافشان فاصله ایجاد میکند و تاثیرگذاری آنان را کاهش محسوسی میدهد..» در ادامه تاکید شده میتوان کار هنری یا فرهنگی پرمخاطبی عرضه کرد و به دام ابتذال و عوامزدگی نیفتاد. و این مجله در این شماره میکوشد معنا و کرانه عامهپسندی را بشکافد.
به نظر میرسد برای خلط نشدن دو موضوع در زبان فارسی هم دو واژه شبیه به هم (اما بالاخره متفاوت) را برای این دو مفهوم تبدیل به نشانه کردهاند. در این نظام نشانهها، عامه به معنی مخاطبینی زیاد اما نه لزوماً مخاطب سخیف قرار داده شده و عوام همان «عوام کالانعام» سابق است که در دهههای قبل هم سلیقهاش شماتت میشد.
مجله «آنگاه» به عنوان نماد عامهپسندی محمدعلی فردین را برگزیده است. کسی که دهه چهل گیشه سینمای ایران را به طور کامل در اختیارش داشت و کاراکتری که آفرید هنوز در ذهن ایرانیها حک شده است. وقتی هم در هفتاد سالگی بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت تشییع جنازهاش به یک اجتماع همگانی تبدیل شد و نشان داد علیرغم دو دهه تلاش سردمداران فرهنگی، جامعه هنوز «فردین» را از یادنبرده است. تا آنجا که «فردینبازی درآوردن» تبدیل به یک اصطلاح در زبان شده. یعنی کسی که بامرام و بامعرفت است. آنقدر که در این زمانه بیش از حد به نظر میرسد!
شماره «کرانههای عامهپسندی» توجه ویژهای به فردین کرده است. نوید پورمحمدرضا در مطلب «بالابلندتر از هر بلندبالایی» به بازخوانی شمایل فردین میپردازد و فاتح صهبا در ده فصل زندگی او را روایت کرده است.
دو دهه قبل از این شمارهی مجله، به همت و گردآوری حسین معززینیا کتابی با عنوان «فیلمفارسی چیست؟» منتشر شد. کتاب شامل تعدادی گفتگوی قدیمی از فیلمفارسیسازها، دو میزگرد درباره این سینما و تعدادی مقالات از منتقدان دهه هفتاد سینمای ایران است. در این مقالات لحن نسبت به فیلمفارسی هنوز لحنی از دور نیست و نویسندهها (حتی چندنفری که به نظر میرسد مختصری سمپاتی یا حس نوستالژی نسبت به آن دارند) درباره یک موقعیت تاریخی حرف نمیزنند.
گرچه نگاه به فیلمفارسی به شکل یک مورد پژوهشی و نه یک ابتذال رایج در همان زمان هم آغاز شده چنانکه خسرو دهقان نوشته است: «این واژه [فیلمفارسی] در گیرودار یک کارزار شکل گرفته و چون تیری از سوی دکتر کاووسی به سوی سپاهیان آن روز سینمای ایران رها شده… خبر خوش اینکه بالاخره دعوا را دکتر برد» اما لحن کلی بعضی دیگر از مقالات هنوز از جنس نفرت است:
«این سینما انسان را ساکن دیار سطحیگرایی و ابتذال میخواهد و با ارضای گرایشهای نفسانیاش او را به ترک وطن حقیقی خویش میخواند..»
در مقابل لحن کلی ده روایت از زندگی محمدعلی فردین فاصلهگذارانه است و چه بسا در فصلهایی با نزدیکی عاطفی بیشتر به ستایش از فردین و لحنی مثبت نسبت به سینمای او نزدیک میشود.
در زمان انتشار مجله آنگاه، چهل سال از انقلاب و تعطیلی شکل آشکار فیلمفارسی (و نه شکل پنهان آن که هنوز در سینمای بعد از انقلاب هم ادامه دارد و مخاطب جذب میکند) گذشته است و حالا که سینمای پساانقلاب با نابودی مظاهر سینمای پیش از انقلاب استخوانبندیاش هم حتی محکم شده است توجه به کنار گذاشتن مظاهر آن سینما، آن چه در این جابجاییِ بیرحمانه از دست رفته است و نیز آنچه در طی سالها هنوز در اعماق ذهنها حفظ شده و به خاطره خوش تبدیل شده است، بیش از گذشته به چشم میخورد.
