کتاب موضوع مرگ و زندگی شامل 35 فصل با عناوین مختلف است که از ابتدا تا فصل بیستم، به تناوب به قلم اروین و مریلین یالوم نوشته شده. یکی از فصلها نیز به یادداشتهای فرزندانشان درباره مادر اختصاص دارد. بعداز آن اروین یالوم باقی فصلها را به تنهایی از مراحل مرگ انتخابی همسر و تجربه سوگ و تنهاییاش نوشته. برای آشنایی بیشتر با کتاب بخشهایی از آن را در اینجا آوردهایم.
کتاب موضوع مرگ و زندگی شامل 35 فصل با عناوین مختلف است که از ابتدا تا فصل بیستم، به تناوب به قلم اروین و مریلین یالوم نوشته شده. یکی از فصلها نیز به یادداشتهای فرزندانشان درباره مادر اختصاص دارد. بعداز آن اروین یالوم باقی فصلها را به تنهایی از مراحل مرگ انتخابی همسر و تجربه سوگ و تنهاییاش نوشته. برای آشنایی بیشتر با کتاب بخشهایی از آن را در اینجا آوردهایم.
*اخیراً وقتی در بخش شیمیدرمانی استنفورد در انتظار تزریق سرمم نشسته بودم، بیمار دیگری برایم تعریف کرد که طی تمام مدت زندگیاش تنها بوده و تنها حامیاش ایمانش به عیسی مسیح بوده است. حتی در شرایطی که آن روز کسی کنارش نبود، میگفت که حضور عیسی مسیح را کنار خود حس میکند.
هرچند من هم به این گونه صحبتها و باورها اعتقادی ندارم، اما از اینکه میدیدم ایمانش او را چنین دلگرم و قوی نگاه میدارد، خوشحال بودم.
من هم وقتی دوستانم میگویند که برای سلامتیام دعا میکنند، حس دلچسب حمایت و پشتگرمی را احساس میکنم. یکی از دوستان ایرانیام، ویدا، به من میگوید که هر روز برایم دعا میکند. پس اگر خدایی وجود داشته باشد، حتماً این دعاها را میشنود. دوستان دیگرم، اعم از کاتولیک، پروتستان، یهودی و مسلمان، به من میگویند که همواره جایی در دعاهایشان دارم.
*درک این مسئله دردناک است که تصور کنی تمامی کتابها و کاغذها و اشیایی که مونس زندگیات بودهاند، برای فرزندان و نوههایت بیمعنا باشند. در واقع حتی شاید برایشان باری اضافه و دستوپاگیر هم باشد. میدانم که برای کم کردن زحمت فرزندانم، تا جایی که ممکن است، باید مقدار زیادی از این چیزها را بدهم برود.
*به زندگی بدون حضور مریلین که میاندیشم، ماتم و اضطراب وجودم را فرامیگیرد، اما ذهنم به من میگوید که پیشاپیش تجسم زندگی بدون مریلین بی وفایی در حق اوست. چرا که او هنوز زنده است. احساس میکنم تصور نبودن مریلین خیانتی است که مرگ او را جلو میاندازد. زمانی که برای زندگیام پس از مرگ مریلین برنامهریزی میکنم احساس میکنم عهدشکنی کردهام.
من باید سراسر از او لبریز باشم، دربارهی گذشتهمان بیندیشم، اینکه اکنون چگونه کنار یکدیگر لحظاتمان را به سر ببریم و از آیندهی کوتاهی که کنار یکدیگر برایمان باقی مانده است لذت ببریم.
*یک ماه پیش، ویروس همهگیر کرونا سراسر جهان را دربرگرفت و جان همهی جهانیان را به خطر انداخت. این اتفاق شبیه هیچکدام از چیزهایی که هیچیک از ما تاکنون تجربه کردهایم نیست. در حال حاضر، آمریکا و همهی کشورهای اروپایی و همچنین فرانسه در قرنطینه کاملاند. شرایطی خاص و استثنائی است.
تصورش را بکن! همه نیویورکیها، پاریسیها، اهالی سان فرانسیسکو، ایتالیاییها، آلمانیها و اسپانیاییها ناچارند تنها در خانه بنشینند. همهی مراکز خرید و تجاری جز سوپرمارکتها مجبورند تعطیل کنند. باور میکنی که مرکز خرید عظیم استنفورد تعطیل باشد؟ یا شانزهلیزه در پاریس و برادوی در نیویورک خالی و تعطیل باشند؟ همه اینها در حال حاضر، در حال وقوعاند و ویروس در سطح جهان رو به گسترش است.
میدانم اگر این خبر را میشنیدی، چه تأثیری بر تو داشت: بلافاصله نگران من و فرزندان و دوستانت در سراسر دنیا میشدی و تصور میکردی دنیا در حال فروپاشی است. خوشحالم که تو چنین اضطرابی را از سر نمیگذرانی. تو توصیه نیچه را به کار بستی: به وقتش مردی!
Thanks for clicking. That felt good.
Close