ایدهآلیست محافظهکار
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودی«سرزمین موعود» جلد اول خاطرات باراک اوباما است که زندگی او را از ابتدا و زمان کودکی در هاوایی تا آخرین سال دور اول ریاست جمهوری و عملیات کشتن اسامه بن لادن در پاکستان در سال 2011 در برمیگیرد و ادامه این خاطرات سال آینده منتشر خواهد شد. در این یادداشت تمرکز روی این مساله است که یکی از درونمایههای اصلی خاطرات اوباما تضادی است که بین آرمانهای او به عنوان نماد تغییر در سیاست آمریکا با واقعیتهای صحنه سیاست و اقتصاد و روابط بینالملل به وجود آمد. خود اوباما معتقد است دیگرانند که باید تصمیم بگیرند عکسالعمل او نشان دادن ضعف بوده یا خرد.
سرزمین موعود
نویسنده: باراک اوباما
مترجم: امیرحسین رزاق
ناشر: مون
نوبت چاپ: ۵
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۰۱۴
«سرزمین موعود» جلد اول خاطرات باراک اوباما است که زندگی او را از ابتدا و زمان کودکی در هاوایی تا آخرین سال دور اول ریاست جمهوری و عملیات کشتن اسامه بن لادن در پاکستان در سال 2011 در برمیگیرد و ادامه این خاطرات سال آینده منتشر خواهد شد. در این یادداشت تمرکز روی این مساله است که یکی از درونمایههای اصلی خاطرات اوباما تضادی است که بین آرمانهای او به عنوان نماد تغییر در سیاست آمریکا با واقعیتهای صحنه سیاست و اقتصاد و روابط بینالملل به وجود آمد. خود اوباما معتقد است دیگرانند که باید تصمیم بگیرند عکسالعمل او نشان دادن ضعف بوده یا خرد.
سرزمین موعود
نویسنده: باراک اوباما
مترجم: امیرحسین رزاق
ناشر: مون
نوبت چاپ: ۵
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۰۱۴
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book انتشارات آگاه بزودی بزودی بزودیحتی پیش از اینکه اولین نسخه از کتاب خاطرات باراک اوباما به بازار عرضه شود و کسی جز خودش و ویراستار و ناشر کتاب را دیده باشند، هزاران نسخه از آن پیشفروش شده بود. فقط یک میلیون نسخه از کتاب برای بازار آلمان چاپ شد و در روز اول انتشار 890 هزارجلد آن در آمریکا فروش رفت که رکوردی بود.
دنیا در آخرین روزهای ریاست جمهوری ترامپ، بیش از پیش به خواندن خاطرات رییس جمهور قبلی آمریکا مشتاق بود. خود اوباما به این جذابیت «رییسجمهور سابق» واقف است و در خاطراتش وقتی بیل کلینتون را مامور میکند به صورت علنی نظرش درمورد بسته مالیاتی پیشنهادی برای بیرون کشیدن اقتصاد از رکود را به خبرنگاران توضیح دهد مینویسد: «شما هرگز به اندازه رییس جمهور سابق که در حاشیه قرار دارد، زیرک به نظر نمیرسید.»!
ظهور و رشد باراک اوباما در صحنه سیاست ایالات متحده آمریکا خیلی سریع بود. فقط 6 سال قبل از اینکه او به بالاترین مقام در آمریکا برسد؛ اوباما یک عضو سنای ایالتی در ایلینوی بود که به تازگی در انتخابات کنگره شکست خورده بود و خودش تصمیم برای یک قمار سیاسی دیگر، یعنی شرکت در انتخابات سنا را به رفتار آدمی الکلی تشبیه میکند که برای خوردن یک جرعه دیگر دنبال دلیلتراشی است.
میشل اوباما (که تقریبا هر بیست سی صفحه یکبار، حضور پررنگ در این کتاب مفصل هزار صفحهای دارد) در آن زمان از وضعیت اقتصاد خانواده نگران است: «میشل گفت اگر ببازی از چاله به چاه میافتیم و اگر ببری چه میشود؟ چطور میخواهیم خرج دو خانه را در شیکاگو و واشنگتن پرداخت کنیم؟ آن هم وقتی از عهده هزینههای یک خانه به سختی برمیآییم؟… باشه باراک ولی دیگر کافی است، این بار آخر است..» (صفحات 77 و 78)
هیچوقت به درستی یادم نمیآید اولین بار کِی اسم باراک اوباما را شنیدم و چه زمانی به آن دسته از مطبوعات که خوانندهشان بودم راه پیدا کرد. در انتخابات مقدماتی دموکراتها؟ شاید. اما یادم است که متن کامل مناظره اوباما و مککین را در مجله «شهروند» امروز آنروزها خواندم. اوباما برای غیرآمریکاییها هم نماد تغییر بود و یک آمریکای جدید. کاندیدایی که جوان است و پرانرژی، حرفهای جدید میزند و این آخری که مسلما برای آمریکاییها خیلی مهمتر از ما بود: سیاهپوست است. به این مساله برمیگردیم.
