تصور کنید فروغ چند بیت شعر سروده و دیگر علاقه ای به نوشتن ادامه شعر ندارد. شما اگر خودتان را جای فروغ تصور کنید ادامه شعر را چگونه می سرایید؟
“آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت”
————————
————————
————————
تصور کنید فروغ چند بیت شعر سروده و دیگر علاقه ای به نوشتن ادامه شعر ندارد. شما اگر خودتان را جای فروغ تصور کنید ادامه شعر را چگونه می سرایید؟
“آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت”
————————
————————
————————
Thanks for clicking. That felt good.
Close
9 دیدگاه در “شما و فروغ”
آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
شهر خاموش شد
شادی از یادها رفت
غم تنهایی به جانم افتاد
عالی میشه مثلا با حضور ابتهاج، شمس لنگرودی یا مهدی غبرایی…
به هر حال من یه تماشاچی ام پس به خواندن گزارش رویدادها اکتفا می کنم.
پس مجبوریم یک رویداد وینشی تو شمال داشته باشیم
شما لطف دارید. متاسفانه به خاطر مشغله و دوری راه مقدور نبود. من شمال زندگی می کنم.
آقای موسی زاده جای شما در رویداد وینش دیروز خالی بود
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تقابل که خزف می شکند بازارش
و خنده بر لبها پژمرد
و اشک بر گونه ها فسرد
و خاک سایه ای را زان پس به خود ندید
مانده ام خیره به راه
نه مرا پای گریز
نه مرا تاب نگاه
ای آدمها که در دریا نشسته اید
یکی بر زمین
در آتش
می دهد جان…