در میانهی کابوس و رویا
گتسبی بزرگ مهمترین اثر اسکات فیتز جرالد و یکی از آثار گرانسنگ ادبیات انگلیسی زبان و جهان است. یک قصهی عاشقانه کلاسیک که تمام اصول داستاننویسی را بهدرستی رعایت میکند؛ جوانی فقیر به دختری ثروتمند دل میبازد و از جبر روزگار مجبور به ترک او میشود، دختر با مرد متمولی ازدواج میکند و حالا بعد گذشت چند سال آن عاشق بیپول در کسوت مردی اعیان برمیگردد و به جستوجوی عشق قدیمی میپردازد و برای بازگردان او تلاش میکند. اما فیتز جرالد در پس این قصهی ظاهراً ساده، داستان تلخ تنهایی را روایت میکند.
گتسبی بزرگ
نویسنده: اسکات فیتز جرالد
مترجم: رضا رضایی
ناشر: ماهی
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۱۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۲۳۴۵
گتسبی بزرگ مهمترین اثر اسکات فیتز جرالد و یکی از آثار گرانسنگ ادبیات انگلیسی زبان و جهان است. یک قصهی عاشقانه کلاسیک که تمام اصول داستاننویسی را بهدرستی رعایت میکند؛ جوانی فقیر به دختری ثروتمند دل میبازد و از جبر روزگار مجبور به ترک او میشود، دختر با مرد متمولی ازدواج میکند و حالا بعد گذشت چند سال آن عاشق بیپول در کسوت مردی اعیان برمیگردد و به جستوجوی عشق قدیمی میپردازد و برای بازگردان او تلاش میکند. اما فیتز جرالد در پس این قصهی ظاهراً ساده، داستان تلخ تنهایی را روایت میکند.
گتسبی بزرگ
نویسنده: اسکات فیتز جرالد
مترجم: رضا رضایی
ناشر: ماهی
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۱۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۲۳۴۵
گتسبی بزرگ بیشک مهمترین اثر اسکات فیتز جرالد و یکی از آثار گرانسنگ ادبیات انگلیسی زبان و جهان است. رمانی که در زمان انتشار، اقبالی را که در خیال نویسنده بود برایش به ارمغان نیاورد و نزدیک به نیم قرن بعد، توجهها را به خودش جلب کرد؛ تا آنجا که بیشترین نقدهای ادبی در قرن بیستم در مورد این کتاب نوشته شده است.
برخورد من با شاهکار فیتز جرالد هم البته بی شباهت به سرنوشت این رمان نیست؛ کتابی که در میانهی ۱۸ سالگی فقط دوستش داشتم و حالا در میانهی ۳۰ سالگی با تمام وجود تحسینش میکنم. اما چه چیزی گتسبی را در نسلهای مختلف، اینچنین برجسته، مهم و اثرگذار کرده است؟
در تمام نقدهای مهمی که بر گتسبی بزرگ شده، توانایی زبانی و ادبی فیتزجرالد به عنوان یک شاخص مورد تحسین قرار گرفته. نثری که میان زبان محاوره و ادبی در حرکت است و توصیفات و عبارات بدیعی را برای خوانندگانش خلق میکند و دقیقا در همینجاست که ترجمهی این اثر نهچندان پر حجم، دشوار می-شود و شاید بتوان گفت گتسبی از آن دست رمانهایی است که باید به زبان اصلی خوانده شود.
نخستین و تا مدتها بهترین ترجمهی فارسی از گتسبی بزرگ را مرحوم کریم امامی انجام داده بود. کتابی که ابتدا در سال ۱۳۴۴ منتشر شد و طی سالها مورد بازبینی قرار گرفت و بعد از انقلاب به همت انتشارات نیلوفر به دست خوانندگان رسید. انتشار دومین ترجمهی مهم گتسبی بزرگ در زبان فارسی اما ۵۰ سال به درازا کشید، در ابتدای سال ۹۵ رضا رضایی ترجمهی جدیدی از گتسبی بزرگ را با نشر ماهی روانهی بازار کرد. برگردانی که سعی در جبران کاستیهای ترجمههای قبلی دارد و البته نزدیکی با زبان امروز خوانندگان فارسی.
