سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

حفاری‌های یک انسانشناس نژادپرست

حفاری‌های یک انسانشناس نژادپرست


تاکنون 4 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

هفت غار با عنوان فرعی «کاوش‌های باستانی در خاور میانه» اولین بار در نیویورک و در سال 1957 منتشر شد. امروز روز ما مراکش را به عنوان کشوری خاورمیانه‌ای به رسمیت نمی‌شناسیم؛ اما واقعیت این است که  خاورمیانه واژه‌ای پر ابهام است و هستند کسانی همچون کارلتون کوون که خوش دارند از هند تا مراکش را خاور میانه محسوب کنند. از کلکته تا کازابلانکا میانه‌ی کدام مرکزثقلی است را نمی‌دانم؛ کوون و هم‌شهری‌های خوش‌نژادش بهتر می‌دانند.

هفت غار

نویسنده: کارلتن کوون

مترجم: فخرالسادات بصام پور

ناشر: فرهنگ نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۳۶۳

شابک: ‫‬‮‭۹۷۸۶۰۰۴۹۰۳۸۰۶

هفت غار با عنوان فرعی «کاوش‌های باستانی در خاور میانه» اولین بار در نیویورک و در سال 1957 منتشر شد. امروز روز ما مراکش را به عنوان کشوری خاورمیانه‌ای به رسمیت نمی‌شناسیم؛ اما واقعیت این است که  خاورمیانه واژه‌ای پر ابهام است و هستند کسانی همچون کارلتون کوون که خوش دارند از هند تا مراکش را خاور میانه محسوب کنند. از کلکته تا کازابلانکا میانه‌ی کدام مرکزثقلی است را نمی‌دانم؛ کوون و هم‌شهری‌های خوش‌نژادش بهتر می‌دانند.

هفت غار

نویسنده: کارلتن کوون

مترجم: فخرالسادات بصام پور

ناشر: فرهنگ نشر نو

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۳۶۳

شابک: ‫‬‮‭۹۷۸۶۰۰۴۹۰۳۸۰۶

 


تاکنون 4 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

اسم کتاب بیشتر مناسب داستانی هزار و یک شبی است؛ اما این کتابی است درباره‌ی کاوش‌های کارلتون کوون انسان‌شناس زیستی آمریکایی در هفت غار. کارلتون کوون در فاصله‌ی سالهای 1939 تا 1957 غارهای خاور میانه را در پی یافتن ریشه‌های انسان غربی کاوش کرد. امروز روز رسم است که سرپرستی کاوش‌های باستان‌شناسی را باستان‌شناسان به‌عهده بگیرند و تا آن‌جا که من می‌دانم در روزگار کوون هم قاعده همین بود؛ آیا یک انسان‌شناس صلاحیت دارد که حفاری‌های باستان‌شناسی انجام بدهد؟

من صلاحیت آن را ندارم که به این پرسش جواب بدهم و شاید حتی صلاحیت مطرح کردن این پرسش را هم نداشته باشم. اما آن‌چه از مطالعه‌ی کتاب دستگیرم شد این است که کوون چندان علاقه‌ای به کاوش‌های باستان‌شناسی نداشت؛ بیشتر به دنیال یافتن استخوان انسان‌ها و انسان‌تباران بود؛ پرسشی شخصی و شاید هم ماموریتی رسمی داشت؛ می‌خواست بفهمد «انسان مدرن غربی» از کجا آمده است؟ منظورش از انسان مدرن غربی البته انسان سفیدپوست اروپایی است. همان نژاد، از نظر او برتری که، سروری خود را بر باقی نژادها ثابت کرده است. کوون آشکارا نژادپرست بود و می‌کوشید بر این نژادپرستی جامه‌ای علمی بپوشاند.

 

نیمی از متن کتاب شرح تعاملات او با کارگران محلی و مقامات رسمیِ آن ناحیه است. او ابایی ندارد که فرهنگ، زبان؛ ریخت و قیافه، اعتقادات و رسوم مردم «بومی» را به ریشخند بگیرد.

در تعاملش با کارگرها آشکارا آ‌‌ن‌ها را تحقیر می‌کند و حتی در مواردی کار را به توهین می‌کشاند. او یک دانشمند مبادی آداب عصاقورت‌داده‌ی عبوس ویکتوریایی نیست؛ خوش دارد یکی از آن دانشمندهای باحالِ بذله‌گوی آمریکایی باشد که ضربات مشتشان هم به اندازه‌ی قوه‌ی استنتاجشان قدرتمند است و ساده‌ترین گفتگوها را هم با بذله‌گویی‌های بی‌مورد و نابجا توام می‌کنند؛ اما متاسفانه بیشتر شوخی‌ها و مزه‌پرانی‌های کوون در این کتاب بی‌مزه‌ و خنکند و باقی‌شان هم توهین‌آمیز و تهوع آور.

 

 

 

 

و اما هفت غاری که کوون در آن‌ها دست به کاوشگری زده است: غار طنجه در مراکش، غار بیستون، در نزدیکی همدان، هوتو و کمربند در روستای تروجن بهشهر مازندران، غار قره کمر در افغانستان و غارهای گردنه سفید و جرف آجلا در سوریه.

 

کوون در غارهای طنجه‌ی مراکش؛ بیستون کرمانشاه، هوتو و کمربند تروجن بهشهر استخوان‌های انسانی پیدا کرد. او کاوش‌ غار طنجه‌ی مراکش را در آستانه‌ی جنگ جهانی دوم آغاز کرد و این  غار قسمتی از فک چپ بالایی یک کَپی حدودا نه ساله را پیدا کرد، و یک دندان آسیای خیلی فرسوده که «از شمایلش معلوم بود حتما به انسان خیلی مسن‌تری تعلق داشت.»(ص74)

 

او در کاوش غار بیستون در کرمانشاه هم دو استخوان انسانی پیدا کرد: دندان پیشین میانی بالایی و بخشی از استخوان زند زیرین که «مشخصا هر دو شبیه نئاندرتال بودند.» کوون به سرعت نتیجه می‌گیرد که «آن‌ها قوی و از نژادی متفاوت با ما بودند.» آزمایش‌های بعدی نشان داد که دندان پیشین متعلق به گونه‌ای گاو است و نه انسان؛ (از این‌جهت حق با کوون بود و قضاوت شتاب زده‌ی او مقرون به حقیقت: گاوها گونه‌ای متفاوت با انسان مدرن غربی هستند و حقیقتا فک‌هایی قوی‌تر دارند.) و استخوان زند زیرین هم ممکن است متعلق به گونه‌های مختلفی از انسان، حتی انسان هوشمند، باشد.

 

کوون پس از غار بیستون، غار تمتمه در شمال ارومیه و غاری در مرز ایران و افغانستان به نام خونیک را کاوش کرد. او هیچ‌کدام از این کاوش‌ها را به تفصیل شرح نمی‌دهد؛ چرا که در اولی فقط هفت ابزاز سنگی پیدا کرد که هیچ‌کدامشان چندان به کارش نیامد. (ص 134) و در دومی هم به همچنین.

 

و اما نقطه‌ی اوج کاوش‌های غاری کوون در غارهای هوتو و کمربند است. کوون به‌درستی توضیح نمی‌دهد چه شد که از مراکشِ در آستانه‌ی جنگِ دوم تحت سلطه‌ی فرانسه؛ سر سواحل دریای مازندران در آورد؛ در همسایگی روسیه و آن هم در آغازین روزهای جنگ سرد. امروزه ما می‌دانیم که کوون درجه‌ی نظامی داشت و از اولین اعضای سازمانی که بعدا تبدیل به سی آی ای شد.

 

 

غار هوتو و کمربند در بهشهر
غار هوتو و کمربند در بهشهر

 

 

عیب این‌که یک دانشمند نظامی، جاسوس، دلال نفت یا اسلحه باشد این است که او را به یک دروغگو و به تبع آن به دانشمندی بد تبدیل می‌کند. مثلا ممکن است کتابی به اسم هفت غار بنویسد و راستش را نگوید که چرا یکباره خواب‌نما شده و رفته غار کمربند را کاوش کند؛ عوضش کلی آسمان و ریسمان‌های دانشمندانه و زمین‌شناسانه و انسان‌شناسانه ببافد.

 

کوون از حفاری‌های سال 1949 نتیجه می‌گیرد که فلات ایران جزو بستر پارینه سنگی جدید نیست. (ص137) اما منطقه‌ی دیگری از ایران ممکن است باشد: منطقه‌ی ساحلی دریای خزر که به گفته‌ی کوون چون از شمال به قفقاز و از غرب به دریای سیاه وصل می‌شود «از نظر جغرافیایی این منطقه اصلا بخشی از خاور میانه نیست، بلکه امتداد جنوبی خطه‌ی اوراسیای شمالی است.» (ص137) (بگذریم که با این منطق سراسر آذربایجان و کردستان و حتی بین‌النهرین هم بخش‌هایی از خاور میانه نیستند؛ چون از شمال و غرب به اوراسیا و بعدش هم به سیبری و قطب شمال منتهی می‌شوند.)

 

جالب این‌که کوون کمی بعد توضیح می‌دهد که این استدلال نبود که او را راهی بهشهر کرد: قضیه از این قرار بود که یک بار موقع رانندگی از بیستون به همدان داشت به «سنگ آهک» فکر می‌کرد و زنجیره‌ای از استدلالها در مورد سنگ آهک و ماسه سنگ و بعد هم توصیه‌ی دکتر «جان فریم» نامی که تخصصی نزدیک به رشته‌ی باستان‌شناسی داشت، یعنی جراح بود، او را به این نتیجه رساند که هرچه زودتر برود غار کمربند را در شهیدآباد مازندران (بهشهری‌ها هنوز آن را به نام تروجن می‌خوانند) حفاری کند.

