سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اسکارلت خدابانوی عشق و زیبایی!

اسکارلت خدابانوی عشق و زیبایی!

 

داستان بربادرفته حول کاراکتر اسکارلت اوهارا شکل می‌گیرد. اسکارلت زنی  خاص، اغواگر و جذاب است که ویژگی‌ها و رفتارش در خط به خط داستان، خدابانوی عشق و زیبایی؛ آفرودیت را به یاد مخاطب می‌آورد: او همیشه مورد توجه مردان قرار دارد، عاشق رقص است، زنان زیادی به او حسد می‌ورزند، در لحظه زندگی می‌کند. او زنی است که دورو برش پر از مردان متفاوت است و هر وقت اراده ‌کند می‌تواند یکی از آنها را اغوا و وادار به خواستگاری کند. با همه‌ی این‌ها اسکارلت هیچ‌وقت احساس رضایت از زندگی‌اش ندارد.

داستان بربادرفته حول کاراکتر اسکارلت اوهارا شکل می‌گیرد. اسکارلت زنی  خاص، اغواگر و جذاب است که ویژگی‌ها و رفتارش در خط به خط داستان، خدابانوی عشق و زیبایی؛ آفرودیت را به یاد مخاطب می‌آورد: او همیشه مورد توجه مردان قرار دارد، عاشق رقص است، زنان زیادی به او حسد می‌ورزند، در لحظه زندگی می‌کند. او زنی است که دورو برش پر از مردان متفاوت است و هر وقت اراده ‌کند می‌تواند یکی از آنها را اغوا و وادار به خواستگاری کند. با همه‌ی این‌ها اسکارلت هیچ‌وقت احساس رضایت از زندگی‌اش ندارد.

 

 

 

هنگامی که صحبت‌ از رمان‌های عاشقانه می‌شود‌ اولین رمانی که به یاد علاقمندان آثار کلاسیک می‌افتد رمان بربادرفته است. داستانی در بستر جنگ داخلی آمریکا  و با محوریت شخصیت اسکارلت؛ زنی جسور وعصیانگر که به شکل دیوانه‌واری برای رسیدن به اشلی؛  عشق دست‌نیافتنی‌اش می‌جنگد! عشقی که در انتها متوجه می‌شود اشتباهی بوده و باید جای دیگری به دنبالش می‌گشته‌است! اسکارلت یک عاشق ناکام است اما از وقتی یادم می‌آید برای من تجلی‌گر چهره یک زن عاشق بوده.

اسکارلت گاهی ممکن است لَجت را هم در بیاورد، طوری که وقتی خودت را جای خواهر اسکارلت ‌می‌گذاری به او حق بدهی که تا آخر عمر به چهره خواهر نامردش(!) نگاه هم نکند اما با همه‌ی‌ این‌ها این زن خودشیفته و از خودراضی را نمی‌شود دوستش نداشت.

اسکارلت برای مردان تجلی‌گر عشق و شور زندگی‌است و برای زنان قهرمانی‌است که زندگی نزیسته آنها را زندگی می‌کند.  زن‌هایی که در طول تاریخ همواره به عنوان الهه و معشوقه  تعریف ‌شده‌اند و حتی زندگی مدرن نیز تا امروزه نتوانسته جسارت ابراز عشق و خواستگاری از یک مرد را به آن‌ها بدهد بدون شک با خواندن تلاش‌های عاشقانه اسکارلت به شکل ناخودآگاه بخشی از زندگی نزیسته خود را روی او فرافکنی میکنند و به همین سبب این زن عاشق‌پیشه و خودشیفته را که برای عشقش با تمام قوا می‌جنگد دوست دارند و دلشان می‌خواهد شبیه او باشند.

 

و اما چه چیزی باعث می‌شود که این رمان عاشقانه این‌گونه به دل مخاطب راه پیدا کند و در ذهنش ماندگار شود؛ به عقیده‌ی من علاوه بر قهرمان دوست داشتنی، بخش زیادی از موفقیت این رمان مرهون طراحی شخصیت‌‌های داستان بر پایه آرکی‌تایپ‌ها* (واژه‌ای یونانی به معنای کهن‌الگوها)ست. همان کهن‌الگوهایی که به عقیده‌ی یونگ از ناخودآگاه جمعی بیرون می‌آیند و میراث پدران باستانی ما هستند.

بی‌شک استفاده‌ی نویسنده از این کهن‌الگوها که بشر قرن‌ها با آنها زیسته است نشان از هوشمندی او دارد و می‌تواند منجر به خلق داستانی مخاطب پسند شود که در هر دوره‌ زمانی طرفداران خاص خود را دارد.

داستان بربادرفته حول کاراکتر اسکارلت اوهارا شکل می‌گیرد. اسکارلت زنی  خاص، اغواگر و جذاب است که ویژگی‌ها و رفتارش در خط به خط داستان، خدابانوی عشق و زیبایی؛ آفرودیت را به یاد مخاطب می‌آورد: او همیشه مورد توجه مردان قرار دارد، عاشق رقص است، زنان زیادی به او حسد می‌ورزند، در لحظه زندگی می‌کند.

