درباره دایی جان ناپلئون
سال گذشته گروهی از اهالی ادبیات و خوانندگان وینش، ده داستان فارسی برگزیده صدسال اخیر را در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» انتخاب کردند. میخواهیم پروندههایی برای برخی از این داستانها منتشر و فرصت بیشتری برای نقد و بررسی شش کتاب اول این نظرخواهی فراهم کنیم. در دومین پرونده از این سری پروندهها به کتاب «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشکزاد پرداختهایم. این پروندهها با چهار کتاب دیگر برگزیدهی پویش در ماههای آینده ادامه پیدا خواهند کرد.
سال گذشته گروهی از اهالی ادبیات و خوانندگان وینش، ده داستان فارسی برگزیده صدسال اخیر را در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» انتخاب کردند. میخواهیم پروندههایی برای برخی از این داستانها منتشر و فرصت بیشتری برای نقد و بررسی شش کتاب اول این نظرخواهی فراهم کنیم. در دومین پرونده از این سری پروندهها به کتاب «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشکزاد پرداختهایم. این پروندهها با چهار کتاب دیگر برگزیدهی پویش در ماههای آینده ادامه پیدا خواهند کرد.
پروندههای مربوط به انتخابهای اهالی کتاب و کتابخوانها را با «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی شروع کردیم و با «دایی جان ناپلئون» ادامه میدهیم که کمی کمتر از ده سال قبل از جای خالی سلوچ نوشته شد. ایرج پزشکزاد کتاب را به صورت پاورقی با امضای الف.پ.آشنا در مجله فردوسی در سال 49 منتشر کرد و سال 1351 به صورت کتاب درآمد.
تا سال 1354 که سریالی موفق از روی آن در رادیوتلویزیون ملی ساخته شد به شش چاپ رسیده بود. اما یکی دو دهه طول کشید تا کتاب اقبالش در میان مخاطب عمومی را در میان منتقدین ادبی و روشنفکران هم به دست بیاورد.
نقد اصلی این پرونده را خانم رویا صدر، پژوهشگر و نویسنده طنزپرداز، نوشته است. در این نقد به جدال بین طبقه متوسط تازهی شهری با اشرافیت در قالب شخصیتهای آقاجان و دایی جان، نقش زنان در رمان، درحاشیه بودن رمان با توجه به گفتمان ادبی مسلط روز و انعکاس دن کیشوت و سانچوپانزا در رمان اشاره شده است.
در بخشی از این نقد میخوانیم: «دن کیشوت حکایت زوال پهلوانی و شهسواری قبل از دوران نوزایی است و دایی جان ناپلئون حکایت زوال اشرافیت در سایه تغییر ساختاری طبقات اجتماعی در دهههای ابتدایی قرن حاضر. هردو را میتوان در چارچوبی که لوکاچ از آن به «قهرمانان مسئلهدار» تعبیر میکند گنجاند هر دو مظهر طبقاتی اجتماعیاند که مهر باطله بر آن خورده است، اما چون نمیتوانند این زوال را باور کنند، دچار توهم میشوند و همهچیز و همهکس را سرگرم توطئه علیه خود ببینند. ازاینرو از نوع قهرمانان حماسه مضحک جای میگیرند.»
قهرمانان حماسهای مضحک
برای ادامه پرونده سراغ [برخی از] بهترین نقدهایی رفتهایم که پیشتر بر این کتاب نوشته شده است و آنها را بازنشر کردهایم. البته از بین آنهایی که ما خواندهایم. یکی از اینها یادداشتی کوتاه است که حسن میرعابدینی مولف کتاب «صدسال داستاننویسی ایران» نوشته و علت تثبیت ارزش رمان در طول دهههای بعد از نوشته شدنش را واکاوی کرده است.
در بین شش کتاب برگزیده خوانندگان و اهالی فرهنگ در پویش صد سال ده داستان وینش، تنها این «دایی جان ناپلئون» است که رمانی طنزآلود و سرخوش به شمار میرود. زمانی طولانی به همین علت کتاب در محافل داستاننویسی جدی گرفته نمیشد. میرعابدینی مینویسد: «پزشکزاد، طنزنویسی که کار خود را از دهه 1330 با نوشتن برای مطبوعات آغاز کرد، نه از گروه ملتزمان ادبی بود و نه جزء آوانگاردها به شمار میرفت.
جریان مسلط نقدِ زمانه نیز چشم بر کار او بست. صد سال داستان نویسی ایران (1366) یکی از اولین آثار انتقادی است که دایی جان ناپلئون را به عنوان نمونهای «جدی» از رمان طنز ایرانی مطرح کرد؛ نمونهای که، متأسفانه، مانند فیل در تاریکی، رمان پلیسی قاسم هاشمینژاد، عقبهای نیافت.»
او یکی از دلایل اصلی این چشم بستن را در آن میداند که کتاب نه تنها ملتزم به گفتمان مقبول دوران، غربزدگی، نبود؛ بلکه سربهسر باورمندان آن هم میگذاشت: « [برخلاف] سووشونِ سیمین دانشور، در زمره رمانهای ملتزم به گفتمان پُر طرفدارِ غربزدگی، نبود.
بلکه با ریشخندِ شخصیت «دایی جان» که همه جا دست انگلیسیها را در کار میبیند -قیاس کنید با نقشی که غربیها در رمان دانشور دارند- و در مرکز توجه قرار دادن «توهّم توطئه»، سر به سرِ باورمندان به آن گفتمان هم میگذاشت: هجو روحیه جمعیِ مردمی که میکوشند با مقصر جلوه دادن اعراب در اضمحلال شکوه ایران باستان یا بزرگنمایی نقش غربیان در عقبماندگیهای دوره معاصر، انفعال و مسئولیتناپذیری خود را پنهان کنند.»
دن کیشوت ایرانی
در یادداشت «دایی جان ناپلئون میخواهد چه بگوید؟» روبرت صافاریان از دریچه مضمونی نگاهی انداخته است به سریال و داستان «دایی جان ناپلئون». او معتقد است گرچه داستان سریال در آخرین روزهای پهلوی اول میگذرد اما روح فيلم، روح اواخر دوران محمدرضا شاه است. بخصوص از حیث نگاه فیلمساز به مسائل اخلاقی که با نگاه امروز ما متفاوت است.
سومین و آخرین نقد بازنشرشده ما یادداشتی است از کاوه فولادینسب داستاننویس و مدرس داستاننویسی است. فولادی نسب داستان اولین مواجهه خودش با این داستان (از طریق نوار ویدئوی سریال در کودکی) را بازگو میکند و در ادامه مهمترین دلایل قوت و امتیاز رمان دایی جان ناپلئون را براساس آموختهها و نگاه امروز خود برمیشمارد.
روایت خنده آور شکست، همراه با ارکستراسیون شخصیتهای ماندگار
در پایان نگاهی هم کردهایم به ده نکته درباره «دایی جان ناپلئون». این مقاله البته برخلاف قبلیها مقالهای تحلیلی نیست و از خلال مصاحبههای معدود ایرج پزشکزاد و گفتههای بقیه تلاش کرده است به سوالاتی پاسخ دهد از این قبیل: ایرج پزشکزاد از چه خاستگاهی نویسنده شده بود و نوشتن این کتاب مستطاب دایی جان ناپلئون در زندگیاش چه تاثیراتی گذاشت؟ داستان و شخصیتهای باغ بزرگ دایی جان هرکدام چه ردپایی در زندگی او داشتند؟ کتاب روی دنیای بیرون چه اثری داشت؟
ده نکته درباره دایی جان ناپلئون