کوون در حفاری غار کمربند اطلاعاتی در مورد نئاندرتال‌ها «یا در مورد اصل و نسب و پراکنده شدن نژاد اروپایی که سازنده‌ی تیغه‌ی پارینه سنگی جدید بودند» (ص158) به دست نمی‌آورد.

حفاری غار هوتو هم نیمه کاره می‌ماند. کوون که در کتابش از بی‌اهمیت‌ترین اتفاقات و رخدادها هم نگذشته و تمام درگیری‌های لفظی و فیزیکی کارگران حفاری را هم به تفصیل شرح داده است، هیچ اشاره‌ای به چگونگی کشف شدن غار هوتو نمی‌کند:

غار هوتو را یکی از کارگران حفاری به طور اتفاقی پیدا کرد. (من نام آن کارگر را نمی‌دانم، اما کوون لابد می‌دانست.) حفاری غار هوتو به دلیل مجموعه‌ای از عوامل از جمله درگیری سرپرستان و کارگران، سختی کار و کمبود بودجه ناتمام ماند. (می‌گویند بسیاری از بقایای انسانی و مواد فرهنگیِ یافته شده در هوتو و کمربند را کارگران از سر لج خرد کرده‌اند یا از بین برده‌اند.)

 

در سال 1954 کوون به افغانستان رفت و غار قره کمر را حفاری کرد. توضیحی که کوون برای سفرش به افغانستان دارد صغری کبری‌های دانشمندانه‌ی قبلی را ندارد: «تا جایی که به خاطر می‌آورم همیشه می‌خواستم به افغانستان بروم.» (ص233)

 

در غار قره کمر هم مقادیری ماده‌ی فرهنگی و زغال و ابزار و استخوان جانوران پیدا می‌کند. گاهنگاری کربن چهارده عمر تیغه‌های قره کمر را بیش از 34 هزار سال نشان می‌دهد.

 

کوون در زمستان 1955 به سوریه رفت و دو غار دیگر را کاوش کرد. چرا که دو گزینه پیش رو دارد: یا به افغانستان برود یا جای دیگری در کشورهای عربی کار کند. (ص277)

 

او گزینه‌ی دوم را انتخاب کرد و در دو غار گردنه سفید و جرف آجلای سوریه کاوش انجام داد. در غار گردنه سفید مقادیری ابزار سنگی و استخوان‌های حیوانی، از جمله استخوان شتر پیدا کرد و در غار جرف آجلا هم بسیاری ابزار سنگی  و استخوان‌هایی حیوانی.

 

فصل انتهایی کتاب، انسان در غارهای ما، حکم جمع بندی و نتیجه‌گیری را دارد. در این بخش از کتاب کوون با استفاده از تجربه‌های سال‌ها کاوش تحلیل‌هایی فنی به دست می‌دهد، از جمله مدعی می شود استخوان های انسانی یافته شده در غارهای هوتو و کمربند نشان می‌دهند که در دوره‌ی پسایخساری انسان‌هایی از نوع نژاد امروزی اروپایی در سواحل دریای خزر زندگی می‌کردند. (ص351)

 

او همچنین می‌نویسد: «من هرگز چیزی را که واقعا به دنبال آن می‌گشتم پیدا نکردم … چیزی که به دنبالش می‌گشتم اسکلت کامل یا تقریبا کامل یک انسان عصر یخبندان بود.»

 

صفحه‌ی پایانی کناب شکریست با شکایت از مردم خاور میانه و مقامات دولتی آن. کوون شکرگزار است که به او و دوستان امریکایی‌اش اجازه داده شد «با افرادی از پایین‌ترین طبقه‌ی افراد خاور میانه» کار کنند؛ «روستاییانی غیر ماهر، رعیت‌هایی امی که به اندازه‌ی موش‌های مساجد فقیر بودند.» (ص362) (موش کلیسا شنیده بودم اما موش مسجد نه. مساجد ممکن است زیاد خوش‌بو نباشند اما موش ندارند.) و افتخار این را یافتند که کارلتون کوون و دوستانش به امکانات مهمان‌خانه‌هایشان آسیب بزنند، تابوهایی غذایی‌شان را نقض کنند و گوسفندانشان را‌ بدزدند.

 

هفت غار با عنوان فرعی «کاوش‌های باستانی در خاور میانه» اولین بار در نیویورک و در سال 1957 منتشر شد. امروز روز ما مراکش را به عنوان کشوری خاورمیانه‌ای به رسمیت نمی‌شناسیم؛ اما واقعیت این است که  خاورمیانه واژه‌ای پر ابهام است و هستند کسانی همچون کارلتون کوون که خوش دارند از هند تا مراکش را خاور میانه محسوب کنند. از کلکته تا کازابلانکا میانه‌ی کدام مرکزثقلی است را نمی‌دانم؛ کوون و هم‌شهری‌های خوش‌نژادش بهتر می‌دانند.

 

 

حفاری‌های یک انسانشناس نژادپرست

  این مقاله را ۵۱ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “حفاری‌های یک انسانشناس نژادپرست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *