علیه اسطورهسازی از فروغ
اقتصادینیا میگوید با شعر فروغ «جوانی کرده و دل و جانش را از عطر و عنبرش آکنده است» (ص ۳۶). اما کتاب در مجموع سر سازگاری با فروغ ندارد. یا درستتر است بگویم سر سازگاری با تصویری (یا به قول کتاب، اسطورهای) که از فروغ ساختهاند. گرایش عمومی کتاب، روشنایی افکندن است بر نقاط تاریک زندگی فروغ.
پنج آبتنی و مقالات دیگر درباره فروغ فرخزاد
نویسنده: سایه اقتصادینیا
ناشر: مروارید
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۰۶
اقتصادینیا میگوید با شعر فروغ «جوانی کرده و دل و جانش را از عطر و عنبرش آکنده است» (ص ۳۶). اما کتاب در مجموع سر سازگاری با فروغ ندارد. یا درستتر است بگویم سر سازگاری با تصویری (یا به قول کتاب، اسطورهای) که از فروغ ساختهاند. گرایش عمومی کتاب، روشنایی افکندن است بر نقاط تاریک زندگی فروغ.
پنج آبتنی و مقالات دیگر درباره فروغ فرخزاد
نویسنده: سایه اقتصادینیا
ناشر: مروارید
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۰۶
علیه اسطورهسازی از فروغ
پنج آبتنی را سایه اقتصادینیا نوشته دربارهی فروغ فرخزاد. اقتصادینیا میگوید با شعر فروغ «جوانی کرده و دل و جانش را از عطر و عنبرش آکنده است» (ص ۳۶). اما کتاب در مجموع سر سازگاری با فروغ ندارد. یا درستتر است بگویم سر سازگاری با تصویری (یا به قول کتاب، اسطورهای) که از فروغ ساختهاند.
سایه اقتصادینیا به ما میگوید که شعر زنانهی ما نتوانسته از زیر نفوذ فروغ بیرون بیاید؛ نه پیروان او و نه کسانی که خواستهاند راه دیگری در پیش بگیرند، راه به جایی نبردهاند. و تلویحاً از ضرورت خروج شاعران زن ایرانی از «بنبست فروغ» مینویسد. اشکالی که در این بحث هست این است که نویسنده هیچ نام و هیچ نمونهای نمیآورد و حکم چنین قاطعی را دربارهی کل شاعران زن بعد از فروغ صادر میکند. مثلاً دربارهی سیمین بهبهانی چه میگوید؟
در مقالهی دوم کتاب که نقد کتابِ زن تنهای مایکل هیلمن است، سایه اقتصادینیا شاکی است که چرا هیلمن به شعر فروغ بیاعتنایی کرده، هرچند خود معترف است که شعر و زندگی فروغ به هم آمیختهاند. در این مقاله نکتهی عجیبی وجود دارد. او در رد این نظر هیلمن که گویا زنان ایرانی پیش از فروغ همه از راه حمایت مردان به جایی رسیدهاند اما فروغ استقلالش را حفظ کرده، چه بگوید خوب است؟
او نه تنها قسمت اول حکم هیلمن را که همهی زنان موفق ایرانی از راه حمایت مردان به جایی رسیدهاند نفی نمیکند، بلکه میگوید فروغ هم همین طوری بوده است. (شکی نیست که فروغ هم از حمایت مردانی که در همان مقاله آمده برخوردار بوده، اما او توانسته است شخصیت مستقل خود را حفظ کند. در کتاب هیلمن به خوبی شرح داده شده است که فروغ برای اینکه به صدایی زنانه و یکتا برسد، جز همین دل به دریا زدنها و استفاده از همهی امکانات و زدن زیر زندگی متعارف خانوادگی، راهی نداشته است.
زندگی نامتعارف خانوادگی و استفاده از همهی امکانات، موضوع مقالهی سوم کتاب پنج آبتنی است. اینها همان ویژگیهایی هستند که به زعم اقتصادینیا باعث میشوند فروغ الگوی مناسبی برای جنبش اجتماعی زنان نباشد.
نویسنده در این مقاله فعالان جنبش زنان را مورد خطاب قرار میدهد و به آنها میگوید که فروغ در سه زمینهی تکیه بر حمایت مالی مردان، رها کردن فرزندش نزد پدر (بیتوجهی به حق حضانت مادران) و سرانجام رنجاندن زنی دیگر (زنِ ابراهیم گلستان، فخریخانم)، الگوی مناسبی برای جنبش زنان نیست.
این همه درست است، اما نکته این است که فروغ به شیوهی دیگر و از منظر دیگری میتواند نماد جنبش زنان باشد. من نشنیدهام کسی از فروغ به عنوان کسی که به معنای متداول امروز (استقلال مالی زنان، حضانت، …) مدافع جنبش زنان بوده دفاع کند. او به سبب دیگری، به سبب جسارت در بیان عواطف زنانه، شکستن تابوی زن چونان کسی که نمیتواند از لذت جنسی سخن بگوید، به نهضت آزادی زنان گره میخورد.
در مقالهی «فروغ فرخزاد: شخصیتی دوقطبی؟» اقتصادینیا با آوردن نمونههایی از اشعار خوشبینانه و بدبینانهی فروغ، یا اشاره به نشانههای شیدایی و افسردگی در شعری واحد، نتیجه میگیرد که شاعر دچار بیماری دوقطبی بوده است. البته با ذکر این نکته که این نشانهها را باید در کنار دادههای زندگینامهای مانند اقدام به خودکشی و بستری شدن در بیمارستان روانی، بگذاریم.
میتواند چنین باشد. اما مقصود آیا صرفاً باز نمودن یک گوشه از زندگینامهی یک چهرهی مشهور است؟ به نظر نمیرسد. این جا با تمایلی به «افشاگری» دربارهی فروغ واقعی سروکار داریم که گمانم در سراسر کتاب چون خط باریکی جاریست. او از سلامت روانی برخوردار نبوده؛ دیوانه بوده است.
حقیقت اینکه فروغ یک ماهی در بیمارستان روانی بستری بوده است. اما این نکته میتوانست منبع تحلیل جالبی باشد در این باره که چطور مرز سلامت و بیماری در مورد هنرمندان مرز بسیار باریکی است و این که چطور نبوغ و شورِ شعر فروغ، مدیون همین نزدیکی او به این مرز و گاه عبور از آن بوده است. نمونههایی از گرایشهای روانی و روحیات متضاد که در کتاب آمده، به خودی خود چیز زیادی را نشان نمیدهند. بیشتر هنرمندان (و آدمهای معمولی نیز) بین لحظهها و حالوهوای افسردگی و شادمانی در نوساناند.
دو مقالهی بعدی، یکی دربارهی کامیار فرزند فروغ و اینکه او هم به بیماری دوقطبی دچار بوده و دیگری دربارهی شعر «افق روشن» شاملو که به زعم نویسنده دربارهی رابطهی فروغ و پرویز شاپور بوده است و اینکه شاملو شاپور را آدم بسیار خوبی میدانسته و طرف او بوده، تلویحاً ادامهی افشاگری دربارهی فروغ است.
و سرانجام مقالهی آخر کتاب، تنها مقالهای که پیشتر جایی چاپ نشده، و نامش را به عنوان کتاب داده است، مقالهی «پنج آبتنی»، جدیترین مقالهی کتاب است. در این مقاله نویسنده با آوردن نمونههایی از توصیف صحنهی آبتنی معشوق در ادبیات قدیم و جدید فارسی، و مهمتر از همه صحنهی آبتنی شیرین در خسرو و شیرین نظامی، و تحلیل آنها و در آوردن عناصر و نشانههای مشترکشان، میرسد به صحنهی مشابهی در شعر «آبتنی» فروغ (از دفتر شعر دیوار، ۱۳۴۸) و تفاوت آن با صحنههای پیشین که همه از دیدی مردانهای به موضوع نگریستهاند.
اقتصادینیا چنین نتیجهگیری میکند:
بسیاری از رواندرمانگرانی که بر درمان بیماریها و ناتوانیها و ناکامیهای جنسی تمرکز دارند، خودارضایی را به عنوان راهی برای کشف و شناخت و آشنایی فرد با بدن خویش و انس با آن پیشنهاد میکنند … رجوع به زندگی شاعر به ما میگوید که فروغ، در این بازهی زمانی، در چنین وضعیتی قرار داشته است؛ یعنی خودجویی و خودیابی و خودآشنایی: آشنایی با تن خویش، آشنایی با جان خویش. … (ص ۹۷)
به نظر من یافتن نقطهی دید مردانه در تاریخ ادبیات سراسر مردانه، در نقد ادبی فمینیستی چیز جدیدی نیست، اما به کار بستن این نظریه دربارهی نمونههایی از ادبیات فارسی، کار ارزشمندیست و اعتباری برای کتاب.
اما من با نتیجهگیری مقاله موافق نیستم. اینکه مردی ناظر صحنه نیست و راوی تنهاست، به خودی خود نمیتواند نشان خودارضایی باشد. بیشتر نشان فانتزی جنسی است که البته با خودارضایی فرق دارد. در این جا هم این نوع نتیجهگیری بیارتباط نیست به تمایلی در نویسنده برای ترسیم تصویری از فروغ چون زنی با عیبهای بسیار.
سایه اقتصادینیا همان جا که میگوید شعر فروغ دل و جانش را از عطر و عنبرش آکنده، همچنین مینویسد: «فروغ عزیز است و عزتش فقط و فقط از شعر است». در اینجا هم اشارهای است به اینکه زندگیاش مالی نیست، فروغ ارزشش «فقط و فقط» به شعرش است.
اولاً که این تناقض دارد با اظهارات نویسنده در جاهای دیگری از کتاب که بر آمیختگی شعر و زندگی فروغ تاکید میکند. اما همسوست با گرایش عمومی کتاب برای روشنایی افکندن بر نقاط تاریک زندگی فروغ. هرچند این نقاط تاریک هم چندان پنهان نبودهاند و در نوشتهها و کتابهای دیگر دربارهشان نوشته شده است.
اما گرایش به «افشاگری» به گمان من ناشی از بغضی نسبت به فروغ نیست. چه بغضی نسبت به آدمی که نیم قرن از مرگش میگذرد، آن هم شاعری که دوستش میداری؟ بلکه بیشتر ناشی از تمایلی است به در افتادن با تصویرسازی و اسطورهسازی از شخصیت فروغ فرخزاد، که نیت خوبیست. هرچند ویژگیهای شخصیتی فروغ چیز پنهانی نیستند و با اندک مطالعه و جستوجو قابلدسترسی، اما گاه لازم است بازگفته شوند، یادآوری شوند. به نظرم میشد حتا روشنتر گفت که روی سخن با کیست و نمونههایی از اسطورهسازی در کتاب میآمد.
3 دیدگاه در “علیه اسطورهسازی از فروغ”
خانم اقتصادی نیا شما که جرأت ندارید پایتان را از در خانه بیرون بگذارید در حدی نیستید که اشاره ی کوچکی از فروغ بکنید. هرکس نمی تواند فروغ باشد. هرکس نمی تواند خط های قرمز را رد کند و به دنبال احساس طبیعی اش برود و نه آن چه خاله خان باجی ها برایش تعیین می کنند. شما مثلن می خواهید حرف های جدید بزنید. حرف های جدیدتان البته بسیار با فرهنگی که هم اکنون جامعه تبلیغ می کند که مردان را هزار صیغه دهد و زنان را خانه نشین کند بسیار هماهنگ است. شما نماینده ی تفکر قرن ها مرد سالاری هستید و از این راه نیز خوب دکان برای خودتان باز کرده اید.
این که از هر شخصیتی در هر موقعیت اجتماعی بخواهیم اسطوره زدایی کنیم کاری شایسته است . اما نه با کند وکاو در زندگی خصوصی او. زندگی خصوصی هر هنرمندی تا جایی که به مخاطب او لطمه ای وارد نکند،به خودش مربوط است.
بجای تفحص در زندگی و مسائل شخصی هنرمند ، می توان با نقد هنر او ، و در اینجا با نقد اشعار فروغ به شکل زیباتر و هنرمندانه تری به اسطوره زدایی او پرداخت.
هرچند که استقبال جوانان و بخصوص خانم ها از اشعار فروغ بعد از نیم قرن ، نشان دهنده محبوبیت او بخاطر شعرهایش ، و چشم پوشی از گذر فروغ از خط قرمزها در جامعه سنتی زمان او است.
این که از هر شخصیتی در هر موقعیت اجتماعی بخواهیم اسطوره زدایی کنیم کاری شایسته است . اما نه با کند وکاو در زندگی خصوصی او. زندگی خصوصی هر هنرمندی تا جایی که به مخاطب او لطمه ای وارد نکند،به خودش مربوط است.
بجای تفحص در زندگی و مسائل شخصی هنرمند ، می توان با نقد هنر او ، و در اینجا با نقد اشعار فروغ به شکل زیباتر و هنرمندانه تری به اسطوره زدایی او پرداخت.
هرچند که استقبال جوانان و بخصوص خانم ها از اشعار فروغ بعد از نیم قرن ، نشان دهنده محبوبیت او بخاطر شعرهایش ، و چشم پوشی از گذر فروغ از خط قرمزها در جامعه سنتی تر زمان او است.