بخشهایی از سه کتاب فرهنگ طنزآمیز
فرهنگنامههای طنز میکوشند برای واژهها معناهایی متفاوت ارائه دهند، معناهایی که شوخطبعی و انتقاد را درون خود دارند. سه کتاب ماه پیشنهادی وینش، هم در نمونه ترجمهای و هم تألیفی، با توصیفات طنزآمیز یا آوردن گفتههای طنز از دیگران، همین شیوه را درپیش گرفتهاند. نمونههایی از هر کتاب را برای آشنایی بیشتر انتخاب کردهایم.
فرهنگنامههای طنز میکوشند برای واژهها معناهایی متفاوت ارائه دهند، معناهایی که شوخطبعی و انتقاد را درون خود دارند. سه کتاب ماه پیشنهادی وینش، هم در نمونه ترجمهای و هم تألیفی، با توصیفات طنزآمیز یا آوردن گفتههای طنز از دیگران، همین شیوه را درپیش گرفتهاند. نمونههایی از هر کتاب را برای آشنایی بیشتر انتخاب کردهایم.
فرهنگ شیطان / نوشته آمبروز بیرس / ترجمه رضی هیرمندی
* آرامگاه: آخرین و مضحکترین حماقت پولداران
* درآمد: ملاک طبیعی و عقلانی میزان احترام آدمها. سایر ملاکها معمولاً تصنعی، دلبخواهی و گولزنندهاند.
* عوامفریب: رقیب سیاسی
* مغز: دستگاهی که به وسیله آن فکر میکنیم که فکر میکنیم.
فرهنگ گفتههای طنزآمیز / گردآوری و ترجمه رضی هیرمندی
* انقلاب: انقلابها هیچ گاه بار استبداد را سبک نکرده بلکه بار را از شانهای به شانه دیگر منتقل کردهاند. (جرج برنارد شا)
* زنان: سی و پنج سالگی سن بسیار جذابی است. شهر لندن پر است از زنان با اصل و نسبی که سالهاست با طیب خاطر در این سن باقی ماندهاند. (اسکار وایلد)
* سیاست و سیاستمداران: وقتی قدرت را به دست گرفتیم آنچه مایه حیرتم شد این بود که دیدم وضع به همان خرابییی است که میگفتیم. (جان اف.کندی)
* کودکی و کودکان: سابق بر این پدر مادرها بچهها را به قصد تربیتشان میزدند امروزه به خاطر دفاع از خود. (اف.دبلیو.جونز)
کتابِ طنز پس کوچه/نوشته ابراهیم رها
* دموکراسی: نوعی سر کاری را گویند. وقتی عدهای جمع میشوند و رأی دهند و گمان برند که کار مهمی صورت دادهاند دموکراسی محقق شده و اغلب چندین میلیون نفر سر کار رفتهاند. شاید یک جور ایجاد اشتغال باشد از این منظر خاص!
متشکل از دو بخش دم و کراسی است. آگاهان معتقدند اگر متشکل از سیزده بخش هم بود باز تفاوت نمیکرد.
در خاورمیانه یک شوخی بیمزه محسوب میشود. از حسنی مبارک تا ژنرال سیسی در مصر به شیوهی دموکراتیک هی در قدرت میمانند و هی از بس دموکراسی توی گوش و حلق و بینی حتی اهرام ثلاثه فرو میرفت زندانهایشان جای سوزن انداختن نداشت. اساساً و اصولاً دموکراسی یک ارتباط تنگاتنگی (تنگاتنگها، خیلی تنگ) با زندان و شمار زندانیان دارد و کارشناسان هم نمیدانند چرا راه دموکراسی که از صندوق رای آغاز میشود اغلب به پشت میلههای زندان ختم خواهد شد.
در دموکراسی آزادی بیان چیز خوبی است اما آزادی پس از بیان را کسی تضمین نمیکند! این لغت هر قدر در شعر و ادبیات نیامده در علم پلتیک حضور پر رنگی داشته. اغلب افراد در نزدیکی انتخابات و شعارهایشان عاشق دموکراسی میشوند با برگزاری انتخابات به وصال دموکراسی میرسند و چهل و هشت سال پس از انتخابات دموکراسی را طلاق میدهند!
در مورد دموکراسی گامهای بلندی برداشته شده که از جمله میتوان به سخنرانی کردن دربارهی آن و ایضاً همان سخنرانی کردن در مورد آن اشاره کرد.
* قانون: شکستنی، درحدی که اگر قرار بود آن را بستهبندی کرده تحویل بار هواپیما بدهند حتماً این برچسب را رویش میچسباندند!
آنچه که کسی به چیزی نگیردش. به چهارچوبی گفته میشود که حتی به اندازهی چوبهای الک دولک هم جدی نگیرندش. سر کاری. بیخودی. هر چیز که بود و نبودش سر سوزنی تفاوت نکند.
در برخی کتب در مورد قانون آمده: «اگر برای اموری مانند تیلهبازی، قایم باشک و یا گرگم به هوا باشد، قانون چیز مورد نیاز و مقبولی است اما و اگر برای امورات کشور، مسائل بانکی، امور اقتصادی، راهنمایی رانندگی، مناسبات اجتماعی و این گونه مسائل پیش پاافتاده باشد طبعاً خودمان عقلمان میرسد چه کنیم و نیازی به اباطیل دست و پاگیری همچون قانون نداریم. کارشناسان بر این باورند که باور عمومی نسبت به قانون را بهترین واژهای که معنا میکند همین لغت اباطیل است!
به یک به من چهی عمومی اطلاق میشود. نوعی برو بابا حال نداری جمعی را گویند. گونهای از تو هم دلت خوشههای فراگیر است.
تنها قانونی که در شهرها مجدانه و دقیق رعایت میشود قانون جنگل است. از حکیمی پرسیدند مهمترین کاربرد قانون کجاست؟ یازده ساعت تأمل کرد و سر به جٌیب فرو برد و سپس زبان به سخن گشود که: «در زدن گره کراوات و بستن بند کفش چون اولی باید مرتب باشد و دومی باید سفت. آگاهان میگویند مردم چون نه سفت و سخت دنبال کاری بودند و نه نظم و ترتیب برایشان مهم بود قانون را بیخیال شدند!