سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

عاقبت انسان در زمانه‌ی هوش مصنوعی

عاقبت انسان در زمانه‌ی هوش مصنوعی


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

عاقبت ما در زمانه‌ی هوش مصنوعی چه خواهد شد؟ آیا در بهشتی از ملال که هیچ درد و مشکلی نیست تا ابد گرفتار خواهیم شد یا مانند فاوست روح‌‌مان را در ازای قدرت بیشتر به تکنولوژی فروخته و اسباب نابودی خودمان را فراهم می‌‌آوریم؟ یا اینکه خالقان موجودات هوشمند جدیدی از آپلودی‌‌ها و سایبورگ‌‌ها گرفته تا مخلوقاتی تماما دیجیتالی خواهیم شد که روزی جای ما را به طور کامل خواهند گرفت؟ ممکن است ما هم در واقعیت آفریده دست خدایانی باشیم که مدت‌‌ها پیش از بین رفته‌‌اند و حالا نوبت ماست جای‌‌مان را به گونه‌‌های باهوش‌‌تر بدهیم؟ پایان مطلوب ما چه خواهد بود؟

زندگی 0/3. انسان بودن در عصر هوش مصنوعی

نویسنده: مکس تگمارک

مترجم: میثم محمد امینی

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۵۲۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۹۰۰۶۷۶

عاقبت ما در زمانه‌ی هوش مصنوعی چه خواهد شد؟ آیا در بهشتی از ملال که هیچ درد و مشکلی نیست تا ابد گرفتار خواهیم شد یا مانند فاوست روح‌‌مان را در ازای قدرت بیشتر به تکنولوژی فروخته و اسباب نابودی خودمان را فراهم می‌‌آوریم؟ یا اینکه خالقان موجودات هوشمند جدیدی از آپلودی‌‌ها و سایبورگ‌‌ها گرفته تا مخلوقاتی تماما دیجیتالی خواهیم شد که روزی جای ما را به طور کامل خواهند گرفت؟ ممکن است ما هم در واقعیت آفریده دست خدایانی باشیم که مدت‌‌ها پیش از بین رفته‌‌اند و حالا نوبت ماست جای‌‌مان را به گونه‌‌های باهوش‌‌تر بدهیم؟ پایان مطلوب ما چه خواهد بود؟

زندگی 0/3. انسان بودن در عصر هوش مصنوعی

نویسنده: مکس تگمارک

مترجم: میثم محمد امینی

ناشر: نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۵۲۶

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۹۰۰۶۷۶

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

 

چند سال پیش فیلمی دیدم با بازی «بردلی کوپر» با نام نامحدود . در این فیلم کوپر نقش یک نویسنده بی-استعداد، شکست‌‌خورده و معتادی را بازی می‌‌کند که به طوری اتفاقی قرصی خورده که توانایی‌‌های ذهنیش را زیاد می‌‌کند و همین توانایی‌‌ها باعث موفقیت او در هر زمینه‌‌ای می‌‌شود. در اواسط فیلم این مشکل مطرح می‌‌گردد که مصرف‌‌کنندگان این قرص بعد از مدتی هوش خارق‌‌العاده خود را از دست داده و بر اثر ضایعه‌ی مغزی می‌‌میرند. اما کاراکتر کوپر تسلیم نشده و با اتکا به هوشش راه‌‌حل و درمانی برای این موضوع پیدا می-کند. در انتهای داستان او سناتور شده و نقشه‌ی بعدی‌اش ریاست‌‌جمهوری ایالات‌‌متحده است و از نگاهِ در چشم-هایش پیداست که به خواسته‌‌های بسیار بزرگ‌تر و نامحدودی فکر می‌‌کند. فیلم یک شاهکار هنری نیست. اما نسبت به خیلی از شاهکارهای هنری بیشتر در خاطر من مانده است. زیرا سؤالات مهمی را مطرح می‌‌کند، نظیر اینکه قدرت هوش نامحدود چقدر است؟ چه کارهایی از آن برمی‌آید؟ آیا باید جلوی آن را گرفت؟ و مهم‌ترین سؤال اینکه آیا بشر روزی به چنین هوشی دست پیدا خواهد کرد؟

«مکس تگمارک» استاد فیزیک دانشگاه MIT، در یکی از سفرهایش به لندن، به دیدن موزه‌ی علم آنجا می‌‌رود. او موزه را این‌گونه توصیف می‌‌کند: «در آنجا مجموعه‌‌ای عالی از چیزها ترتیب داده بودند که رشد دانش را نشان می‌‌داد، از راکت لوکوموتیو استیونسن گرفته تا فورد مدل تی، و نمونه‌‌ای از فضاپیمای آپولو ۱۱ که بر ماه فرود آمد.» در بازگشت از موزه، تگمارک شروع به گریه‌‌کردن می‌‌کند، چرا که نگران است. نگران بشریت و اینکه پیشرفت فناوری خصوصاً هوش مصنوعی آیا روزی به درجه‌‌ای می‌‌رسد که خود ما را نیز مانند فناوری‌های قدیمی از رده خارج کند؟

 

مکس تگمارک

 

همین نگرانی‌‌هاست که تگمارک را بر این می‌‌دارد که «موسسه‌ی آینده‌ی زندگی» را تأسیس کند. مؤسسه‌‌ای که هدفش جلب توجه و تمرکز دانشمندان حوزه‌‌های مختلف فناوری روی امنیت و مدیریت هوش مصنوعی در آینده است. سه سال بعد نیز اندیشه‌‌های خود را در مورد پیشرفت هوش مصنوعی و آینده زندگی بشر در مواجهه با این پدیده در کتاب زندگی ۰/۳٫ انسان بودن در عصر هوش مصنوعی شرح و بسط می‌‌دهد.

کتاب با یک پیش درآمد شروع می‌‌شود که داستانی از گروهی موسوم به امگاست که سامانه‌ی هوش مصنوعی‌ای به نام «پرومتئوس» را طراحی می‌‌کنند. این سامانه‌ی قدرت باز‌‌طراحی خود را دارد و رفته‌رفته چنان پیشرفت می‌‌کند که تبدیل به یک ابَرهوش مصنوعیِ بالاتر از هوش انسانی شده و قدرت انجام هر کاری را دارد. البته گروه امگا مراقب پرومتئوس است که از حد خودش و اهداف گروه تجاوز نکند و دست نیروهای شر نیافتد. رفته‌رفته پرومتئوس در جهان گسترش یافته و به کمک قدرت خود، نظام‌‌های دیکتاتوری، بیماری‌‌های لاعلاج، فقر و تقریباً تمامی مصائب بشری را از بین برده و کلیه‌ی جهان را به صورت یک ملت واحد، یکپارچه و خوشبخت درمی‌‌آورد.

کتاب اما پیش‌درآمد را با این سؤالات به پایان می‌‌برد که «دوست دارید داستان آینده‌ی خود ما با هوش مصنوعی چگونه پیش رود؟ آیا ممکن است سیر رویدادهای آینده واقعا اندک شباهتی به داستان امگا داشته باشد؟ می‌‌خواهید تأثیر هوش مصنوعی بر شغل‌‌ها و قانون‌‌ها و سلاح‌‌ها در دهه آینده چگونه باشد؟ قدری دورتر را ببینیم، دوست دارید پایان این داستان را چگونه بنویسید؟ این داستان به راستی در حد و اندازه کل کیهان است، چون موضوع آن چیزی نیست مگر آینده غایی حیات در جهان ما و این داستانی است که باید ما بنویسیم.»