رضایی خود درمورد دشواریهای ترجمهی این کتاب میگوید: «هر مترجمی که به سمت ترجمه این کتاب برود، مسئولیت سنگینی را قبول کرده است. احساس میکنم از بین تمامی آثاری که تا امروز ترجمه کردهام «پنین» اثر ناباکوف و «گتسبی بزرگ» اثر اسکات فیتزجرالد، هنوز ترجمهشان تمام نشده است و هیچ وقت نیز تمام نخواهد شد. باور کنید ترجمه این اثر ۱۸۹ صفحهای به اندازه یک کتاب ۱۰۰۰ صفحهای از من زمان برد.» (نشست نقد و بررسی کتاب «گتسبی بزرگ»، ۶ خرداد ۱۳۹۵، خبرگزاری کتاب ایبنا)
از زبان که بگذریم رمان گتسبی بزرگ را در نگاه اول میتوان یک قصهی عاشقانه کلاسیک دانست. قصهای که تمام اصول داستاننویسی را بهدرستی رعایت میکند. جوانی فقیر به دختری ثروتمند دل میبازد و از جبر روزگار مجبور به ترک او میشود، دختر با مرد متمولی ازدواج میکند و حالا بعد گذشت چند سال آن عاشق بیپول در کسوت مردی اعیان برمیگردد و به جستوجوی عشق قدیمی میپردازد و برای بازگردان او تلاش میکند.
اما در انتها به خاطر گناه نکرده و تقصیری که در حقیقت معشوق عافیتطلب انجام داده، به ناحق کشته میشود.
فیتز جرالد اما در پس این قصهی عاشقانه، روایتگر تاریخ و انسان تاریخی است، کتاب مملو از ارجاعاتی به تاریخ و فرهنگ آمریکا و در کنار آن نمادها و نشانههاست. انسانی که در عصر رویای آمریکایی زیست میکند و قربانی این رویا میشود.
بیشک بسیاری از شما با من هم عقیدهاید که پروراندن شخصیتهای جاودان که از متن یک قصه بیرون بیایند و در جهان ذهنی و واقعی ما زیست کنند یکی از دلچسبترین معجزههای ادبیات است و گتسبی دقیقا یکی از همین شخصیتهاست.
جوانی که ما با توصیفات فیتزجرالد شاید تصویر دقیق و کاملی هم از چهرهی او نداشته باشیم، اما بی شک در زندگیمان بارها به او رجوع خواهیم کرد. به او که برای رسیدن به عشقی که در ذهنش مقدس شده بود، پا در مسیر رسیدن به رویاهای مادی گذاشت و در نهایت قربانی رویاهایش شد. جوانی از طبقهی پایین که در جهان سرمایهداری و در حال رشد آمریکا و در راه رسیدن به رویای آمریکایی میخواهد طبقهی خودش را عوض کند.
طبقهای که با پولهای حاصل از خلافهای مادی عوض میشود، اما او هرگز پذیرفته نمیشود، گتسبی تنها وسیلهای است برای خوشگذرانی اشرافی که به قصر و مهمانیهای عظیمش میآیند و در همان حال پشت سر او داستان سرایی میکنند. آنها هیچ گاه گتسبی را از خود نمی-دانند و تلختر اینکه معشوقش هم.
هر چند گتسبی مهمترین شخصیت شاهکار فیتزجرالد است، اما شخصیتهای دیگر کتاب هم به اندازهی او هم در روند داستان و هم در اهمیت آنچه که گتسبی بزرگ را تبدیل به یکی از بزرگترین رمانهای انگلیسی قرن بیستم کرده، نقش دارند. اشاره کردم که کتاب داستان یک عشق را بازگو میکند و یک سر این عشق را هم توصیف کردم.
