لبخند با اعمال شاقه
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودیمارگارت درابل در مجموعه داستان «یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند» زنهایی را برای مخاطب به تصویر میکشد که خود-تنها-انگار هستند اما در طول دههها تغییر میکنند. شخصیتهایی که خصوصیات خاص انگلیسی دارند. خویشتندار، میانهرو، عاقل و با ظرافت طبع و جدی هستند. حال این ویژگیها را با زنی مدرن که احتمالاً در جامعه جایگاه خوبی از نظر طبقاتی نصیبش شده است –بازیگر است یا یک مجری مشهور در تلویزیون یا یک دانشمند که نوبل گرفته- ممزوج کنید و مقداری هم از طبیعت انگلیس به آن اضافه کنید تا با زنهای درابل آشنا بشوید.
یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند
نویسنده: مارگارت درابل
مترجم: شبنم بزرگی
ناشر: ناهید
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۲۸۸
شابک: ۹۷۸۶۰۰۵۸۶۵۴۹۳
مارگارت درابل در مجموعه داستان «یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند» زنهایی را برای مخاطب به تصویر میکشد که خود-تنها-انگار هستند اما در طول دههها تغییر میکنند. شخصیتهایی که خصوصیات خاص انگلیسی دارند. خویشتندار، میانهرو، عاقل و با ظرافت طبع و جدی هستند. حال این ویژگیها را با زنی مدرن که احتمالاً در جامعه جایگاه خوبی از نظر طبقاتی نصیبش شده است –بازیگر است یا یک مجری مشهور در تلویزیون یا یک دانشمند که نوبل گرفته- ممزوج کنید و مقداری هم از طبیعت انگلیس به آن اضافه کنید تا با زنهای درابل آشنا بشوید.
یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند
نویسنده: مارگارت درابل
مترجم: شبنم بزرگی
ناشر: ناهید
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۲۸۸
شابک: ۹۷۸۶۰۰۵۸۶۵۴۹۳
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی بزودیمارگارت درابل در مجموعه داستان «یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند» زنهایی را برای مخاطب به تصویر میکشد که خود-تنها-انگار هستند اما در طول دههها تغییر میکنند. شخصیتهایی که خصوصیات خاص انگلیسی دارند. خویشتندار، میانهرو، عاقل و با ظرافت طبع و جدی هستند.
حال این ویژگیها را با زنی مدرن که احتمالاً در جامعه جایگاه خوبی از نظر طبقاتی نصیبش شده است –بازیگر است یا یک مجری مشهور در تلویزیون یا یک دانشمند که نوبل گرفته- ممزوج کنید و مقداری هم از طبیعت انگلیس به آن اضافه کنید تا با زنهای درابل آشنا بشوید. اما این همه داستان نیست.
شاید بشود این عناصر مشترک را در داستانهای مارگارت درابل پیدا کرد ولی چیزی دیگر است که داستان او را شاخص میکند. شخصیتها در طول داستان آرام پیش میروند؛ مثل زندگی. قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد؛ باز مثل زندگی. بازههای زمانی که برای تغییر شخصیت در داستان وجود دارد چندین سال و دهه است مثل زندگی و تغییر آنها هم به یک شهود ناگهانی و آنی برمیگردد که در ذهن شخصیت داستان اتفاق می افتد. درست مثل زندگی.
در داستان «حرکت به سوی غرب» که یک معلم ادبیات «مری ماگ» در آستانه بازنشستگی است و عاشق وردزورث شاعر انگلیسی با آن محتاطی خاصش، سالها از عشقی که داشته دور مانده، دوباره به همان محل قدیم برمیگردد. زندگی او این سال ها در تنهایی گذشته است و او تمام این سالها عاشق این بوده است که جان کلام شاعر را به دانشآموزانش نشان بدهد. او در این سفر با «آن» آشنا میشود اما از ماندن با آن و دوستانش ناراحت است و دوست دارد زودتر به قلمروی خودش برگردد.
در «بیوه شاد» السا پامر تازه بعد از مرگ شوهرش است که فرصت کرده کاری را که دوست دارد انجام دهد و به یک کلبه کوچک در دل طبیعت برود و از آشنایی بیشتر با مردی که کارش دروی مراتع است خودداری میکند. در داستان «یک موفقیت» کتی جونز که حالا یک زن نمایشنامهنویس مشهور شده است و سالهای نوجوانی عاشق هائورد جیگو بوده است، تازه در زمان حال و در یک مهمانی با ابراز علاقه هائورد مواجه میشود. اما کتی از کنار آن میگذرد و در پایان داستان راوی ما را از حال کتی جونز باخبر میکند که اوضاعش رو به راه است.
در «عمارت موروثی در کلینچ» خانم اما واتسون که حالا بازیگر مشهوری است دوست دارد آن عمارت را مال خود کند و از دو مرد میراثدار عمارت هم خوشش میآید. نمیداند با بیل ازدواج کند یا بورگو! او در هواپیما در بالای ابرها نشسته است و حسابی خودش را قدرتمند حس میکند. اما راوی داستان را تمام نمیکند و با این عبارت آن را به پایان میرساند: «کسی نمیداند آنجا در انتهای زمین چه چیزی در انتظارم است»
در داستانهای درابل با شروع و پایانهای به شدت قوی و درگیرکننده روبهرو هستیم. «باید لحظه خاصی بوده باشد که زن ناگهان تصمیم گرفت خیابان را پایین برود و سر نبش وارد کافه بشود» داستان «عاشقان وفادار» با این جملات آغاز میشود. یا داستان یک موفقیت که اینگونه شروع میشود. «این داستان یک زن است، تا همین چند سال پیش نمیشد آن را گفت؛ شاید حتی تا پنج سال پیش، نمیشد آن را گفت».
بیوه شاد با چند جمله شبیه ضربه هوک در بوکس، تو را راضی میکند تا انتها با السا پامر پیش بروی «فیلیپ که مرد، همه دوستان و همکارانش خیال میکردند السا برنامه تعطیلات را به هم میزند. السا میدانست این طور خیال میکنند، اما هیچ قصد بهم زدن برنامه را نداشت» یا داستان حرکت به سوی غرب که راوی همان ابتدا شروع به صحبت با مخاطب میکند «حتماً خیال نمیکنید بناست با نام واقعی خودم با شما حرف بزنم»
یکی از پایانبندیهای زیبایی که خواننده را تحث تاثیر قرار میدهد، پایان داستان یک روز از زندگی زنی که که لبخند میزند است:
«حقیقت این است، در تمام لحظاتی که آنجا ایستاده بود و لبخند میزد و آنچنان شادمانه از آینده نوع زن صحبت میکرد، خون داشت چکهچکه از بدنش بیرون میزد و از رانهایش میریخت توی جوراب و چکمهها. بدجور شدید بود. خدایا شکر؛ با دیگران از چیزهای دیگر میگفت و با خودش میگفت خدایا شکر که دامن بلند و چکمه پوشیدم و چیزی پیدا نیست. بیست دقیقه حرف زد و خون جاری بود…»
اگر به شخصیت پردازیهای با طمانینه و آرام علاقه دارید و با محافظهکاری انگلیسیها مشکلی ندارید، داستانهای درابل حسابی شما را سرحال میآورد. برای آشنایی بیشتر با مفاهیم مطرح شده در داستانهای او میتوانید پیشگفتار 13 صفحهای کتاب را به قلم خوسه فرانسیسکو فرناندس بخوانید تا بدانید با چه نویسنده قدرتمندی مواجه هستید. نویسندهای که در کشور ما کمتر شناخته شده و تنها رمان «ملکهی سرخ» و این مجموعه داستان از کارهای او ترجمه شده است.