مروری بر جهان گفتمانی استاد رهنورد زریاب
جمعه ۲۳ آذرماه محمداعظم رهنورد زریاب از بزرگان ادبیات افغانستان درگذشت. نام استاد زریاب برای مخاطبین ادبیات در ایران ناآشنا نبود. ارتباط بین جامعه ادبی ایران و او همواره برقرار و دوستانه بوده است. رهنورد زریاب سال ۱۳۲۳ در محله گذر ریکاخانه کابل به دنیا آمد و در نیوزلند و انگلستان تحصیل کرده بود و هم با دنیای مدرن آشنایی داشت و هم دل در گرو ادبیات کهن پارسی داشت. مجتبی نوروزی از دوستان و دوستداران استاد زریاب و رایزن فرهنگی سفارت ایران در افغانستان در این یادداشت جهان داستانی آثار رهنورد زریاب را بررسی کرده است. فقدان او لطمه بزرگی به ادبیات چه برای فارسیزبانان افغانستان و چه برای ایرانیان است.
جمعه ۲۳ آذرماه محمداعظم رهنورد زریاب از بزرگان ادبیات افغانستان درگذشت. نام استاد زریاب برای مخاطبین ادبیات در ایران ناآشنا نبود. ارتباط بین جامعه ادبی ایران و او همواره برقرار و دوستانه بوده است. رهنورد زریاب سال ۱۳۲۳ در محله گذر ریکاخانه کابل به دنیا آمد و در نیوزلند و انگلستان تحصیل کرده بود و هم با دنیای مدرن آشنایی داشت و هم دل در گرو ادبیات کهن پارسی داشت. مجتبی نوروزی از دوستان و دوستداران استاد زریاب و رایزن فرهنگی سفارت ایران در افغانستان در این یادداشت جهان داستانی آثار رهنورد زریاب را بررسی کرده است. فقدان او لطمه بزرگی به ادبیات چه برای فارسیزبانان افغانستان و چه برای ایرانیان است.
بیشک میتوان استاد محمداعظم رهنورد زریاب را مهمترین داستاننویس معاصر ادبیات پارسی در افغانستان دانست. کسی که هم در عرصه داستان کوتاه و هم در رمان دستی بالا داشت و با تسلط کمنظیر بر دانشهای مرتبط آثاری خلق کرد که هر یک را میتوان در سطوح تحلیل مختلف و از منظر جامعهشناختی، فلسفه، ادبیات کهن و… بررسی کرد. همین امر فهم جهان گفتمانی استاد زریاب را با پیچیدگی مواجه میسازد.
اما پیش از ورود به این بحث باید به یکی از مهمترین ویژگیهای استاد زریاب اشاره شود. یکی از کارکردهای مهم ادبیات داستانی تولید روایت و تثبیت آن در ذهن مخاطب است که متاسفانه طی چهار دهه گذشته به واسطه مشکلات متعدد موجود در افغانستان ما کمتر شاهد روایتی از درون این جامعه هستیم که توانسته باشد تصویری اصیل و ماندگار تولید کند.
بر این اساس عمدتاً روایتهایی برجسته شده و مورد توجه قرار گرفتهاند که روایتهایی از بیرون و دربرگیرنده خطاهایی آشکار در توصیف افغانستان آنگونه که هست، بودهاند. از این منظر حضور مستمر استاد زریاب در دل جامعه افغانستان و تولید و بازتولید قصههایی از دل این جامعه همراه با چیرهدستی ناب وی در تصویرگری را شاید بتوان مهمترین وجه شخصیت کاری وی دانست.
استاد زریاب آثار متعددی از خود بر جای گذاشته است که مرور همه آنها و فهم فضای گفتمانیشان مجالی دست کم در اندازه یک پژوهش دانشگاهی گسترده میطلبد. اما در این نوشتار کمحجم تلاش میشود به صورت گذرا نگاهی به برخی از مهمترین آثار استاد انداخته شود تا شاید بتوان دالهای اصلی جهان گفتمانی استاد را فهم کرد.
استاد زریاب در «گلنار و آینه» ضمن درهم شکستن مرزهای زمانی و مکانی باز هم مثلثی از مکانهای موجود را با عنصر موسیقی و رقص در میآمیزد. این مثلث شامل کوچه خراباتیهای کابل، مقبره امیر بخارا در گورستان شهدای صالحین کابل (محلی که پیکر خود استاد هم در آن به خاک سپرده شد) و هندوستان میباشد. در این مکانیابی استاد تلاش کرده است غبار از چهره مفاخر مکانی نه چندان دور ادب پارسی برگیرد و باز آنها را با دنیای کنونی ادبیات پارسی پیوند دهد.
در مجموعه و شیخ گفت استاد زریاب ضمن تلاش برای ارایه فرمی جدید در داستانپردازی که ریشههایی در ادبیات کهن پارسی دارد، مفاهیم غنی موجود در این گنجینه را نیز با مسایل روز گره میزند. این مجموعه را شاید بتوان توجه ویژه استاد به فرم در بیان داستان دانست و نمایانگر دغدغه دایمی وی در زدودن گرد غربت از مفاهیم عالی انسانی مندرج در ادبیات کهن پارسی. وی در این اثر کوشیده است تا از قالب و زبانی کهن و از زبان شیخی از شیوخ صوفیه بسیاری از مسایل فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی این روزگار را نقد کند.
استاد در این مجموعه هر داستایت را با بیتی یا آیهای از گنجینه ادب پارسی آغاز می کند که ارتباط مفهومی با حکایت مد نظر خود دارد. در داستایت نخست که با جملهای از کشف المحجوب سجستانی، «فضیلت علم در یونان باقی بود یا با ایرانیان و هندوان…» آغاز میشود تلاش کرده تصویری از شیخ ارایه دهد به عنوان شخصیت محوری تمام حکایتها که گاه ناظر و گاه راوی روایت است.
شیخ در این مجموعه پیری جهاندیده است که دیدهها و یافتههای خود را برای مریدان خود بازگو کرده است. زریاب با چیرهدستی فراوان در قالبی که به آن اشاره شد در برخی داستایتهای خود به ترسیم سهگانههایی از پدیدههای اجتماعی میپردازد و تلاش میکند به زیبایی و اختصار نسبتهای بین این سهگانهها را نقد کرده و خواننده را به تفکر و تامل وادارد و از این طریق نگاه رسالتمند خود به ادبیات را عرضه کند. سهگانههایی از قبیل فقر-زن-دین، قدرت-دین-تصوف و قومیت-حکومت-ارکان دو لت.
چارگرد قلا گشتم را میتوان اثری در جستجوی صلح انسانی دانست. استاد زریاب در این اثر به زیبایی هر چه تمامتر دوگانه عشق و جنگ را به تصویر میکشد و آن را در برابر دوگانه مردم-سیاستمداران قرار میدهد و به خوبی به مخاطب القا میکند که جنگافروزی خواست هیچ مردمی در سراسر گیتی نیست. نکته دیگری که مانند بسیاری از آثار دیگر استاد به چشم میآید تاکید بر اهمیت مطالعه آثار کلاسیک است. به نظر میرسد این امر دغدغه دایمی استاد زریاب در بخش عمدهای از آثارش باشد.
درویش پنجم هم اگرچه بنمایههای مشترکی با چار گرد قلا گشتم دارد اما در عین حال از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار است که میتوان از منظر مفهومی به توجه به مفاهیمی چون صلحدوستی، نوعدوستی و بیمرزی و از منظر فرم به مملو بودن از اطلاعات ناب و پیچیدگی جذاب ساختاری اشاره کرد.
در هذیانهای دور غربت، استاد در قالب نامهها و حکایتگونههایی در دهه هفتاد به نقد و مقایسه زندگی در غرب و سرزمین خیالی منستان که نماد سرزمینهای شرقی است میپردازد. و در نهایت در سکهای که سلمیان یافت باز هم ضمن تلاش برای در هم شکستن مرزهای زمان و مکان و تاکید فراوان بر حجم کتابهای ناخوانده و اطلاعات نادانسته در مخاطب به طور مشخص بر کوچک بودن بشر در برابر هستی تاکید میکند.
بدین ترتیب شاید بتوان گفت در اندیشه استاد زریاب احیای جهان زیست ادب پارسی به عنوان دال مرکزی خواست و گفتمان استاد قرار دارد که پیرامون آن تلاش برای درهم شکستن مرزهای زمان و مکان، پیوند بین گذشته پرافتخار و دنیای امروز و نقد دنیای امروز قرار دارند. در دنیای آرمانی استاد انسانیت، صلح و عشق مفاهیم اصلی هستند که باید با زدودن غبار از آثار کلاسیک ادب پارسی بار دیگر آنها را نمایان و به انسان امروزی عرضه کرد.