شماره «کرانههای عامهپسندی» مقالهای هم دارد درباره تئاتر خصوصی (نوشته علی امیر ریاحی). مقالهای که به افتتاح تالار ایرانشهر در دل پارک هنرمندان و تاثیر و تغییری میپردازد که افتتاح این سالن بر تئاتر گذاشت. از «تئاتر برای همه» سخن میگوید و تئاتری که قرار بود هم از صف طویل نمایشهای منتظر نوبت بکاهد و هم دخالت ایدئولوژیک دولت را دور بزند و در نهایت خرجش را خودش دربیاورد.
«عدهای میگفتند چه خوب که دوران تئاتر دولتی و کجسلیقگیهای زوری تمام شد، حالا دوران شکوه تئاتر در پیش است. عدهای هم میگفتند همه جای دنیا تئاتر نیاز به حمایت دولت دارد» مقاله به آن چیزی میپردازد که بعد از پاگرفتن سالنهای خصوصی گریبانگیر تئاتر شد و رفته رفته خنده گرفتن و بلیتِ هرچه بیشتر فروختن و آوردن سلبریتیها برای راضی کردن صاحبین سالن را تبدیل به روال تئاتر امروز ایران کرد.
مقالاتی از این دست پرسشهایی را مطرح میکنند که جدیتر و البته امروزیتر از پرسشهای پیشیناند. اگر در گذشته در دوگانه هنروالا و هنر پست مردمی، تکلیف روشنفکر همیشه مشخص بود و در جبهه هنر والا میایستاد و تف به سلیقه مبتذل میانداخت، حالا میدان مهگرفته شده و تشخیص پست از والا به سادگی ممکن نیست و از طرفی پول ساختن نیاز دارد به همراهی با سلیقه مردمی که لزوماً خوشسلیقه نیستند!
شماره پاییز ۹۷ «آنگاه» که شرح آن رفت، در کتابفروشیها موجود است و چون روال کلی آن (و حتی سروشکلاش) شبیه کتاب است، با گذشت شش ماه و یک سال کهنه نمیشود و همچنان میتوانید آن را تهیه کنید و بخوانید. مجله در دو نسخه جلد سخت با قیمت ۳۵ هزار تومان و جلد نرم با قیمت ۲۵ هزارتومان چاپ شده است.
یک بررسی روزنامهنگارانه دیگر: همشهری جوان / رمانهای عامهپسند
هفتهنامه همشهری جوان هم در روزهای اوج خود در میانههای دهه هشتاد پروندهای برای رمانهای عامهپسند منتشر کرد. همشهریجوانیها معتقد بودند ادبیات عامهپسند شامل حوزههای مختلفی میشود از داستانهای پلیسی گرفته تا فانتزی و علمی تخیلی. اما در ایران ما این ادبیات را اغلب به صورت داستانهای عاشقانه و ملودرام دیدهایم. پرونده ویژه هم به مشهورترین نامهای این ادبیات پرداخته است.
کسانی مثل فهیمه رحیمی که کمتر در زمان حیاتش به مطبوعات راه پیدا کرد. فهیمه رحیمی در طول سه دهه رمان نوشتن خود تنها چهار گفتگوی مطبوعاتی داشت که یکی از این چهارتا در این شماره از همشهری جوان اتفاق افتاد.
یکی از ناشرین این رمانها در گفتگو با مجله تاکید میکند ما عامهپسندیم نه عوامپسند. داستان زندگی مریم جعفری، تکین حمزهلو، عباس خیرخواه، پرینوش صنیعی و چند نفر دیگر هم در این شماره نقل شده و با بعضیشان گفتگویی هم صورت گرفته است.
شماره ۱۱۵ مجله همشهری جوان به تاریخ اردیبهشت ۸۶ البته از کیوسکها قابل خریداری نیست! اما اگر طالب آن باشید راه پیداکردنش را هم مییابید.
عامه پسند