سر دیگر ماجرا اما «دیزی» است؛ دختری از خانوادهای ثروتمند که در جوانی با گتسبی (که آن زمان در ارتش خدمت میکند و افسر بینام و نشانی است) آشنا میشود و در ادامه و وقتی که گتسبی به جنگ میرود، به انتظار او نمیماند و به همسری جوان ثروتمندی درمیآید.
اینجاست که پای «تام» وسط می آید. «تام» و «دیزی» هر دو از یک طبقه و مرامند؛ طبقهای غرق در ثروت که پول برایشان وسیلهای است برای رسیدن به همه چیز و از جمله آدمها. تام البته مرد سربه راهی هم نیست. برای خود معشوقهای دارد که همسر یک تعمیرکار اتومیبل مفلس است و باز هم این افسون پول است که معشوقهی تام را اسیر او کرده است.
معشوقهای که چون گتسبی میخواهد با زرقوبرق حاصل از پول تام، خود و گذشتهاش را کتمان کند اما سرانجام تقدیر داستان این است که زن به نحوی کشته شود که همسرش گمان کند او با گتسبی رابطه داشته و به دست او کشته شده است. همسر سرخورده و تحقیر شده با گلولهای جان گتسبی را به انتقام میگیرد و به این ترتیب آن طبقهی ثروتمند و آن تافتههای جدا بافته بدون آنکه دامانشان را با خونی که حاصل گناه و هوسهایشان است، آلوده کنند، از مهلکه جان سالم به در میبرند و به قول خود کتاب میروند و در ثروتشان غرق میشوند.
اسکات فیتز جرالد که بسیاری زندگی شخصی خود او را هم بی شباهت به داستان گتسبی نمیدانند، در این رمان، روح زمانهی خود و تصویر حقیقیای که پشت زرقوبرق و افسون رویای آمریکایی نهفته است را برای مخاطب آشکار میکند. اینکه رویاها در یک نظام وابسته به مادیات وقتی میخواهند به حقیقت بپیوندند، میتوانند چه مسیر خشنی را پیش بگیرند و هدف چطور وسیله را توجیه میکند و سرانجام اینکه انسان، عشق، مرگ و زندگی چطور میتوانند به بازی و بهانه بدل شوند.
گتسبی بزرگ در بطن و مفهوم اصلی خود، رمان بهغایت تلخیست؛ چرا که داستانش بر حقیقتی انگشت میگذارد که بسیاری از ما به آن آگاهیم اما برای زیستن در جهان امروز سعی در کتمانش داریم؛ تنهایی.
تنهایی عمیقی که گتسبی در آن میمیرد و از آن همه انسان ناشناس و شناس که برای خوشگذرانی به مهمانیهای او میرفتند هیچکس حتی بر سر مزارش هم نمیآید، نمایشی از تنهایی تمام ما انسانها در جهان مدرن است که فیتزجرالد با قدرت آن را به صورتمان میکوبد! نویسنده البته برای کم کردن این گزند، کتاب را از زبان وجدان بیدار انسانی روایت میکند، همسایهی گتسبی که ما رمان را از یادآوری خاطرات او میشنویم؛ اوست که تا آخرین لحظه با گتسبی میماند و تا خاکسپاری او را ترک نمیکند.
گتسبی بزرگ به ما، قضاوتها و خطکشیهایمان تلنگر میزند و یادآوریمان میکند که ممکن است مانند گتسبی هر آنچه که دلبستهی آنیم به آسانی فروبریزد. چشم خیرهای درکتاب در جوار بزرگراهی نصب شده که با خیرگیاش مدام بیهودگی زندگی را نظاره میکند، قصهی فیتز جرالد با تمام وجود میخواهد که خوانندهاش هم به این بیهودگی آگاه باشد.