**************
«سرزمین موعود» کتاب خاطرات باراک اوباما کتاب مفصلی است. تازه این جلد اول خاطرات است که زندگی اوباما را از ابتدا و زمان کودکی در هاوایی تا آخرین سال دور اول ریاست جمهوری او و عملیات کشتن اسامه بن لادن در پاکستان در سال 2011 در برمیگیرد و ادامه این خاطرات سال آینده منتشر خواهد شد. کتاب 768 صفحه است و ترجمه فارسی آن بدون اضافات و پانوشتها هزار صفحه شده است.
صد صفحه اول به دوران جوانی او مربوط است و دویست صفحه بعدی دربست به مبارزات انتخاباتی او و کارزار طولانی انتخابات مقدماتی حزبی مقابل هیلاری کلینتون و بعد رقابت با کاندیدای جمهوریخواه اختصاص دارد و هفتصد صفحه بعدی به مسائل مختلف دوران اقامت در کاخ سفید پرداخته است. یک یادداشت یکی دو هزارکلمهای برای توصیف یک کتاب خاطرات مفصل، ظرف کوچکی است.
اوباما بیدلیل اسم کتابش را «سرزمین موعود» نگذاشته. خودِ این نام، دفاعی است در مقابل منتقدان عدیدهاش. و کتاب را میتوان از همین زاویه خواند. از زاویه گسل عمیقی که جامعه آمریکا دهههاست درگیر آن است و هر انتخابات این گسل عمیقتر میشود و جامعهشان دوقطبیتر از قبل. به حدی که در انتخابات اخیر به جاهای خطرناکی رسید.
یک طرف این شکاف دموکراتها ایستادهاند و گروههای حامیشان از لیبرالهای تحصیلکرده شهرهای بزرگ گرفته تا اقلیتها و سیاهپوستان تا جوانانی که آمریکایی نرمتر، مترقیتر و اگرچه روی این کلمه حرف و سخن بسیار است اما سوسیالیستتر میخواهند.
دموکراتها در اقتصاد خواهان اخذ مالیات بیشتر در ازای صندوقهای رفاه اجتماعی و تور حفاظت از کمبرخوردارها هستند و دولت را بزرگتر میخواهند. سمت دیگرِ شکاف، جمهوریخواهان ایستادهاند و گروههای حامیشان از طبقه کارگر سفیدپوست شهرهای کوچک و کشاورزان گرفته تا مسیحیهای معتقد تا کارفرمایان خرد و کلان. این دسته معتقدند دموکراتها پولی را که باید خرج گردش چرخهای اقتصاد شود میگیرند و خرج آنهایی میکنند که وابسته به کمکهای دولتی هستند.
معتقدند دسته مقابل به اندازه آنها وطنپرست نیستند، به ارزشهای آمریکایی دلبستگی ندارند، در مقابل دشمنانِ سبک زندگی آزاد سرسخت نیستند و آمادهاند ممکلت را بدهند برود، نشان به این نشان که «کمترآمریکاییها» همیشه حامی دموکراتها هستند. این شکاف جامعه آمریکا در هر موضوعی دهان باز میکند و از بحث درباره سقط جنین گرفته تا جنگ با تروریسم تا فشار به کارخانجات برای ارتقای استاندارد زیستمحیطی تا اصلاح قوانین مهاجرت و چگونگی برخورد با آنهایی که از مرز گسترده با مکزیک غیرقانونی وارد کشور میشوند دائماً خود را نشان میدهد.
شکاف از دهه شصت میلادی در جامعه آمریکا پررنگ شد و در آن دهه جنبش پادفرهنگ در بین جوانان و جنبش حقوق مدنی در بین سیاهان و ناآرامیهای دانشجویی و مخالفت با جنگ ویتنام از نمودهایش بودند. در دهه هشتاد ورق برگشت و محافظهکاران با یکی از قاطعترین پیروزیهای تاریخ انتخابات آمریکا، ریگان را به کاخ سفید فرستادند.
در مقابل دهه نود دههی دموکراتها بود اما در قرن جدید بود که این شکاف چهارسال به چهارسال شدیدتر شد و به خصومت فعلی تبدیل شد. اوباما از مهمترین چهرههای یک طرف این شکاف بود. بله، او به درستی نماد یک آمریکای دیگر بود.
