مارکز نویسندهای که زنده بود تا روایت کند
۹ سال پیش در ۲۸ فروردین گابریل گارسیا مارکز از دنیا رفت. نویسندهای که در دهکده کوچک آرکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد و در دنیای ادبیات ماندگار شد. مارکز فراموشنشدنی است؛ هم خودش، هم آثارش از جمله سه رمان «صدسال تنهایی»، «پاییز پدرسالار» و «عشق در سالهای وبا»، و هم اسلوب خاص نوشتنش و سبک رئالیسم جادویی. پرونده ما در مورد زندگی اوست.
۹ سال پیش در ۲۸ فروردین گابریل گارسیا مارکز از دنیا رفت. نویسندهای که در دهکده کوچک آرکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد و در دنیای ادبیات ماندگار شد. مارکز فراموشنشدنی است؛ هم خودش، هم آثارش از جمله سه رمان «صدسال تنهایی»، «پاییز پدرسالار» و «عشق در سالهای وبا»، و هم اسلوب خاص نوشتنش و سبک رئالیسم جادویی. پرونده ما در مورد زندگی اوست.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده برخی از مهمترین آثار ادبیات آمریکای لاتین و از مبدعین سبک رئالیسم جادویی، زندگی پرماجرایی هم داشت. در این یادداشت به زندگی او و حرفه ادبی و ماجراهای سیاسی زندگی او در پنج پرده پرداختهایم.
![]() |
گابریل گارسیا مارکز، در پنج پردهدر این یادداشت به زندگی و حرفه ادبی گابریل گارسیا مارکز در پنج پرده پرداختهایم. درباره تاثیری که او از دو نسل قبل خانواده خود گرفت و دوران نویسندگی او ملهم از تاثیرات پدربزرگ و مادربزرگش بود، درباره اولین داستانی که نوشت، آن هجده ماهی که در مکزیک صرف نوشتن «صد سال تنهایی» کرد و موفقیت بزرگ زندگی او را رقم زد، درباره علایق سیاسیاش و حاشیههای دوستی او با بزرگان دنیای سیاست بهخصوص فیدل کاسترو و در پایان پاییز زندگی او. مارکزی که زنده بود تا روایت کند. |
یکی از پنج پرده بالا حس او وقتی است که نخستین داستانش در یک نشریه ادبی معتبر در کلمبیا منتشر میشود. زمانی که او دانشجویی جوان است که عصرها و شبهایش را در کافههایی که میعادگاه روشنفکران و نویسندگان کلمبیایی است میگذراند و با خواندن «مسخ» کافکا انگار مسخ میشود و تصمیم میگیرد داستانی بنویسد که همان اندازه خوب باشد. خود او این خاطره را سال 2003 به طور مفصل برای نیویورکر نوشت که ترجمه آن را میتوانید در زیر بخوانید:
![]() |
گابریل گارسیا مارکز: اولین داستانِ منخواندن روایت یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر از اولین باری که جرات میکند و داستانش را برای نشریهای ادبی میفرستد همیشه جالب است. زمانی که او دانشجویی جوان است که عصرها و شبهایش را در کافههایی که میعادگاه روشنفکران و نویسندگان کلمبیایی است میگذراند و با خواندن «مسخ» کافکا انگار مسخ میشود و تصمیم میگیرد داستانی بنویسد که همان اندازه خوب باشد. مارکز در این مقاله که در سپتامبر 2003 در نیویورکر منتشر شده، ماجرای شک و تردید و جسارت توامانش برای ارائه داستانش را نوشته است. |
#مارکز هم دوران گمنامی را تجربه کرده و هم شهرت بسیار. مارکز همیشه مصاحبههای شیرینی داشت. و توصیههای متعدد برای نویسندگان جوان. آنها که دوست دارند روزی مارکز جدیدی برای شهر و کشور خود شوند.
![]() |
شش درس مارکز برای نویسندگان جوانگابریل خوزه گارسیا مارکز، سال 1982 برنده نوبل ادبیات شد. او که بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابیتو مشهور است، از روزنامهنگاری شروع کرد و با صدسال تنهایی به موفقیت عظیمی در دنیای ادبیات آمریکای لاتین و جهان دست پیدا کرد. نویسندهای که هم دوران گمنامی را تجربه کرده و هم شهرت بسیار. پس احتمالاً داستانهای زیادی از مسیر پرفرازونشیب رسیدن به قلهی ادبیات در دل دارد. در نوشتار پیش رو، مروری خواهیم داشت بر مهمترین توصیههایی که مارکز به نویسندگان جوان کرده است. |
«صد سال تنهایی» و سبک رئالیسم جادویی بر نویسندگان دوران پس از خود تاثیر بسیار گذاشت. در ایران هم بسیاری تلاش کردند با استفاده از مولفههای فرهنگ بومی به سبک مارکز بنویسند. البته خیلی از این الهامات پوشیدهتر از این حرفها بودند. در این مقاله سراغ نویسندگان و کتابهایی میرویم که از «صد سال تنهایی» تاثیر گرفته بودند.
![]() |
پنج کتاب که از «صد سال تنهایی» الهام گرفتهاندطی این سالها رمانهای زیادی خواندهام که اغلب آثار برجسته و در نوع خود یگانهای بودهاند اما در عین حال از لحاظ ژانر، بافت و محتوای کلی داستانی، من را به یاد صد سال تنهایی انداختهاند. از خودم پرسیدهام این نزدیکی سبکی-تکنیکی که گاهی به دیکته کردن از این کتاب پهلو زده آیا امری فریبکارانه است یا صرفاً زبان نو و جدیدی است که فرهنگها و کشورهای دیگر یاد گرفتهاند برای اینکه بینخطوط راه بروند و چیزهایی بنویسند که فراتر از جنبههای ملی و محلی باشد؟ پنج اثر از پنج کشور مختلف (آمریکا، مکزیک، شیلی، ایران, عراق) انتخاب کردهام و سعی کردهام بفهمم ویژگیهای مشترک آنها چیست؟ برای راحتتر کردن کار، نویسندهها همگی از یک جنسیت هستند؛ زن. |