دهه شصت بر ما چگونه گذشت؟ پاسخ نصرت کریمی
مجله گردون در پایان سال 1369 سوالی ساده و به قول خود مجله «کلی» از نویسندگان و شاعران مطرح آن روز ایران پرسید: دهه شصت چگونه گذشت؟ دههای که یکی از سختترین دورانها برای ملت ایران و برای روشنفکران و نویسندگان بود. این سوال عامدانه همینقدر کلی مطرح شده بود تا هرکدام از نویسندگان به دید و صلاح خود پاسخی حدوداً چهارصد کلمهای به آن بدهد و زاویه دید خود را روشن بسازد. اینجا پاسخ نصرت کریمی را میخوانیم که این دهه برای او دوران تلخی بود. هرچند جواب او به این سوال هم فارغ از طنز معمول و شیرین او نیست.
مجله گردون در پایان سال 1369 سوالی ساده و به قول خود مجله «کلی» از نویسندگان و شاعران مطرح آن روز ایران پرسید: دهه شصت چگونه گذشت؟ دههای که یکی از سختترین دورانها برای ملت ایران و برای روشنفکران و نویسندگان بود. این سوال عامدانه همینقدر کلی مطرح شده بود تا هرکدام از نویسندگان به دید و صلاح خود پاسخی حدوداً چهارصد کلمهای به آن بدهد و زاویه دید خود را روشن بسازد. اینجا پاسخ نصرت کریمی را میخوانیم که این دهه برای او دوران تلخی بود. هرچند جواب او به این سوال هم فارغ از طنز معمول و شیرین او نیست.
پاسخ نصرت کریمی
کارنامه من
گمان میکنم مهمترین واقعه دهه شصت جنگ و پیامدهای آن است که فرد فرد ملت ما آن را روی گوشت و پوست خود حس کردهاند. یکی بیشتر و یکی کمتر. از دوران موشکباران تهران خاطرات دلهرهآور نامطبوعی دارم. با شنیدن صدای آژیر به شوفاژخانه پناه میبردیم. یک روز که در خانه دویستمتری خانه ما موشکی منفجر شد. ساختمان ما چنان به لرزه در آمد که من یک لحظه احساس کردم هماکنون در شوفاژخانه زندهبهگور خواهم شد. در یک نیمهشب با صدای آژیر از خواب جهیدم، خواستم به سرعت از اتاق خارج شوم، اشتباهاً در کمد را باز کردم وارد کمد شدم. در لابهلای لباسها خیال کردم زیر آوار ماندهام.
اما خاطرات مطبوع هم از دهه شصت دارم. اول خاتمه جنگ، دوم مبادله اسرا، سوم به صحنه آوردن نمایشنامه عروسکی (مهمان ناخوانده) در مرکز تئاتر عروسکی پارک لاله که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و در برنامه رادیویی از آن تجلیل شد ولی متاسفانه به عللی نتوانستیم بیش از یکماه به نمایش ادامه دهیم. بعداً از این تئاتر، یک فیلمتئاتر ساختم که به اکران آمد ولی مورد استقبال واقع نشد زیرا مردم تصور میکردند به تماشای یک تئاتر عروسکی میروند در حالیکه آن یک فیلم از تئاتر عروسکی بود.
در آبان 1368 نمایشگاهی از صورتکهایی که طی سیسال ساخته بودم در کتابسرا برگزار کردم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. آقای صادق سمیعی، رئیس کتابسرا، به بهترین وجهی نمایشگاه را برگزار کردند که طبق آماری که دریافت کردم، ششهزار نفر از نمایشگاه بازدید کرده بودند. جریان نمایشگاه در بعضی از مطبوعات کشور بازتاب چشمگیری داشت. در سال 1368 فیلم انیمیشن به نام «همبازی» برای کانون پرورش فکری ساختم. در این فیلم شانزدهدقیقهای، آقای عابدی زمانی انیماتور و فیلمبردار بودند، موزیک متن از آقای لاچینی بود و اینجانب سناریست و کارگردان بودم.
در نوروز 1368 موفق شدم پس از نهسال فرزندانم را در اروپا ببینم. در سال اخیر به شدت در زمینه مجسمهسازی فعال شدم و امیدوارم در سال اخیر نمایشگاهی برگزار کنم. در دهه شصت آن چه بیش از همه مرا شاد کرد، موفقیت فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی و به اکران درآمدن فیلمهای مهرجویی، بیضایی، مخملباف و دیگران در جهان بود. زیرا بیش از یک ربع قرن است که معتقدم سینمای ایران رشد نخواهد کرد مگر این که پخش جهانی داشته باشد و به حمدالله طلیعه این مهم در چندسال اخیر به چشم میخورد.
مرجع: مجله گردون