نویسنده، موضوع کتاب و پیش‌درآمد آن، همگی گواهی بر این فکرند که با کتابی روبرو هستیم مناسب خوره‌‌های علم و فناوری که عاشق داستان‌‌های علمی‌‌تخیلی نیز هستند. فکری که چندان هم اشتباه نیست. در واقع با وجود ترجمه‌ی روان کتاب، باید اندک علاقه‌‌ای به نجوم، فیزیک و هوش مصنوعی در خواننده وجود داشته باشد تا بتواند از خواندن این کتاب پانصد صفحه‌‌ای لذت برده و کلافه نشود. تگمارک قصه‌‌گو نیست که بتواند اندیشه‌‌هایش را با یک روایت جذاب در اختیار خواننده قرار دهد. بلکه سعی کرده است همانند یک استاد دانشگاه خوب‌‌، کتابی بنویسد با زبانی نه چندان دشوار، با نیم‌نگاهی به کتاب‌‌های آموزشی که در ابتدایش حاوی طرح درس است و در انتهای هر فصل خلاصه‌‌ای از نکات مهم آن ارائه شده تا خواننده‌‌ای را با حداقلی از اطلاعات علمی جذب خود کند و رشته‌ی مباحث از دستش ‌‌درنرود. او حتی در انتهای فصل یک، میزان تخیلی بودن هر بخش کتاب را نیز شرح داده و در صفحه‌‌ای دیگر از همان فصل، تعریف دقیقی از اصطلاحاتی که به کار برده ارائه می‌‌دهد.

بدین ترتیب نهایت تلاش خود را برای آماده‌کردن ذهن خواننده‌‌اش می‌‌کند. به نظر می‌‌رسد چیزی که واقعاً برای نویسنده مهم است جلب کردن توجه خوانندگان به اهمیت دادن به آینده بشر از همین ابتدای راه است، یعنی زمانی که هنوز خیلی دیر نشده و سعی کرده این کار را تا جایی که می‌‌تواند به صورت منطقی، با پیش کشیدن فرضیات علمی مختلف، بدون سانتیمانتالیسم و سیاه‌‌نمایی‌‌های مخصوص داستان‌‌های علمی‌‌ تخیلی انجام دهد. با این حال وسواس تگمارک در شیرفهم کردن خواننده خصوصاً در فصول بسیار تخیلی بنا به تعریف خودش، گاهی باعث کاهش جذابیت کتاب شده است.

واقعاً چند درصد انسان‌‌ها در حال حاضر اهمیت می‌‌دهند که آینده‌ی بشر در ۱۰۰ میلیون سال آینده  و فراتر از آنچه خواهد بود؛ وقتی حتی سرنوشت خیلی از آنها برای یک سال آینده نیز غیرقابل پیش‌‌بینی است؟! آیا اهمیتی دارد که همگی موجودات دارای آگاهی از بین بروند و جهان پر شود از موجوداتی هوشمند ولی فاقد آگاهی که توانایی درک زیبایی طلوع خورشید را ندارند؟! آینده‌ی دور بشر و عالم هستی به شدت موضوعی انتزاعی و خارج از دایره‌ی دغدغه‌‌های انسان معمولی امروزی است. اما به نظر می‌‌رسد این کتاب به‌خوبی توانسته اندک اندک این موضوع را جزئی از نگرانی‌‌های خواننده خود قرار دهد. آن هم خواننده‌‌ای مثل من، از جهان سوم که در همین عصر حاضر، جریان آزاد اطلاعات به رویش بسته است و با این حال می‌‌تواند برای مدت زمانی کوتاه و در همان حین خواندن کتاب، در سفر به آینده همراه دانشمندانی شود که افق دید و دلشمغولی‌‌هایشان محدود به توانایی‌‌های انسان از نظر زمان و مکان و هوش نیست. غیر از این موضوع، چیزی که برای من در این کتاب به شدت تأثیرگذار بود؛ درهم تنیده شدن فلسفه، اخلاق، اقتصاد، سیاست و علوم اجتماعی با هوش مصنوعی و سوالاتی بود که کتاب در این زمینه‌‌ها مطرح می‌‌کرد. این کتاب، کتابی است که بیشتر سوال می‌‌پرسد تا اینکه جواب دهد و سوالات میان رشته‌‌ای‌‌اش بین علوم انسانی و هوش مصنوعی به وضوح نشان می‌‌دهد که راه بقای بشریت در عصر هوش مصنوعی پیدا کردن پاسخ این پرسش‌‌هاست. پرسش‌هایی که بعضاً قدمتی به اندازه‌ی تاریخ فلسفه دارد. در حقیقت همین طرح موضوعات فلسفی است که کتاب را از سطح یک اثر علمی-‌‌تخیلی صرف بالاتر برده و پاداشی می‌‌شود برای خوانندگان صبور و البته فلسفه‌‌باف تا همین جهان حال حاضر را نیز با دید متفاوت‌‌تری نظاره‌‌گر شوند.

کتاب با همه‌ی تلاشش برای تصور آینده‌ی انسان به طرق مختلف، به دلیل تمرکز کامل بر روی هوش مصنوعی از تکامل زیستی انسان غفلت کرده و تمام مدت، فرض را بر این می‌‌گذارد که هوش برتر از آن هوش مصنوعی است و نه انسان‌‌ها. بدین ترتیب نقش علم ژنتیک، داروسازی و علوم زیستی را در قرون آینده به کل فراموش می‌‌کند و حتی اشاره‌ی مختصری به آن نکرده و همین باعث نقطه ضعفش در ترسیم آینده می‌‌شود. واقعا آینده چه خواهد شد اگر پیش از رسیدن به ابر هوش مصنوعی، از طریق ژنتیک، هوش انسان‌‌ جهش زیادی پیدا کند و یا به نامیرایی برسد؟ با این حال نویسنده ادعای جامعیت ندارد و سایتی معرفی کرده که هر کسی می‌تواند نظرش را در مورد آینده‌ی بشر مطرح کند و شاید در چاپ‌‌های بعدی کتاب نظرات جالب توجه وارد آن شوند. نکته‌ی دیگر اینکه با توجه به سرعت سرسام‌‌آور تکنولوژی به نظر نمی‌‌رسد این کتاب، کتابی باشد که بدون بازنویسی اساسی بشود ده سال دیگر نیز آن را خواند. چرا که ممکن است ظرف همین ده سال، هوش مصنوعی به چنان پیشرفتی برسد که به بسیاری از پرسش‌‌های این کتاب جواب داده و در عوض پرسش‌‌های دیگری را مطرح کند. پس اگر قصد خواندنش را دارید بهتر است این کار را زودتر انجام دهید.

عاقبت ما در زمانه‌ی هوش مصنوعی چه خواهد شد؟ آیا در بهشتی از ملال که هیچ درد و مشکلی نیست تا ابد گرفتار خواهیم شد یا مانند فاوست روح‌‌مان را در ازای قدرت بیشتر به تکنولوژی فروخته و اسباب نابودی خودمان را فراهم می‌‌آوریم؟ یا اینکه خالقان موجودات هوشمند جدیدی از آپلودی‌‌ها و سایبورگ‌‌ها گرفته تا مخلوقاتی تماما دیجیتالی خواهیم شد که روزی جای ما را به طور کامل خواهند گرفت؟ ممکن است ما هم در واقعیت آفریده دست خدایانی باشیم که مدت‌‌ها پیش از بین رفته‌‌اند و حالا نوبت ماست جای‌‌مان را به گونه‌‌های باهوش‌‌تر بدهیم؟ گونه‌‌هایی از صفر و یک. به قول تگمارک آیا واقعا این همان پایانی است که ما می‌‌خواهیم؟ پایان مطلوب ما چه خواهد بود؟

 

  این مقاله را ۳۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *