درباره بوف کور
سال پیش گروهی از اهالی ادبیات و خوانندگان وینش، ده داستان فارسی برگزیده صدسال اخیر را در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» انتخاب کردند. میخواهیم پروندههایی برای برخی از این داستانها منتشر و فرصت بیشتری برای نقد و بررسی شش کتاب اول این نظرخواهی فراهم کنیم. در سومین پرونده از این سری پروندهها به کتاب «بوف کور» نوشته صادق هدایت پرداختیم. این پروندهها با سه کتاب دیگر برگزیدهی پویش در ماههای آینده ادامه پیدا خواهند کرد.
سال پیش گروهی از اهالی ادبیات و خوانندگان وینش، ده داستان فارسی برگزیده صدسال اخیر را در پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» انتخاب کردند. میخواهیم پروندههایی برای برخی از این داستانها منتشر و فرصت بیشتری برای نقد و بررسی شش کتاب اول این نظرخواهی فراهم کنیم. در سومین پرونده از این سری پروندهها به کتاب «بوف کور» نوشته صادق هدایت پرداختیم. این پروندهها با سه کتاب دیگر برگزیدهی پویش در ماههای آینده ادامه پیدا خواهند کرد.
در پروندههای قبلی مربوط به پویش وینش، به دو کتاب برگزیده «جای خالی سلوچ» و «دایی جان ناپلئون» پرداختیم و برای سومین پرونده «بوف کور» را انتخاب کردیم، معروفترین و بحثبرانگیزترین رمان فارسی. این رمان جزو ده داستان انتخابی داخل چمدان بسیاری از اهالی ادبیات بود و درمجموع 189.5 امتیاز از آنها کسب کرد. در نتیجه نهایی هم که برآوردی از انتخاب اهالی ادبیات و کاربران سایت وینش بود، بین ده داستان فارسی برگزیده قرن، رتبه دوم را به دست آورد.
بوف کور را نخستین رمان مدرن فارسی میدانند. هدایت این اثر را در اوج دوره پهلوی اول نوشت اما در آن زمان امکان انتشارش را پیدا نکرد. بعد در سفری که به هند رفت پنجاه نسخه از آن را کپی کرد و در اختیار دوستانش گذاشت. چندین سال بعد یعنی در سال 1320 عاقبت شرایط برای چاپ این کتاب مهیا شد. ابتدا به شکل پاورقی در روزنامه ایران به چاپ رسید و درنهایت به شکل کتاب و بلافاصله بحث و هیاهو بر سر آن درگرفت، بحثهایی که هنوز بعد از نزدیک به صدسال از نوشتن این اثر به جای خود باقیست.
نقد اصلی این پرونده را علیرضا اکبری، روزنامهنگار و منتقد ادبی نوشته است. او در این نقد به بررسی مسائل مطرح شده در این رمان و اینکه چه ویژگیهایی باعث شده آن را رمان مدرن بخوانند پرداخته است. در بخشی از این نقد میخوانیم «بوف کور همچون تمام رمانهای مدرن روایت تنهایی و انزوای شخصیتی حساس و کمالگرا نیز هست. همچنانکه جویس در چهره مرد هنرمند در جوانی بر تنهایی استیون ددالوس تاکید میکند و ویرجینیا وولف در خانم دلوی انزوای دردناک کلاریسا را پیش چشم خواننده ترسیم میکند هدایت هم در بوف کور بر تنهایی و انزوا و تکافتادگی و واخوردگی راویاش از اجتماع تاکید دارد. اجتماعی که مملو از رجالههاست.»
خیره در آینه
نقدهای بسیاری از بوف کور به قلم شخصیتهای ادبی و فرهنگی به شکل مقاله در نشریات گوناگون در این سالها به چاپ رسیدهاند. برای این پرونده بازنشر نقدی از داریوش آشوری نویسنده، مترجم و از اندیشمندان سرشناس معاصر را انتخاب کردهایم.
معمای بوف کور عنوان نوشته آشوری است که در زمان انتشار مقاله از سایت ملکوت برداشته شده و با اجازه خود ایشان بازنشر کردهایم. آشوری در این مقاله به شرح و تحلیل چیزی میپردازد که با نام مساله هدایت در تمام این سالها شناخته شده و هدایت را شاه چهره تاریخ روشنفکری مدرن ما مینامد.
آشوری عقیده دارد بعد از هدایت افراد زیادی داستانهای کوتاه قوی و شاخصی نوشتند اما هنوز کسی نتوانسته اثری به قوت بوف کور خلق کند. البته آشوری گروه دیگری از آثار هدایت را که تسخرنامهها مینامد (همچون وغ وغ ساهاب و ولنگاری و توپ مرواری) از آثار ماندنی او و در پیوند با بوف کور به شمار میآورد که: « اگر چه از دو ژانرِ ادبیِ گوناگوناند و به ظاهر ربطی به هم ندارند، امّا در بنیاد پاسخهایی هستند از یک قلم به مسألهی بنیادیِ نویسنده از دو راهِ مخالف. بوفِ کور بازنماییِ داستانگونهیِ فضایِ تنگ-و-تار و شومِ زندگانیِ یک راویست یا روایتِ یک کابوسِ هولناک. و تسخرنامهها شوخیهای گزنده و پرخاشهای بازیگوشانه یا خشمآلودِ اوست به فضایِ زندگانیِ اجتماعی و تاریخیِ خویش. امّا بوفِ کور، با بنیادِ تاریخیِ داستاناش، که اکنون با آخرین کاری که در تحلیلِ آن شده دیگر بهروشنی میتوانیم سخن بگوییم، و تسخرنامهها، با همه ناهمگونگیِ فُرمشان، زهرخندی هستند بر جهانِ تاریخیای که هدایت در آن چشم گشوده و زیسته است. نوشتههایِ او، بهویژه این مجموعه، در حقیقت، رنجنامههایِ او در بازگفتِ این زندگی و ادّعانامههایِ هنرمندانهیِ او بر ضّدِ آن است.»
معمّایِ بوفِ کور
جا دارد مروری هم کنیم بر وقایع زندگی صادق هدایت و قبل و بعد از دورانی که «بوف کور» را نوشت. در این اینفوگرافی میتوانید مهمترین وقایع زندگی او را ببینید.
بیتردید درباره هیچ نویسنده معاصر و هیچ رمان فارسی به اندازه صادق هدایت و بوف کور کتاب نوشته نشده است. دامنه این نقد و بررسیها حتی به خارج از ایران هم رسیده. جالب است بدانید که آندره روسو (Andre Rousseaux)، منتقد معروف فرانسوی در سال 1953 مقالهای با نام «هدایت و شاهکارش» در هفتهنامه Le Figaro Litteraire نوشت. آندره برتون، رهبر سوررئالهای فرانسوی نیز در مقالهای بوف کور را شاهکار نامید.
به همین خاطر در این پرونده بخشی را به فهرستی از معروفترین کتابهای منتشره درباره بوف کور اختصاص دادهایم. البته با در نظر گرفتن این مورد که به غیر از این کتابها، مقالات زیادی هم درباره این اثر نوشته شده یا کتابهایی درباره صادق هدایت که بخشی از آن نیز به بوف کور اختصاص داده شده است.
بوف کور، یک کتابشناسی
میدانیم که صادق هدایت «بوف کور» را در هندوستان نوشت. سفری منحصر به فرد که در 34 سالگی او اتفاق افتاد. اما هدایت چرا در آن دوره از زندگیاش در هند زندگی میکرد و چرا به این کشور رفته بود؟ آیا اقامت در هند تاثیری در آنچه به عنوان موفقترین اثرش میشناسیم، یعنی «بوف کور»، داشت؟ او در هند چه میکرد؟ آخرین یادداشت این پرونده به روزهای حضور هدایت در هند اختصاص دارد.
صادق هدایت در هند چه میکرد؟