vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

فاصله‌گذاری در تئاتر برتولت برشت

برتولت برشت (1898–1956) بدون شک یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های قرن بیستم در عرصه تئاتر و اندیشه‌ی هنری است. او در دورانی می‌نوشت که اروپا زیر فشار جنگ‌ها، بحران‌های ایدئولوژیک و تحولات طبقاتی می‌جوشید. در چنین فضایی، برشت احساس کرد تئاترِ سنتی دیگر پاسخگوی انسان مدرن امروزی نیست. او تئاتری می‌خواست که به جای سرگرم کردن، آگاه کند؛ تئاتری که تماشاگر را نه در رؤیا، بلکه در واقعیت بیدار کند و مدام به او تلنگر بزند. برشت این نوع نگاه را در قالب نظریه‌ی «تئاتر حماسی (Epic Theatre) و مفهوم کلیدی «فاصله‌گذاری» مطرح کرد در این یادداشت خیلی مختصر و مفید به فاصله‌گذاری در آثار برشت و مولفه‌های اصلی تئاتر او می‌پردازم؛ با ذکر این نکته که برای شناخت کامل برشت و نقش او در هنر و ادبیات مدرن باید کتاب‌ها نوشت.

 

 

  این مقاله را ۸ نفر پسندیده اند

 


فاصله‌گذاری در تئاتر برتولت برشت؛

 تربیت تماشاگر بیدار

 

 

مفهوم فاصله‌گذاری؛ شکستن طلسم باور

 

«فاصله‌گذاری» در نگاه نخست ممکن است به‌ معنای دور شدن از احساس یا سردی عاطفی تعبیر شود، اما در واقع هدف برشت نه نفی احساس، بلکه کنترل آگاهانه‌ی آن بود. او معتقد بود تماشاگر در تئاتر سنتی (به‌ویژه تئاتر ارسطویی) به‌واسطه‌ی همذات‌پنداری با قهرمان، به جای اندیشیدن، صرفاً دچار احساسات لحظه‌ای می‌شود. در حالی که تئاتر باید آینه‌ی اجتماعی باشد، نه پناهگاه عاطفی.

 

در «تئاتر حماسی»، روایت و تحلیل جایگزین تقلید و همدردی می‌شود. برشت می‌خواست تماشاگر مدام به یاد بیاورد که آنچه می‌بیند «نمایش» است، نه واقعیت. از این‌رو در آثارش از تکنیک‌هایی بهره می‌گرفت که به‌طور آگاهانه توهم واقع‌گرایی را می‌شکستند. فاصله‌گذاری در حقیقت هنرِ ناآرام نگه‌داشتن ذهن تماشاگر است.

 

 

ابزارهای ایجاد فاصله

 

برشت برای تحقق این هدف از روش‌های متنوعی استفاده می‌کرد که بعدها به عنوان الگو در تئاتر مدرن شناخته شد:

 

  1. شکستن دیوار چهارم: بازیگران گاه رو به تماشاگر می‌کردند، درباره‌ی رویدادها توضیح می‌دادند یا حتی از او نظر می‌خواستند. این گفت‌وگوی مستقیم مانع غرق شدن تماشاگر در داستان می‌شد.
  2. روایتگری و تابلوهای توضیحی: در آغاز هر صحنه، نوشته یا صدایی از بیرون خلاصه‌ی آن را می‌گفت تا بیننده از پیش بداند چه رخ می‌دهد؛ بدین ترتیب تمرکزش از «چه می‌شود؟» به «چرا می‌شود؟» تغییر می‌کرد.
  3. موسیقی و ترانه‌های غیرعاطفی: آهنگ‌ها و سرودها در آثار او، برخلاف تئاتر کلاسیک، نه برای تزئین و احساس‌برانگیزی بلکه برای تعلیق روایت و تأکید بر ایده‌ها به‌کار می‌رفتند. همکاری او با آهنگساز برجسته، کرت وایل (Kurt Weill) در نمایش‌هایی چون اپرای سه پولی نمونه‌ی درخشانی از این هم‌افزایی است.
  4. سبک بازیگری آگاهانه: بازیگر نباید در نقش «حل شود» بلکه باید آن را از بیرون «نشان دهد». به تعبیر برشت، بازیگر باید همان‌قدر از نقش فاصله بگیرد که یک راوی از داستانش دارد.
  5. طراحی صحنه و نور آشکار: صحنه‌های برشت ساده و آشکار بودند؛ طناب‌ها، چراغ‌ها و دکورها پنهان نمی‌شدند. این شفافیت فنی به شفافیت فکری خدمت می‌کرد.

 

 

نمونه‌هایی از آثار برشت

 

فاصله‌گذاری در نمایشنامه‌های برشت نه فقط تکنیک، بلکه روشی برای نقد جهان اجتماعی بود. در هر اثر، او می‌کوشید ساختارهای پنهان قدرت، جنگ، فقر و بی‌عدالتی را بر صحنه آشکار کند.

 

  • ننه دلاور و فرزندانش
    داستان زنی دلال در زمان جنگ سی‌ساله است که از جنگ سود می‌برد اما در نهایت همه‌چیزش را در همان جنگ از دست می‌دهد. برشت با لحنی سرد و بدون ترحم، چرخه‌ی ویرانگر جنگ و سرمایه‌داری را نشان می‌دهد. تماشاگر نباید برای ننه دلاور دل بسوزاند، بلکه باید بفهمد چرا او به چنین سرنوشتی دچار می‌شود.
    موسیقی‌ها و قطع ناگهانی احساسات در این نمایش، جلوه‌ای کلاسیک از فاصله‌گذاری‌اند.

 

  • زندگی گالیله
    در این اثر، گالیله نماد دانشمندِ گرفتار در تضاد میان حقیقت و قدرت است. برشت از این روایت تاریخی برای تأملی سیاسی بهره می‌گیرد. در پایان نمایش، وقتی گالیله زیر فشار کلیسا از نظریه‌اش عقب‌نشینی می‌کند، برشت عمداً حس تراژیک را با توضیحات خشک و علمی می‌شکند تا تماشاگر نه غمگین، بلکه متفکر از سالن بیرون رود.

 

  • دایره گچی قفقازی
    ساختار دو لایه‌ی روایی و روایت‌گری گروهی از دهقانان در این نمایش، نمونه‌ی کامل تئاتر حماسی است. تماشاگر مدام میان داستان و نمایشِ داستان در رفت‌وآمد است؛ فاصله‌ای که مانع غرق شدن در احساس و زمینه‌ساز داوری اخلاقی و اجتماعی می‌شود.

 

 

تماشاگرِ بیدار در برابر جهان

 

برشت معتقد بود تئاتر باید انسان را به اندیشیدن درباره‌ی موقعیت خویش در جامعه وادارد. او به صراحت می‌گفت:

 

«هدف هنر، نه بازآفرینی جهان، بلکه تغییر آن است.»

 

در اندیشه‌ی برشت، تماشاگر همدست صحنه نیست، بلکه ناظر و داور آن است. او باید بتواند به جای گریه، پرسش کند؛ به جای همدردی، قضاوت کند. فاصله‌گذاری ابزاری است برای بیدار نگه داشتن این آگاهی. برشت از تئاتر، آزمایشگاهی برای تفکر اجتماعی ساخته بود؛ جایی که مخاطب با دیدن تضادها و تناقض‌ها، به درک تازه‌ای از رفتار انسانی و ساختار قدرت برسد.

 

 

میراث برشت در تئاتر معاصر

 

پس از مرگ برشت، اندیشه‌ی او در تئاتر اروپا و جهان تأثیری ژرف گذاشت. کارگردانانی چون پیتر بروک، آریَن منوشکین، هارولد پینتر و گروه‌های تئاتر مستند و سیاسی، هر یک به‌گونه‌ای از مفهوم فاصله‌گذاری الهام گرفتند. در ایران نیز کارگردانانی مانند آربی آوانسیان، بهرام بیضایی و حمید سمندریان در آثار خود از نگاه تحلیلی و فاصله‌گذارانه‌ی برشت تأثیر پذیرفته‌اند. در ابتدای فیلم «مسافران» بیضایی یک نمونه فاصله‌گذاری برشتی تمام عیار می‌بینیم: هما روستا رو به دوربین می‌کند و می‌گوید: «ما به تهران نمی‌رسیم. ما همگی می‌میریم!»

 

شاید وقت آن است که درسی از مکتب برشت بگیریم که به کار امروزمان بیاید. در جهان امروز که رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پیوسته احساسات را تحریک می‌کنند، پیام برشت بیش از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد:


«برای دیدن واقعیت، باید اندکی فاصله گرفت

 

 

پیشنهاد مطالعه: یادی از برتولت برشت: صورت‌حسابت را خودت جمع بزن!
برتولت برشت

 

 

نوشته‌های مرتبط

یک دیدگاه در “فاصله‌گذاری در تئاتر برتولت برشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *