عشق، یک حقیقت عریان

عشق، یک حقیقت عریان

«با ما تمام می‌شود» روایتی متفاوت از زندگی دختری 23 ساله به نام «لیلی بلوم» است که به‌تازگی به بوستون آمریکا نقل مکان کرده. او که از مراسم تدفین پدرش بازگشته است، حال روحی خوبی ندارد. پدری که در کودکی مادرش را کتک می‌­زده و لیلی از او خاطرات تلخ بسیاری دارد. هنگامی که در مراسم تدفین از لیلی می­‌خواهند چند کلمه‌­ای از صفات مثبت پدرش بگوید، او ابتدا از حضار تشکر و بعد سکوت می­‌کند. به این معنا که پدرش هیچ صفت مثبتی نداشته است!

این اتفاق باعث تعجب همگان و ناراحتی مادرش می‌­شود. پس از آن روز سخت، لیلی به دنبال جایی برای تمدد اعصاب و آرامش به بالای پشت‌بام خانه‌­ی همسایه­، در طبقه­‌ی دوازدهم یک برج می­‌رود. در آنجا با پسری به نام «رایل کینکید» آشنا می‌­شود که دکتر جراح مغز و اعصاب است. رایل خیال می­‌کند که لیلی قصد خودکشی دارد. بنابراین کم‌کم به او نزدیک می‌­شود تا با او صحبت کند و مانع شود. رایل ظاهرا پسری پولدار و خوش­گذران است که برای مصرف مواد به بالای پشت‌بام آمده. او نیز برای اولین بار است که سیگاری را امتحان می­‌کند.

رایل پس از آشنایی بیشتر متوجه می­‌شود که لیلی هم قصد خودکشی نداشته و فقط برای آرامش به آنجا آمده است. چراکه پدرش فوت کرده و لیلی از او متنفر است. رایل از خودش می­‌گوید. از این که او هم روز بدی داشته، و فردی که مشغول عمل کردنش بوده، زیر دستش فوت کرده است. در  همین حین که هر یک از آن دو از روز تلخ­شان می­‌گو­یند، به حقیقت عریان می‌رسند. آنها تصمیم می­‌گیرند خودشان باشند، به هم دروغ نگویند و هر آنچه می­‌گویند حقیقت محض و عریان باشد.

رایل اعتراف می‌­کند که از شخصیت لیلی خوشش آمده، اما پسری است که به هیچ‌وجه اهل روابط عمیق نیست؛ و به قول خودش اهل روابط یک‌شبه است! لیلی اما با این که خیلی از ظاهر رایل خوشش آمده، پیشنهاد او را نمی‌پذیرد. می­‌گوید که قصدش از رابطه­‌ی عاطفی جدی است و مدتی است  به دنبال نیمه­‌ی گمشده خود می‌­گردد. آنها که ظاهرا به توافق نمی‌­رسند، از هم خداحافظی می­‌کنند و می­‌روند؛ غافل از این که این ابتدای شروع یک رابطه عاشقانه‌­ی بسیار پیچیده است و عشقی که به ظاهر تمامش کرده­‌اند در ذهن هیچ‌کدام تمام نشده است.

این روایت یک رابطه‌ی عاشقانه­‌ی معمولی نیست که ذهن مخاطب بتواند به راحتی آن را حدس بزند و در ماجرا پیش برود. روابط در این داستان درهم‌ گره‌خورده­ وگاهی غیرقابل حدس است. به محض این که ذهن خواننده تصمیم می­‌گیرد در مورد یکی از شخصیت­‌های داستان تصمیم قطعی بگیرد، نویسنده با آوردن یک ماجرای جدید، به او رو دست می‌­زند و ورق را بر می­‌گرداند. حتی در پشت جلد این کتاب پیشنهاد شده است که بدون پیش‌زمینه و قضاوت قبلی داستان را بخوانند. همین امر نیز باعث کشش و تعلیق در پیرنگ داستان می‌­شود. داستانی جذاب برای نوجوانان و جوانان که به داستان­‌های عمیق عاشقانه و پرپیچ‌وخم علاقه‌مندند.

این کتاب در سال 2016 در لیست پرفروش‌­ترین کتاب­‌های سال قرار گرفته و تاکنون به بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده و تا حدود سال 2019 بیش از یک میلیون نسخه فروخته است. به گفته­‌ی کالین هوور، نویسنده­‌ی این اثر پر از کشش و مخاطب، این دشوارترین کتابی است که تا به حال نوشته، و تلاش شده که مخاطب نتواند به سادگی ادامه‌­ی رابطه را حدس بزند. در بخشی از داستان که نگاهی عمیق و فلسفی دارد، می­‌خوانیم: «رایل با حالت متفکری نگاهم می­کند و با حالت معناداری می­گوید: لیلی چیزی به نام آدم بد وجود ندارد! ما فقط آدم­هایی هستیم که بعضی وقت­ها کارهای بدی می­‌کنیم.»

کالین هوور، نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز، هفت رمان دیگر هم در کارنامه­‌ی ادبی­‌اش دارد که همه جزو رمان‌های پرفروش نیویورک‌تایمز هستند. «با ما تمام می‌­شود» کتاب محبوب سال 2016  وبلاگ ماریززبوک نیز شده است.

عشق

کالین هوور