سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

دلم برای ذهن قدیمی‌ام تنگ شده است

دلم برای ذهن قدیمی‌ام تنگ شده است


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

عادات خواندن ما با ظهور وسایل الکترونیکی تغییر کرده، همواره لیست‌‌هایی وجود دارند که به ما می‌‌گویند چه کتاب‌هایی را باید بخوانیم اما به عقیده‌‌ی آلن جیکوب، استاد ادبیات انگلیسی و نویسنده‌‌ی کتاب، اولین قدم برای خواننده شدن این است که لیست‌‌ها و باید و نباید‌‌ها را به کلی دور ریخت و بر اساس هوس کتاب خواند. او به دانشجویانش همیشه توصیه می‌‌کند: «هر چه هوس می‌کنی بخوان.»

لذت خواندن در عصر حواس‌پرتی

نویسنده: آلن جیکوبز

مترجم: علی امیری

ناشر: ترجمان

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۱۸۰

عادات خواندن ما با ظهور وسایل الکترونیکی تغییر کرده، همواره لیست‌‌هایی وجود دارند که به ما می‌‌گویند چه کتاب‌هایی را باید بخوانیم اما به عقیده‌‌ی آلن جیکوب، استاد ادبیات انگلیسی و نویسنده‌‌ی کتاب، اولین قدم برای خواننده شدن این است که لیست‌‌ها و باید و نباید‌‌ها را به کلی دور ریخت و بر اساس هوس کتاب خواند. او به دانشجویانش همیشه توصیه می‌‌کند: «هر چه هوس می‌کنی بخوان.»

لذت خواندن در عصر حواس‌پرتی

نویسنده: آلن جیکوبز

مترجم: علی امیری

ناشر: ترجمان

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۶

تعداد صفحات: ۱۸۰

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

دلم برای ذهن قدیمی‌ام تنگ شده است

 

ما در عصر اینترنت زندگی می‌‌کنیم، شبکه‌‌های اجتماعی احاطه‌‌مان کرده‌اند و حس می‌‌کنیم مدام در گردباد اطلاعاتی فرو می‌‌رویم. ارمغان دنیای فناوری اطلاعات برای ما، خوانش‌‌های پراکنده و تکه تکه، سطحی، بدون تمرکز و با پرش از این صفحه به آن صفحه است. اغلب ما دورانی را به یاد می‌‌آوریم که در آن با خاطر جمع و بدون حواس‌پرتی مشغول خواندن یک کتاب بلند  بوده‌‌ایم، در روایت یک داستان گم شده‌‌ایم و با کتابی پیش رفته‌‌ایم.

اما اکنون حتی نمی‌‌توانیم یک مطلب را تا انتها بخوانیم. بی قرار می‌‌شویم. دستمان به طرف گوشی‌هایمان می‌‌رود. خوانش عمیقی که پیش از این طبیعی بود تبدیل به یک نبرد شده است. نیکلاس کار (نویسنده‌‌ی کتاب کم عمق‌ها؛ اینترنت با مغز ما چه می‌‌کند؟) می‌‌نویسد: دلم برای مغز قدیمی‌‌ام تنگ شده است.

 

آلن جیکوبز (۱۹۵۸-) پژوهشگر، استاد و منتقد ادبی آمریکایی، نویسنده‌‌ی کتاب لذت خواندن در عصر حواس پرتی، بر اساس پژوهش‌‌ها و تحقیقاتی که بر روی خوانندگان و دانشجویانش انجام داده است و همچنین با مرور مقایسه‌‌ای با کتاب‌‌هایی که تا کنون برای راهنمای خواندن نوشته شده‌‌اند سعی دارد این پرسش را به چالش بکشد که آیا حقیقتاً تعداد خوانندگان کتاب کم شده است؟ و در ادامه تلاش می‌‌کند راهکارهایی بر اساس میل درونی و گرایش شخصی، ارائه دهد. از همان ابتدا نیز می‌‌نویسد که روی سخنش با کسانی که از خواندن بیزارند یا نسبت به آن بی‌‌تفاوتند نیست؛ بلکه «آنان که جرعه‌‌ای از جام مالامال از لذت، خرد و شادی خواندن را نوشیده‌‌اند» است.

 

او بحثش را با یادآوری سخنرانی استیو جابز در مورد کتابخوان الکترونیکی کیندل آغاز می‌‌کند و اینکه علی رغم نظر منفی وی، دو سال بعد شرکت اپل، محصول آی‌‌پد را معرفی کرد و حتی بر پیوندهای این ابزار با کتابفروشی آنلاین و مزیت آن به عنوان رسانه برای خواندن روزنامه و کتاب تأکید کرد. نویسنده نتیجه می‌گیرد از آنجا که غیرممکن است به طرز خلق‌‌‌‌الساعه‌‌ای طی دو سال تعداد خوانندگان افزایش پیدا کرده باشند، احتمالاً برخلاف مرثیه‌های فراوانی که در سطح جامعه در مورد کتاب نخواندن نسل جدید می‌‌‌خوانند، همچنان میلیون‌ها خواننده در آمریکا و سراسر جهان وجود دارد و شاهدِ آن موفقیت سرشار سایتی چون آمازون، برنامه‌‌ی کتابخوانی اپرا وینفری و صدها کتابفروشی عظیم است.

 

اما این واقعیت است که عادات خواندن ما با ظهور وسایل الکترونیکی تغییر کرده است، اینترنت ما را تشویق می‌کند تندخوانی کنیم، از هر کتابی چیزی بدانیم، یک جور تجربه‌‌ی سطحی به ما می‌‌دهد که زیر سایه‌‌اش دقت صبورانه و گسترده‌‌ی مناسب خواندن‌‌های طولانی را تاب نمی‌‌آوریم. این در حالیست که همواره لیست-هایی وجود داردند که به ما می‌‌گویند چه کتابی را بخوانیم. مانند ۱۰۱ کتابی که قبل از مرگ باید خواند، کتاب‌‌هایی که حتی با در دست گرفتن آنها نیز می‌‌توانیم تفاخر کنیم. این نظر برخی از نویسندگان چنین کتاب‌‌هایی و منتقدانی مانند هارولد بلوم، منتقد ادبی است.

به نظر او افرادی که آثار فاخر نمی‌‌خوانند، عملاً چیزی نمی‌‌خوانند؛ تنها از ورقی به ورق دیگر می‌‌روند؛ ذهن‌‌شان درگیر کلیشه است و با هیچ چالشی مواجه نمی‌‌شوند. اما به عقیده‌‌ی جیکوبز این راه و روش خوبی برای آغاز خواندن کتاب نیست. به نظر او اولین قدم برای خواننده شدن این است که لیست‌ها و باید و نباید‌‌ها را به کلی دور ریخت و بر اساس هوس کتاب خواند. او به دانشجویانش همیشه توصیه می‌‌کند: «هر چه هوس می‌‌کنی بخوان.» (ص ۳۰)

چیزی را بخوانید که از آن خوشتان می‌آید، با آن سرگرم می‌شوید. ممکن است خوش شانس و نادر باشید و از کتاب‌هایی لذت ببرید که برخی به آن کتاب‌های طراز اول می‌‌گویند. ممکن است اینطور نباشد. اما به هرحال طبق هوس‌تان رفتار کنید و از این بابت خجالت نکشید.

 

یکی از چیزهایی که خوانندگان با آن درگیرند این است که اعتماد به نفس کافی برای خواندن ندارند. نمی-دانند آیا درست و خوب و با تمرکز می‌‌خوانند یا نه. از طرفی این عدم تمرکز روی متون بلند به خاطر عادت کردن به خواندن آنلاین برایشان رخ داده است. اما نکته این است که خواندن قرار نیست وظیفه‌‌ای طاقت فرسا باشد. اما شخصی که عادت دارد کتاب‌هایی مانند هری پاتر بخواند یا رمان‌هایی از جین آستین، وقتی اینگونه کتاب‌‌ها تمام شدند، اگر بخواهد همچنان از روی هوس بخواند، چیز دیگری برای خواندن خواهد یافت؟

او به دنبال جایگزین می‌‌‌‌رود و ممکن است با کتاب‌‌های خالی از خلاقیت و تخیلی رو به رو شود که مقلدین نوشته‌‌اند. آلن جیکوبز نتیجه می‌‌گیرد که هوس سنگ بناست نه تمام راه. هوس در منظور او یک جور نگرش است که رو به درون و خودشناسی دارد. هوسی خودشناسانه که مایه‌‌‌‌ی خوشی‌‌ای که مشتاق آن هستیم را به ما می‌‌دهد. باید انتخاب کنیم که بخشی از طبعیت‌‌مان آرزوهای طبیعی خودش را پی بگیرد. «بخشی از طبیعت‌‌مان؛ بخشی که خودش را می‌‌شناسد و بنابراین در جستجوی چیزی واقعاً خوب است.» (ص ۵۷) و یا به بیانی دیگر: «حرکت از “گرایشی کورکورانه” به رضایت آگاهانه به حکمرانی هوس، بدون معلمی که ما را هدایت کند.» (ص ۵۹)

 

آلن جیکوبز به طور کلی در این کتاب یک پیام مشخصی دارد؛ هر چه می‌‌خواهی بخوان، خواه اثری از استیفان کینگ باشد یا نسخه‌ای از کتاب مقدس پادشاه جیمز. او بحث خود را در فصل‌‌‌‌های هوس، آرزوها، آن چه در سر تو است، واکنشگری، خواندن آهسته و … دنبال می‌کند. در هر بخش از منابع دیگر، سخنرانی‌ها، شعر و یادداشت‌های دیگر صاحب نظران استناد می‌‌‌آورد و هر کدام از نظریات خود را با چند مثال و داستان توضیح می‌‌دهد.

در هر صفحه چندین پانویس وجود دارد به علاوه‌ی قسمت پایانی کتاب که حدود پنجاه صفحه در مورد مراجع صحبت کرده است. در نهایت استدلال اصلی او این است که خواندن را تبدیل به یک رژیم غذایی نکنیم، با شیوه‌‌های کلاسیک و تکلف‌گرایانه سروقت آن نرویم.

به عقیده‌‌ی جیکوبز، زیر چتر خوانشی از سر شوق و فراغ‌بالانه می‌‌توان قدم‌های دیگر برای حرفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای‌‌تر خواندن را نیز برداشت. چرا که ما از تجربیات تخیلی لذت می‌بریم و در یک سطح، تمایزی میان آنها با تجربیات واقعی نمی‌‌گذاریم. از این رو به عنوان خواننده با متن مواجه می‌‌شویم. ادامه‌‌ی این مسیر به واکنش‌‌گری و همچنین ایجاد فضایی برای تأمل، تفکر و حتی بازخوانی منجر می‌‌شود. خواننده با صبوری خو می‌‌گیرد و با لذتی که ره‌‌آورد این صبوری‌ست عجین می‌‌شود.

جیکوبز یادآوری می‌کند که البته عشق به خواندن از ابتدا، یک ضرورت توضیح ناپذیر درونی است. چیزی برای بیرون رفتن از خود یا حتی گریز به درون. «کتاب‌‌ها ابزار طبیعی و ناگزیر و همیشگی مجذوب بودن در چیزی ورای نفس هستند» (ص ۱۲۹)

 

ما برای خواندن نیاز به نوعی انزوا و سکوت داریم، چیزی که با توجه به وسوسه‌‌‌‌های زیستنی چنین شلوغ و احاطه شده با تکنولوژی سخت به دست می‌‌آید. برای چنین وضعی نویسنده اختراع یک نوع سکوت را پیشنهاد می‌‌دهد. به عقیده‌‌ی او همیشه یک مانع وجود دارد، جمعیت شلوغ خانوادگی، فقر، جنگ، سر و صداهای رسانه‌‌ای، مشغولیاتی که گوش‌‌های ما را مثل تار عنکبوت به سمت خودشان می‌‌کشانند. همواره چیزی هست. ما باید «قیف سکوت» را بسازیم و دور خود بتنیم. جهان این کار را برای ما نخواهد کرد.

جیکوبز می‌‌نویسد که هزینه‌‌ی سکوت، در واقع بیشتر و گزاف‌‌تر از بقیه‌‌ی موانعی ست که خواننده با آن مواجه است و این مسئله‌‌ای فردی ست که شخص چه راهی برای پرداخت آن پیدا کند.

 

در نهایت، او به معرفی سایت‌هایی مثل بوک‌‌کیپر (bookkeeper) و کتابخوانی مثل کیندل می‌پردازد که می‌‌توان به آنها به عنوان جنبه‌های مثبت فناوری نگاه کرد و از آنها استقبال کرد چرا که خواندن را در سطوح مختلفی آسان‌‌تر و متمرکز‌‌تر می‌‌کنند.

 

استدلال‌های آلن جیکوبز شاید در این کتاب به تمامی قانع کننده نباشند، اما به نظرم این کتاب مفیدی‌ست برای کسانی که در کتابفروشی‌‌ها از حجم کتاب‌‌های نخوانده به خود می‌‌لرزند یا عذاب وجدان نخواندن کتاب‌های پیشنهادی را دارند، همچنین کسانی که مدت‌‌هاست کتاب به دست نگرفته اند و فکر می‌کنند نیاز دارند کسی به آنها یادآوری کند، کتاب خوب چه به آنها می‌‌دهد که حواس‌پرتی‌‌های دیگر از قبیل توئیتر و اینستاگرام فاقد آن است.

 

 

مطالعه

  این مقاله را ۲۹ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *