معمولیِ نفرت انگیز
کارمندها (مجموعه داستان)
نویسنده: آنتوان چخوف
مترجم: آردوش بوداقیان
ناشر: شرکت نشر و پخش ویس
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۶۹
تعداد صفحات: ۱۶۰
کتاب کارمندها مجموعه داستانی از آنتوان چخوف است. داستانهای این مجموعه همگی از بین آثار دوران اولیهی نویسندگی چخوف بین سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۸ انتخاب شدهاند. درون مایهی مشترک همهی داستانها زندگی کارمندی و ویژگی بارز آنها را میتوان غلبهی جنبههای فکاهی و «طنز روزنامهای» دانست.
با این حال نزدیک شدن نثر چخوف به طنز روزنامهای به معنی سخیف شدن متن نیست، این داستانهای به ظاهر کمیک در باطن خود گزندگی و بار انتقادی کمنظیری را به همراه دارند. طنزی که علیرغم بعضی مبالغهها، در کلیت خود با حقیقت بیگانه نیست، حقیقتی که تلخ، آزاردهنده و گاه سخت بیرحم است. در غالب داستانهای این مجموعه ترس، چاپلوسی، تملق، دوروئی و ابتذال زندگی کارمندی و کارکنان دولتی و همچنین فساد نظام اداری به تصویر کشیده شده است.
قبل از این که به خود کتاب بپردازیم بهتر است این نقل قول را از چخوف بخوانید تا اصطلاحا حساب کار دستتان بیاید:
«… من هرگز یک کارمند اداری را که به معنی و هدف کار خود واقف باشد ندیدهام … این [بخشنامهها و قوانین کارمندی] برای آن است که دیگران را از جنبشهای آزادی خواهانه محروم کنند، جنبشی که کارمند اعتنائی و اعتقادی بدان ندارد و اندیشهای درباره آن به خود راه نمیدهد» (نقل از پیشگفتار مترجم، صفحه ۱۹) این نقل قول کوتاه نشان میدهد که چخوف نیز، مانند بسیاری از نویسندگان دیگر، در برابر زندگی کارمندی اساساً شمشیر را از رو بسته است و تلاش میکند به سبک خود به این شیوهی زندگی حمله کند.
گرچه میتوان از چخوف گله کرد که نقد خود را نه به ساختارهای کلانِ ایجاد کنندهی این سبک زندگی، که به کارمندان و حاملان این نقش معطوف میکند. چخوف با فراموش کردن و یا نادیده گرفتن جبر ساختاری گاهی تا محکومیت اخلاقی کارمندان نیز پیش میرود، که باید گفت چنین نقدی به علت فراموشی متغیر اصلی، از پیش پاافتاده ترین شیوههای نقد یک وضعیت است. حمله اصلی چخوف به کارمندی و کارمندان، به این علت است که از نظر او، آنها کرامت انسانی خود را زیر پا گذاشتهاند.
در اکثر این داستانها چخوف شیوهی تضاد و مبالغه را به کار میگیرد و از طریق آن پیام انتقادی و افشاگرانهاش را به خواننده میرساند. او مدام دست به خلق موقعیتی میزند تا از دل آن وجوه مختلف زندگی کارمندی را افشا کند.
در داستان «تحمل مصیبت» عدهای از کارمندان و صاحب منصبان دولتی و غیره برای تبریک سال نو در دستگاه با شکوه تزاری گرد آمدهاند تا دفتر مخصوص تبریک سال نو را که بسیار مجلل توصیف میشود امضا کنند. با این حال راوی داستان اشاره میکند که جنس کاغذ این دفتر از نوع ارزان و پستی است که پوچی کل ماجرا را میرساند.
در داستانی دیگر پدر و پسری برای احتمال دستیابی به شغلی حقیر به دستور رییس دور یک میز میچرخند و قوقولیقوقو میکنند. در «مرگ یک کارمند»، کارمندی به علت استرس ناشی از یک عطسه در حضور یک ژنرال، میمیرد. در داستان «چاق و لاغر» که از معروفترین داستانهای کوتاه چخوف است، افشا شدن جایگاه اداری دو دوست قدیمی در حین مکالمهشان، باعث میشود کل رابطه صمیمی آنها تحت شعاع قرار گیرد و از رابطه برابر دو دوست قدیمی، به رابطهی نابرابر رییس و کارمندی تبدیل شود.
در داستان «دو روزنامهنگار» یکی از آنها خودکشی دوستش را تنها به عنوان یک سوژه خبری درک میکند. در داستان «جنون خوشحالی» کارمند جوانی به خاطر یک تصادف خفبف و معمولی با درشکه یک بازرگان نامش در گوشهای از صفحه حوادث روزنامه چاپ شده از معروف شدن خود تا سر حد جنون خوشحال است. جوهر تمامی داستانها رئالیسمی این چنینی است که تلاش میکند خصلت فاجعه آمیز وقایع روزمره را افشا کنند.
نقطه قوت بینظیر داستانها، نزدیکی آنها به واقعیت روزمره است. داستانها با عمومیتی فراگیر، از مرزهای زمانی و مکانی آن روزهای روسیه فاصله میگیرند و در کل تاریخ و در هر نقطهای از جهان که کارمند وجود دارد، تعمیم پیدا میکنند.
تصاویر داستانهای چخوف آنقدر واقعی هستند که اگر کارمند باشید، بسیاری از آنها را دیدهاید و تجربه کردهاید. در این مجموعه که مشتمل بر ۲۸ داستان کوتاه چند صفحهای است، هیچ چیز مبهم، تاریک و پیچیدهای وجود ندارد. چخوف در هیچ کدام از داستانهایش بالای منبر نمیرود، فلسفهبافی نمیکند و درس اخلاق هم نمیدهد. او با لحنی آرام و تنها با ترسیم فضا است که هشدار میدهد.
در داستانهای چخوف، از پیچیدگیهای آثار داستایوفسکی یا دیگر نویسندگان روس خبری نیست. چخوف برای نشان دادن فاجعه به سراغ وقایع پیچیده یا خلاف عادت نمیرود، او فاجعه را از دل زندگی روزمره بیرون میکشد. گویی در داستانهای چخوف حوادث مهم همین خوردن، نوشیدن، حرفزدن و کارکردن هستند.
شخصیتهای آثار چخوف همگی بدون استثناء آدمهایی کاملا معمولی و آشنا هستند: دهقان، مباشر، کارمند، دانشجو. ما در داستانهای او به یک مورد شخصیت غیر عادی و یا «قهرمان» برنمیخوریم، نه راسکولنیکف، نه پرنس مشکین، نه آناکارنینا و نه ستاروگین، از هیچ کدام خبری نیست. چهرههای آثار او از غوغای حوادث به دور اند، اما همین آدمهای کوچک و معمولی، همین افراد حقیر حاملان فاجعهاند. فجایع عظیمی که در پس آواری از ظاهرسازی، ریاکاری و لفاظی پنهان شدهاند.
در همین داستانهای به ظاهر ساده و با همین شخصیتهای روزمره و کوچک است که چخوف تصویر تضادها، انحطاطها، امیدها و رنجهای مردمی که درگیر حوادث و موقعیتهای ساده و کمیک روزمره هستند را در معرض قضاوت خواننده قرار میدهد.
راستش را بخواهید هیچ اطلاعاتی در اینترنت در مورد مترجم کتاب، آردوش بوداقیان، نتواستم پیدا کنم. خود کتاب را هم در بساط یکی از دستفروشهای خیابان انقلاب تصادفی پیدا کردم و فکر میکنم پیدا کردن جلد دیگری از آن کار سختی باشد. با این حال داستانهای این مجموعه را میتوانید در جلد اول از “مجموعه آثار چخوف” انتشارات توس با ترجمه سروژ استپانیان بخوانید.
معمولیِ نفرت انگیز