میخکوب کردن تماشاگر
اریک بورک در کتاب «ایده: هفت عنصر اساسی برای ماندگارشدن داستان، نمایشنامه و فیلمنامه» تلاش میکند عناصر اساسی برای پرداخت ایده -بهخصوص در فیلمنامه- را به نویسندگان جوان و یا کسانی که میخواهند فیلمنامهنویسی را همچون یک حرفه دنبال کنند آموزش دهد. چگونه مخاطب را پای فیلم بنشانیم؟ چگونه وادارش کنیم کانال را عوض نکند؟ شرکتهای فیلمسازی چه آثاری را پذیرش میکنند؟ و چگونه چیزی بیشتر از شخصیتها، دیالوگها و پیرنگ داستان به مخاطب ارائه دهیم تا اثرمان معنادار شود؟ اینها از جمله سوالاتیست که اریک بورک میخواهد در کتابِ ایده… بدانها پاسخ بگوید.
ایده: هفت عنصر اساسی برای ماندگارشدن داستان، نمایشنامه و فیلمنامه
نویسنده: اِریک بورک
مترجم: محسن یاوری
ناشر: نیماژ
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۵۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۶۷۷۳۰۲
اریک بورک در کتاب «ایده: هفت عنصر اساسی برای ماندگارشدن داستان، نمایشنامه و فیلمنامه» تلاش میکند عناصر اساسی برای پرداخت ایده -بهخصوص در فیلمنامه- را به نویسندگان جوان و یا کسانی که میخواهند فیلمنامهنویسی را همچون یک حرفه دنبال کنند آموزش دهد. چگونه مخاطب را پای فیلم بنشانیم؟ چگونه وادارش کنیم کانال را عوض نکند؟ شرکتهای فیلمسازی چه آثاری را پذیرش میکنند؟ و چگونه چیزی بیشتر از شخصیتها، دیالوگها و پیرنگ داستان به مخاطب ارائه دهیم تا اثرمان معنادار شود؟ اینها از جمله سوالاتیست که اریک بورک میخواهد در کتابِ ایده… بدانها پاسخ بگوید.
ایده: هفت عنصر اساسی برای ماندگارشدن داستان، نمایشنامه و فیلمنامه
نویسنده: اِریک بورک
مترجم: محسن یاوری
ناشر: نیماژ
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۵۲
شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۶۷۷۳۰۲
میخکوب کردن تماشاگر
آلفرد هیچکاک، کارگردان پرآوازهی سینما، در یکی از فیلمهای کوتاهش با نام (Breakdown) داستانِ مردی را روایت میکند که بعد از تصادف با ماشین، همهی اعضای بدنش، جز گوش و انگشت کوچک دست چپش، از کار میافتد. او نه صدایی از خود دارد، نه میتواند حرکتی انجام دهد. تماشاگران فیلم تنها کسانی هستند که مونولوگِ تقلا و تضرع شخصیت را میشنوند.
از اینرو دزدها، امدادگران و حتی مامور کفن و دفن به این نتیجه میرسند که مرد مُرده است. اما او نومید نمیشود و با حرکت انگشت درصدد جلب توجه اطرافیان و اثبات زنده بودن خود برمیآید؛ تقلایی که هر بار به شکست میانجامد. فردای آن روز، بعد از نومیدی کامل، به طرز معجزهآسایی، اشک سرازیر شده از چشمان قهرمان او را نجات میدهد.
نکتهای که به نظر من فیلم هیچکاک را دوچندان جذاب میکند، حضور کارگردان در سکانس پایانی آن است. هیچکاک در پلان آخر خطاب به تماشاگران میگوید (نقل به مضمون): «این وضعیت، من را یاد خودم میآورد، اینکه هربار تلاش میکنم صحنههای فیلمم را بهگونهای بچینم که تماشاگر تلویزیون را خاموش نکند و تا پایان فیلم را تماشا کند». در یک کلام: تلاش بسیار برای توجه و جذب مخاطب، از ارکان اصلی فیلمنامه، رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و به طور کلی هر اثر روایی است. هنرمند با تمام توان تلاش میکند مخاطب را جلوی اثرش میخکوب کند.
کتاب اِریک بورک «ایده: هفت عنصر اساسی برای ماندگارشدن داستان، نمایشنامه و فیلمنامه» با کمی جرح و تعدیل، بسط و موشکافی گفتهی پایانی آلفرد هیچکاک در فیلم (Breakdown) است. بورک در این کتاب تلاش میکند عناصر اساسی برای پرداخت ایده -بهخصوص در فیلمنامه- را به نویسندگان جوان و یا کسانی که میخواهند فیلمنامهنویسی را همچون یک حرفه دنبال کنند آموزش دهد. چگونه مخاطب را پای فیلم بنشانیم؟ چگونه وادارش کنیم کانال را عوض نکند؟ شرکتهای فیلمسازی چه آثاری را پذیرش میکنند؟
و چگونه چیزی بیشتر از شخصیتها، دیالوگها و پیرنگ داستان به مخاطب ارائه دهیم تا اثرمان معنادار شود؟ اینها از جمله سوالاتیست که اریک بورک میخواهد در کتابِ ایده… بدانها پاسخ بگوید.
بورک، از فیلمنامه نویسان معروف امروزی است. دو جایزه امی، دو جایره گلدن گلوب و نوشتن فیلمنامههای آشنایی چون مینیسریال «جوخهی برادران» و «از زمین به ماه» را در کارنامه کاری خود دارد. کتابِ ایده، حاصل سه دهه تدریس، نوشتن و تامل نویسنده است که در نُه فصل و یک مقدمه جمعآوری شده است.
بورک معتقد است، ٦٠ درصد موفقیا فیلمنامهها به «ایدهپردازی» در آنها اختصاص دارد. ٣٠ درصد دیگر، به ساختار و پیرنگ داستان و تنها ده درصد از آن مربوط به دیالوگ، توصیف و توضیح صحنههاست. ازاینرو تمام کتاب را بر ایده و عناصر بنیانی آن اختصاص داده است.
نویسنده در مقدمهی کتاب متذکر میشود «هدف من کمک به نویسندگانی است که به دنبال فروش آثار خود هستند و این کار را شغل حرفهای خود انتخاب کردهاند. فیلمهای تجربهگرا، نمایشنامهها یا آثار داستانی ادبی یا هنری که مخاطب خاص خود را دارند، ممکن است از این حوزه خارج شوند و البته هنوز هم مورد استقبال مخاطبان خاص و اندک خود قرار میگیرند.»(ص: ١٦) پس هدف اصلی نویسنده، آموزشِ چگونگی اقناع تهیهکنندهها و شرکتهای فیلمسازی با نوشتن ایدههای بکر است.
البته هرگز نمیتوان تهیهکننده را با فیلمنامهای قانع کرد که جذابیتی ندارد. تهیهکنندهها در حین بررسی فیلمنامه، فروش تجاری آن را نیز در نظر خواهند گرفت، و صد البته فروش تجاری بدون استقبال مخاطب معنایی ندارد. پس تلاش بورک آموزشِ پرداخت و بسط ایدههایی است که درحین اقناع تهیهکنندهها برای مخاطب هم جذاب باشد.
با این وجود، کتابِ بورک هنوز میتواند برای نویسندگانی که به دنبال نوشتن آثار تجربی نیز هستند جذابیت داشته باشد. چراکه هیچ اثر هنری بدون مخاطب کامل نمیشود. مخاطب و تفاسیر او بخش جداییناپذیری از اثر هنری محسوب میشوند.
اثری که مخاطب -ولو اندک- نداشته باشد، اثر کاملی نیست. به همین خاطر -حتی در صورت انکار- نویسندگان تجربهگرا هم دنبال مخاطب هستند، اگرچه به مانند نویسندگان تجاری در حین خلق اثر به فروش آن فکر نمیکنند. اما کتابِ ایده، بهزعم نویسنده، آموزش خلق آثاری است که توجه مخاطب و در نتیجه ترغیب آن برای خرید اثر را به همراه داشته باشد. اتفاقاً خلق چنین اثری اگر سختتر از اثری تجربهگرا نباشد، کمتر نیست، چراکه مخاطب باید ترغیب شود تا حداقل دو سرمایه را برای اثر شما خرج کند: وقت و پول. به نظر نمیرسد کار سادهی باشد!
«مجازات [شخصیت]، همذاتپنداری، بدیعبودن، باورپذیربودن، دگرگون شدن زندگی، سرگرم کنندگی، و معنادار بودن» هفت عنصری است که بهزعم نویسنده هر ایدهی خوب تجاری باید از آن بهرهمند باشد. بورک هر کدام از عناصر فوق را به شکل جداگانهای در یکی از فصول کتاب توضیح میدهد. یکی از نقاط جذاب کتابِ «ایده…» اشارهی مکرر نویسنده به تجربههای شخصی خود در این صنعت است.
