ایرانی-افغانستانیها در ادبیات پژوهشی و رمانهای ایرانی
بازتاب مسائل ایرانی-افغانستانیها در فیلمها و رمانهای ایرانی و توجه محافل دانشگاهی به معضلات مهاجران افغان، تصویر ملموستری از زندگی درونی جامعهی افغانهای مقیم ایران به دست میدهد.
بازتاب مسائل ایرانی-افغانستانیها در فیلمها و رمانهای ایرانی و توجه محافل دانشگاهی به معضلات مهاجران افغان، تصویر ملموستری از زندگی درونی جامعهی افغانهای مقیم ایران به دست میدهد.
ایرانی-افغانستانیها در ادبیات پژوهشی و رمانهای ایرانی
سال گذشته نمایش فیلم مستندی به نام اکسدوس (ساختهی بهمن کیارستمی) در جشنواره جهانی فیلم فجر و سپس در محافل دانشگاهی و دانشجویی، نشان داد که جامعهی علمی ما و به طور کلی جامعهی ایران، تا چه اندازه از مسائل افغانهای مهاجر ایران یا ایرانی-افغانها بیخبر است و فضای عمومی برای گفتوگو دربارهی معضلات چند میلیون افغانستانی که در ایران زندگی میکنند، تا چه اندازه آکنده از سوء تفاهم و بیاطلاعی است.
از یک سو با صفاتی دربارهی فیلم سخن گفتند مانند «فاشیست» و «نژادپرست» که به هیچ وجه برازندهی فیلم نبود و از سوی دیگر آشکار شد که فیلمساز تحلیلی از وضعیت جامعهی افغانهای ایران ندارد و شرایط یکی از مراکز اعزام مهاجران به افغانستان، صرفاً برایش جالب بوده است.
او البته میگوید که خود این فیلم و فیلمهای مشابه یک جور تحقیق هستند که امکان آشنایی بیواسطه با افغانستانیهای ایران را مهیا میکنند و مخالفان میگویند اما این در عین حال بازآفرینی کلیشههای رایج ایرانیان دربارهی مهاجران افغان است.
هنگام بحث از وضعیت افغانستانیهای مقیم ایران باید توجه کرد که موضوع از مراحل اولیه خود که معضلات اولیه اسکان و تامین رفاه اولیه مهاجران گریخته از جنگ باشد، گذشته است؛ دیگر سخن صرفاً بر سر «معضلات مهاجران» نیست. حالا با نسلی از افغانها روبهرو هستیم که در ایران به دنیا آمدهاند یا در ایران بزرگ شدهاند، در ایران به مدرسه یا دانشگاه رفتهاند یا میروند، و با بحران هویتی ایرانی یا افغان یا ایرانی-افغان دستوپنجه نرم میکنند.
از سوی دیگر، «معضلات مهاجران افغان» هنوز ادامه دارد. بسیاری از افغانها هنوز وضعیت حقوقی اسکانشان در ایران روشن نیست و لذا از برخی امکانات اولیه مانند تحصیل محرومند. در فیلمی که به کارگردانی یکی از همین ایرانی-افغانیها (رونا، مادر عظیم ساختهی جمشید محمودی) میبینیم که بیمار افغانی که به کلیه نیاز دارد، نمیتواند از یک ایرانی کلیه بگیرد.
باری، سر بر آوردن مسائل ایرانی-افغانستانیها از فیلمها و رمانها و از سوی دیگر پرداختن محافل دانشگاهی به موضوع وضعیت مهاجران افغان در ایران، نویدبخش آیندهای است که مسائل این جمعیت انبوه که واجد مشترکات بسیاری با ایرانیان قدیمیتر هستند، در فضایی طبیعیتر و دور از هیجانات کوتاهمدت مورد بررسی قرار گیرد.
انتشار رمانهای محمدحسین محمدی توسط ناشران ایران، خوانندهی ایرانی را به درون جامعهی افغان میبرد و او را از درون با زندگیها، اندیشهها و احساساتشان آشنا میسازد. انتشار کتابی مانند در خانهی برادر (نوشتهی آرش نصر اصفهانی) نمونهی خوبی است از کوشش برای نگاه عالمانه به مسائل این بخش از مردمان ایران. در نمایشگاه کتاب غرفههای افغانستان جلوهای متفاوت داشتند؛ چیزی بین غرفههای خارجی و داخلی بودند چنان که گزارش وینش در این باره نشان میدهد.
یک دیدگاه در “ایرانی-افغانستانیها در ادبیات پژوهشی و رمانهای ایرانی”
چقدر درد جنگ آوارگی و زخم حاصل از آن دردناک است مخصوصا اگر چندین نسل این زخم به ارث برسد