خود اوباما در همین کتاب منشا علاقمندیاش به سیاست (به عنوان یک دانشجوی سیاهپوست دورگهی حقوق) را در عشقش به جنبش حقوق مدنی میداند.
«دوسالی که در کالج اوکسیدنتال سپری کردم، آغازگر بیداری سیاسی من بود. هرچه درباره سیاستمداران میدیدم یا میشنیدم، با استثنائاتی اندک، مشکوک به نظر میرسید:
موهای کوتاه و بیش از حد مرتب، پوزخندهای مرموز، بیانات مبتذل یا خودفروشانه در تلویزیون، در حالی که پشت پرده منافع شرکتها و نهادهای مالی را به پیش میبردند…
آنچه توجهم را جلب کرد، چیزی وسیعتر و پیشروتر بود؛ یعنی نه کارزارهای سیاسی بلکه جنبشهای اجتماعی بود که در آنها افراد عادی به یکدیگر میپیوستند تا تغییری ایجاد کنند. به مطالعه تاریخ جنبشهای حق رای زنان و اتحادیههای کارگری پرداختم؛ از گاندی و لخ والسا گرفته تا کنگره ملی آفریقا. بیش از همه، [دکتر کینگ و سایر] رهبران جوان جنبش حقوق مدنی برایم الهامبخش بودند»
بله اوباما مشخصاً و واضحاً از این فضا آمده. از آمریکای مارتین لوترکینگ و راهپیمایی روی پل شهر سلما. نه از فضای حوزههای حزبی و کنگره و پنتاگون و غیره. اما همین اوبامای جوان وقتی در درون بازی قرار میگیرد با دشواریهای واقعیت آشنا میشود و درگیرشان میشود:
خروج از عراق و اشتباه بودن حمله به این کشور از مهمترین شعارهای انتخاباتی اوست (البته اوباما با حمله به افغانستان از ابتدا موافق بوده است) اما وقتی رییس جمهور میشود ژنرالهای ارتش به او میگویند خروج کامل از عراق یعنی از بین رفتن همه دستاوردهای قبلی ارتش.
او حالا باید طوری صحبت کند که هم بتواند از کشاورزهای سفیدپوست غرب میانه رای بگیرد هم از جوانهای چپگرا. در گام اول جو بایدن، مردی از نسل قبل، را به عنوان معاونش انتخاب میکند. وزیر دفاع بوش را به کابینه جدید خودش دعوت میکند، هیلاری کلینتون رقیبی که در زمان انتخابات به هم انتقادهای بیرحمانهای کردهاند و اوبامای جوان را دارای تجربه لازم برای اداره کشور نمیدانسته به عنوان وزیر خارجه انتخاب میکند، در جریانات بهار عربی این بیرحمیهای واقعیت روی تلخشان را نشان میدهند.
در حالی که دلش با جوانان میدان التحریر است که او را یاد سیاهپوستهای دوران جنبش حقوق مدنی میاندازند، اما نمیتواند ریشهی یک متحد قدیمی را بزند و وقتی هم از مبارک میخواهد از قدرت کنار برود با هشدار ولیعهد امارات روبرو میشود که میگوید آمریکا دیگر شریک سیاسی ما نخواهد بود. سرکوب معترضین در سوریه را محکوم میکند [هرچند دست به اقدام عملی نمیزند] اما به خاطر ژئوپلتیک سیاسی منطقه از کنار سرکوب در بحرین رد میشود و در مقابل، قذافی در لیبی چنان تند میرود که آمریکای تحت ریاست اوباما دست به کار مداخله نظامی در آنجا میشود در حالی که اوبامای جوان هیچگاه فکر نمیکرده زمانی دستور جنگی را بدهد.
بخش اعظمی از خاطرات اوباما شرح این پیچیدگیهاست و نویسنده تلاش میکند نشان دهد کاری جز این نمیتوانسته انجام بدهد و در همه موارد تصمیم او بهترین چیزی بودهاند که ممکن بوده. اینجاست که خودش را اصلاحطلب محافظهکار مینامد:
«فردی با روحیه انقلابیتر ممکن است پاسخ دهد که همه اینها ارزشش را دارد، مثل این است که مجبورید برای تهیه املت یک تخم مرغ بشکنید، اما آنقدر که همیشه آرزو داشتم زندگی خودم را وقف دنبال کردن یک هدف کنم، حاضر نبودم با رفاه میلیونها انسان همان خطرها را بپذیرم.. من ذاتاً یک اصلاحطلبِ محافظهکار بودم، قضاوت درمورد اینکه آیا خرد نشان میدادم یا ضعف، برعهده دیگران بود.»
حین خواندن کتاب خاطرات باراک اوباما دو کلمه بارها به چشم میخورد. یکی ««نژاد» است و دیگری «موفقیت».
نگاه اوباما به عنوان یک آمریکایی سیاهپوست به دنیا (که انعکاسی است از نگاه آمریکا به او به عنوان کسی که همیشه اول رنگ پوستش دیده شده) در جای جای کتاب به چشم میخورد: وقتی میگوید یهودیها را درک میکند چون آنها هم به نوعی سیاهپوستان دنیا بودهاند، وقتی در سفر به آفریقا احساس نزدیکی به مردم دارد و حتی در یک مراسم دیدار با ارتشیها میبینید چشمش متوجه آن است که بین ژنرالها سیاهپوستی نیست. «موفقیت» اما مثل یک اسم رمز است.
«سرزمین موعود» از آن کتابها نیست که آدمها آخر عمر و وقتی که خیلی از آدمهای زندگیشان از دنیا رفته باشند مینویسند. ردپای حساب و کتاب و موقعیت اوباما به عنوان یکی از ستونهای فعلی حزب دموکرات همه جای کتاب به چشم میخورد. خواننده کمتر غافلگیر میشود چون همیشه سعی شده با نهایت دقت و رعایت ملاحظات سیاسی درمورد آدمها صحبت شود.
کتاب شبیه یکی از آن مجالس غیبت و پشت سر کسی حرف زدن نیست. شاید تنها کسی که اوباما در کتاب آبرویش را میبرد راهول گاندی بختبرگشته (نوهی ایندیرا گاندی که برای رهبری حزب کنگره هند آماده میشد) باشد که رسماً مینویسد مثل شاگردی بود که درسهایش را خوانده اما استعداد این کار را ندارد.
از همین مثال هم همه چیز مشخص است: راهول هیچوقت در سیاست موفق نشد و اظهارنظر درمورد کسی که در صحنه سیاست نیست رابطه بین حزب دموکرات آمریکا و هیچ کشوری را تیره نمیکند. کتاب همچنین طنین کتابهای «موفقیت» را دارد که در آن نویسنده شرح میدهد چه آدم بزرگی بوده و چه آدمهای بزرگی در اطراف و خانوادهاش بودهاند که به اینجا رسیده. حس پستهای اینستاگرامی آدمهای متاهل در ابراز عشق به همسرشان را دارد که دقیقاً نمیدانی از ته دل است یا ناشی از یک وظیفه زنوشوهری.
اما انتخاب من از کتاب «سرزمین موعود» یک مهمانی است و یک گفتگوی دونفره بین رییسجمهور و دستیارش.
تیم امنیت ملی کابینه اوباما، بر سر موضعی که باید در قبال مصر بگیرند دو دسته میشوند. جوانترها که معتقدند باید دولت آمریکا کنار معترضین بایستد و مسنترها که میگویند ما نمیدانیم بعد از مبارک مصر به چه سمت و سویی خواهد رفت. در قبال مداخله نظامی در لیبی هم این دودستگی ادامه دارد.
ارتش قذافی به سمت بنغازی شهری در شرق لیبی در حرکت است و بیم یک قتل عام گسترده میرود. اوباما جلسه را ترک میکند و اعلام میکند تا فردا صبح نظر نهایی را در مورد حمله کردن یا نکردن ارتش آمریکا به قذافی میگیرد و به مهمانی کاخ سفید میرود. یک مهمانی پر از دلهره. میداند وقتی بساط مهمانی را جمع کنند او باید یکی از مهمترین تصمیمهای دنیا را بگیرد.
یک طرفش احتمال کشته شدن دهها هزارنفر در لیبی است و طرف دیگر احتمال شکست و کشته شدن سربازهای آمریکا در کشوری که از هر ده آمریکایی نه نفرشان نمیدانند اصلا لیبی کجای دنیاست. توصیف اوباما از دلهرهای که در این مهمانی او را رها نمیکند فوقالعاده است.
دومی اما گفتگویی است دونفره. اوباما و دستیارش از این میگویند که میخواهند شغلی انتخاب کنند که دیگر این همه دشواری تصمیمگیری نداشته باشد «برویم هاوایی و کنار ساحل آبمیوه بفروشیم» دستیارش جواب میدهد آبمیوه هم سخت است، تیشرت بفروشیم آن هم تیشرت سفید، سایز متوسط و بدون طرح و اگر کسی تیشرت دیگری میخواهد برود از کس دیگری بخرد، حتی در این حد هم مجبور به تصمیم گرفتن نباشیم، فقط سفید و بدون طرح!
ایدهآلیست محافظهکار
#خودزندگینامهخودزندگینامه، اتوبیوگرافی، خویشنامه، حسبِحال، یا سرگذشت خود، زندگینامهای است که بهدستِ خودِ فرد نوشته میشود.