علیرضا طاهروردی می گوید: شاید این را شنیده ای که زنان در دل « آری » و « نه » به لب دارند ضعف خود را عیان نمی سازند رازدار و خموش و مکارند آه، من هم زنم، زنی که دلش در هوای تو می زند پر و بال دوستت دارم ای خیال لطیف دوستت دارم ای امید محال فروغ فرخزاد 23 آذر 1398 در 1:50 ب.ظ پاسخ
فروغ می گوید: دلم گرفته، دلم گرفته به ایوان می روم و دستم را به پوست کشیده ی شب می کشم چراغهای رابطه تاریک است چرا کسی مرا به مهمانی پرنده ها نمی برد 13 آذر 1398 در 8:46 ب.ظ پاسخ
جستجوگر می گوید: در نیمه راه زندگی خود را درون جنگلی تاریک یافتم، چرا که راه درست را کاملا گم کرده بودم کمدی الهی دانته 12 آذر 1398 در 10:43 ب.ظ پاسخ
بهمن موسی زاده می گوید: انسانم آرزوست… به ویژه بیت: یک دست جام باده و یک دست زلف یار رقصی چنین میانه میدانم آرزوست 7 آذر 1398 در 2:48 ب.ظ پاسخ
فاطی می گوید: دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل ز تلر محنت و پود محبت بابا طاهر 7 آذر 1398 در 11:32 ق.ظ پاسخ
انی می گوید: جاده در جنگل می پیچد و من راهی را انتخاب کردم که کمتر پیموده شده بود رابرت فراست 7 آذر 1398 در 10:21 ق.ظ پاسخ
8 دیدگاه در “اشعار آرزوها”
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل « آری » و « نه » به لب دارند
ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
فروغ فرخزاد
دلم گرفته، دلم گرفته
به ایوان می روم و دستم را به پوست کشیده ی شب می کشم
چراغهای رابطه تاریک است
چرا کسی مرا به مهمانی پرنده ها نمی برد
در نیمه راه زندگی خود را درون جنگلی تاریک یافتم، چرا که راه درست را کاملا گم کرده بودم
کمدی الهی دانته
به کاری که همت بسته گردد
اگر خاری بود ، گل دسته گردد
انسانم آرزوست… به ویژه بیت:
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
دلی دارم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
ز تلر محنت و پود محبت
بابا طاهر
بی ادب نه تنها خودرا داشت بد
بلکه اتش،درهمه افاق زد
جاده در جنگل می پیچد و من راهی را انتخاب کردم که کمتر پیموده شده بود
رابرت فراست