به نظر میآید بین کتاب و قطار و راهآهن ارتباطی وجود دارد. حداقل پاپ گریگوری شانزدهم متوجه این ارتباط شده بود و به همین خاطر کشیدن راه آهن در ایالت پاپی را ممنوع اعلام کرد و آن را جاده جهنم نامید! چرا که میترسید انسانها بتوانند تنها با خرید یک بلیط از نظارت خیرخواهانهی اطرافیانشان و همچنین کشیشها فرار کنند. پاپ گریگوری از کتابها نیز در هراس بود و تعدادی از آنها را توقیف کرده بود. دلیل ماجرا ساده است:
قصه و سفر هر دو راههایی خارج از مسیر عادی زندگی پیش پای ما میگذارند و این فرصت را به ما میدهند که مواجهات غیرمنتظرهای داشته باشیم، جاهای جدید را ببینیم و افکار جدید را امتحان کنیم.
گفته میشود که اختراع راهآهن، باعث افزایش فروش کتابها شد. و جالب است که بسیاری از نویسندگان هم در داستانهایشان از فضای قطار و راهآهن استفاده کردهاند. اگر دوست دارید اطلاعات بیشتری در اینباره داشته باشید، این مقاله را بخوانید.
شما کدام داستان ایرانی را میشناسید که بخشی از ماجرای آن به قطار مربوط باشد؟
4 دیدگاه در “رابطه جاده جهنم و کتاب”
محمدرضا بایرامی یه رمانی داره به اسم «پل معلق». در مورد یکی از پلهای خط آهن جنوبه که هواپیماهای عراقی بمباران کردن و از بین بردنش و حالا یه گروهی داره سعی میکنه بازسازیش کنه. قهرمان اصلی کتاب هم یه سربازه که سوار قطاره و میرسه به نزدیکی پل و پیاده میشه و مأموریتش محافظت از پل و مهندسها و کارگرهاست تا بتونن پل رو بازسازی کنن. هنوز هم قطاری که یهو وسط کوهستان وایمیسته تا مسافرهاش پیاده شن تو ذهنمه.
یه کتاب دیگه هم هست به اسم «دوستان خداحافظی نمیکنند» نوشتهی داوود امیریان. در مورد یه عده نوجوان و جوان زیر ۲۰ ساله ست که سوار قطار شدن و دارن میرن دوکوهه یا یه جایی سمت جنوب که اعزام شن خط نبرد و اکثرشون هم شهید میشن. اونم فضاش توی قطار اتفاق میافته.
«قطارباز» احسان نوروزی هم که شرح سفرهای قطاری احسان نوروزی تو کل خط آهنهای ایران و روایتهای شخصیش به همراه تاریخ راه آهن در ایرانه.
شعرهای قطاری هم زیاده فکر کنم. قیصر امینپور و رسول یونان دو تا شاعری هستند که به قطار خیلی اقبال داشتند…
چه تنوعی. خیلی ممنون
فیلم سینمایی جاده (خارجی)
فیلم سینمایی مسافران (داخلی)
ممنون
از کتابها هم چیزی به یاد دارید؟