انتشارات آفتابکاران در سال 1396 با شعار «به میان شما آمدیم» به دنیای جدی ادبیات قدم گذاشت. هر چند صنعت نشر و کتاب و کتابخوانی در ایران با محدودیتهای بیشماری مواجه بوده و هست اما این انتشارات سعی کرده گامی متفاوت در راستای طرح ادبیات داستانی چه در حوزه تالیف و چه در حوزه ترجمه بردارد. ورود به طرح جدی ادبیات قاره سیاه (آفریقا) با انتشار یک مجموعه داستان «چیزی که دور گردنت حلقه میزند» و یک رمان «نیمی از خورشید زرد» به قلم بانوی نیجریهای ، چیماماندا انگزی آدیچی، با ترجمه خانم سولماز دولتزاده و انتشار رمان ایرانی «کاتوره» به قلم زندهیاد بیتا شباهنگ از نخستین این اقدامات به شمار میرود.
نشر آفتابکاران در راستای کشف استعدادهای نهفته در حوزه نگارش و ترجمه توانسته مترجمان و نویسندگان جوان و کمتر دیدهشده را به جامعه ادبی ایران معرفی کند. افرادی که با وجود دقت و صحت در عرصه نگارش و ترجمه، فرصت دیده شدن و خوانده شدن و حتی شنیده شدن در این وانفسای عجیب و غریب از آنان ستانده شده است. همچنین در راستای احترام به قانون کپیرایت توانستیم حق/رایت این آثار را از ناشران خارجیشان خریداری کنیم. ناشرانی چون سورکامپ (سوئیس)، دیوگنس (آلمان) ویکیستلا (ایتالیا)، اما ماندن در این عرصه دشوار و دشخوار همتی والا میطلبد که جز با یاری دوستان و محاطبان جدی کتاب و کتابخوانی و اهالی رسانههای فرهنگی میسور نخواهد شد. باشد که چنین بادا.
درباره رمان کاتوره
زندهیاد بیتا شباهنگ در بهمن ماه 1396 و پیش از اینکه شاهد انتشار رمان محبوبش –کاتوره– باشد رخ در نقاب خاک برکشید و دوستان و علاقهمندانش را تنها گذاشت. این رمان یکی از تصویریترین رمانهای چند دهه اخیر به شمار میرود و بسیاری از علاقهمندان جدی ادبیات با خواندن این کتاب بر این موضوع صحه گذاشتهاند. نویسندگان معاصر خانمها لادن نیکنام و فرزانه کرمپور و نیز آقایان محمد حسن شهسواری و جواد پویان از این جملهاند که قلم زندهیاد شباهنگ را ستودهاند.
کتاب کاتوره در سال 1399 و در سالگرد درگذشت این نویسنده موفق توسط خانم هانیه توسلی و آقای علی مصفا و خوانده و با همکاری نشر آفتابکاران و آوای چیروک به کتاب صوتی تبدیل شد که در فیدیبو و طاقچه و کتابراه در دسترس علاقهمندان به کتابهای صوتی قرار دارد.
این آسمان غمزده غرق ستارههاست
بخشی کوتاه از نوشته ناشر برای بیتا شباهنگ:
بیتا شباهنگ نویسنده و فیلمنامهنویس معاصر نماند تا شاهد انتشار «کاتوره» باشد. بارها در دیدارهایی که با بیتا داشتم، شاهد وسواس و دقت نظر او در چینش کلماتی بودم که از ذهن زیبا و خلاقش برون میتراوید و نیز میدیدم چه شوقی برای انتشار این رمان دارد. افسوس که بازی عجیب روزگار در اوج جوانی و شادابی و بالندگی او را از ما گرفت و دیگر نمیتوانیم خندههایش را ببینیم، هر چند امید و عشق او به زندگی در سرتاسر این کتاب پیداست.
آن که مینویسد میمانَد و ماندگار است؛ بیتا برای رفتن شتاب داشت، ولی اثرش ماندگارش کرد. یادش و نامش و نگاهش در میان ما باقی است.