او به مانند فیلمنامهنویسی بخشنده، بخش مفیدی از تجربهی کاری خود با شرکتهای فیلمسازی را در اختیار مای خواننده قرار میدهد تا سازوکار این حوزه را بهتر فهم کنیم. تجربههایی مانند: فیلمهای تجاری بزرگ چگونه موفق شدهاند، از چه مسیری میتوان تهیهکنندهها را به پذیرش اثر خود واداشت و از همه مهمتر، اینکه هرگز در نوشتن نومید نشویم، چراکه «بیشتر پروژههای سینمایی و تلویزیونی، حتی آنهایی که نویسندگان مشهوری برای نوشتن آنها دستمزد میگیرند، هرگز تولید نمیشود.
این را هم بدانیم که احتمال فراوانی وجود دارد که افرادی که کارهایمان را برایشان ارسال میکنیم، آنها را نخوانده باشند»(ص:٧٥) پس قسمی از موفقیت، متاسفانه -حداقل برای من- یا خوشبختانه -شاید برای شما- شانس و اقبال است.
اگرچه نویسنده هر فصل را به مبحث جداگانهای از هفت عنصر بنیانی ایده اختصاص داده است، اما تمامی این عناصر رابطهی تنگاتنگی با همدیگر دارند. برای نمونه اثری که «مجازات» را برای شخصیتِ داستانی در نظر نمیگیرد به احتمال قوی «همذاتپنداری» مخاطب، «دگرگونی در زندگی شخصیت»، «سرگرمی» برای تماشاگر و «معناداری» را برای اثر به همراه نخواهد داشت. به اعتقاد نویسنده، ایدهی موفق همهی هفت عنصر مورد نظر را یکجا دارد، فقط احتمالاً به دلیل تبعیت از ژانر بخصوصی یک یا چند عنصر بیشتر از مابقی آنها در نظر مخاطب خودنمایی کند.
اریک بورک، از زبانی ساده، ملموس و قابل فهم برای توضیح عناصر ایده استفاده میکند تا نوشتارش تنها در سطح انتزاعی مباحث متوقف نماند. او با اشارات مکرر به فیلمهای موفق -که خوشبختانه در ایران هم شناخته شده هستند- مباحث خود را انضمامی میکند. برای هر عنصر در آخر فصل، پنج امتیاز را که در توضیح آنها آورده است، در نظر میگیرد تا هنرآموز بتواند خلاصهای از بحث را در اختیار داشته باشد و نیز بتواند به ایدههای خود امتیاز دهد. به عبارتی نویسنده با این ترفند خواننده را در فراینده سنجش ایده درگیر میکند تا صرفاً خوانندهی منفعل نباشد.
کتاب اریک بورک، کتابی مختصر در ایدهپردازی برای فیلمنامه است، اما این اختصار مانع از فهم مخاطب نمیشود. نکتهای که مکرراً در این کتاب متذکر میشود این است که هرگز فهم و اجرای عناصر یادشده، به معنای مقبولیت صددرصد فیلمنامهی ما نیست، اما استفاده از آنها حداقل میتواند فیلمنامهی استاندارد و قابل قبول را به همراه داشته باشد.
کتاب اریک بورک این امکان را به خوانندههایش میدهد که جدای از آزمون مباحث آن در فیلمها و سریالها، آنها را در سطح ادبیات داستانی نیز بکار گیرند. بهطوریکه با استفاده از آن میتوانند سطح ایدهپردازی رمان و داستانهای مورد علاقهی خود را بسنجند، یا در نوشتن انواع ادبیات روایی کمک قابل توجه از آن بگیرند.
در آخر لازم است اشاره کنم، اگرچه اشتباهات جزئی در صفحهآرایی و ویرایش ترجمه فارسی کتاب وجود دارد، اما مترجم از همان زبان سلیس و ساده متن انگلیسی، برای ترجمه سود برده است. ازاینرو کتاب برای فارسیدانان، خوشخوان، قابل فهم و جذاب است.
یک دیدگاه در “میخکوب کردن تماشاگر”
ضمن قدردانی از متن خوبتون، breakdown فیلم کوتاه نیست. یکی از قسمتهای مستقل سریال «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» بود که از یکی از کانالهای تلویزیونی آمریکا پخش میشد. در تلویزیون ایران هم این کار دوبله و پخش شد.