او زنی است که دورو برش پر از مردان متفاوت است و هر وقت اراده ‌کند می‌تواند یکی از آنها را اغوا و وادار به خواستگاری کند. با همه‌ی این‌ها اسکارلت هیچ‌وقت احساس رضایت از زندگی‌اش ندارد حتی وقتی که در رفاه کامل  با رت‌باتلر که از لحاظ ویژگی‌های شخصیتی تا حدود زیادی شبیه اوست زیر یک سقف زندگی می‌کند.

 

اسکارلت با وجود تمام مردان عاشق‌پیشه‌ی دور واطرافش دل در گرو نجیب‌زاده‌ای به نام اشلی دارد و مدام سمت او قلاب می‌اندازد اما اشلی با نیروی عشقی که به همسرش ملانی دارد مدام از تور این ماهی‌گیر قهار فرار می‌کند! اشلی هرچند همچون مردان دیگر نمی‌تواند جذابیت مرگبار اسکارلت را انکار کند اما آن‌قدر خودآگاهی دارد که می‌داند به خاطر تفاوت‌های شخصیتی که با اسکارلت دارد نمی‌تواند به او به عنوان یک همسر نگاه کند.

ماراگارت میچل با زیرکی و هوشمندی در مقابل اسکارلت رقیبی همچون ملانی (بانویی هستیا تایپ) را قرار داده. ملانی  تصویر همان زن سنتی است که حتی در جوامع مدرن نیز مورد تحسین و علاقه مردان بوده و هست.

زنی بینهایت مهربان، آرام، صبور، پذیرا و با گذشت. زنی هستیا تایپ که خیانت می‌بیند و محبت می‌کند. زنی که اهل غیبت و بدگویی نیست و  بر خلاف باقی زن‌ها حتی خواهر اسکارلت نه‌تنها از او بدش نمی‌آید بلکه او را عمیقا دوست دارد و در بین زنان دیگر از او دفاع می‌کند. مهرورزی‌های ملانی به اندازه‌ای است که هیچ مردی نمی‌تواند در مقابل آن مقاومت کند، چنانچه  مردی همچون رت‌باتلر نیز احترام زیادی برای این زن قایل است.

با این وجود زنان هستیا تایپ (که ملانی نیز در این گروه دسته‌بندی می‌شود) هر چند همیشه توسط مردان مورد ستایش واقع می‌شوند اما از جذابیت جنسی کمی برخوردارند و همین سبب می‌شود که همسران آنها به خصوص اگر مردان هرمس تایپ باشند عموماً در کنار این زن  نجیب، مهربان و پذیرا، معشوقه‌ای نیز اختیار ‌کنند و چه معشوقه‌ای بهتر از زنی‌ آفرودیت تایپ همچون اسکارلت که تجلی‌گر جذابیت و شور زندگی است! 

 

با این حال اشلی نجیب‌زاده‌تر از این حرف‌هاست و با وجود اینکه ملانی قدرت باروری‌اش را هم از دست داده بازهم بر وسوسه‌های اسکارلت غلبه کرده و نسبت به ملانی وفادار می‌ماند.

هرچند اسکارلت حاضر نیست این واقعیت را بپذیرد و در این راستا دست از مبارزه و جنگیدن برای این عشق یک سویه برنمی‌دارد تا اینکه درست موقع مرگ  ملانی و بر طرف شدن بزرگترین مانع وصال(!) متوجه می‌شود که عشقش به اشلی سرابی بیش نبوده‌است!

عشق اسکارلت به اشلی هر چند برای مخاطب ادبیات داستانی جذاب است اما ریشه در  اختلال شخصیت خودشیفته دراسکارلت به عنوان قهرمان زن داستان دارد. اسکارلت به خاطر اختلال خودشیفتگی هیچ‌وقت نمی‌تواند کسی را واقعا دوست داشته باشند و فقط وقتی عاشق کسی می‌شود که همچون اشلی امکان وصالش وجود نداشته باشد. اصلا برای همین است که اسکارلت مردی جذاب همچون رت‌باتلر را در کنارش نمی‌بیند و در عوض برای به دست آوردن عشق مردی زن‌دار دست و پا می‌زند!

در حالی که اگر خودآگاهی لازم نسبت به خودش را داشت خیلی زودتر از این‌ها می‌فهمید که رت‌باتلر بهترین مرد برای زندگی با اوست. مردی خودشیفته و هرمس‌تایپ و گاها ضد اجتماعی که با وجود اینکه اهل ازدواج نیست به خاطر هوش و خودآگاهی که نسبت به خودش دارد متوجه شباهت‌هایش با اسکارلت شده و نمی‌تواند به راحتی از عشق او بگذرد.

 

رت‌باتلر در برهه‌های مختلف زندگی اسکارلت در زندگی او می‌آید و می‌رود  و از آنجا که اسکارلت را به خوبی میشناسد و می‌داند اطمینانِ اسکارلت از عشقش یعنی نقطه پایانِ ارتباطش با این زن جذاب، با هوشمندی تمام گاهی او را با دست پس می‌زند و گاهی با پا پیش می‌کشد تا اینکه در نهایت به شکل غیرمنتظره‌ای به اسکارلت پیشنهاد ازدواج می‌دهد.

رت‌باتلر پس از ازدواج با اسکارلت ازشخصیت هرمس تایپ خود فاصله گرفته و به هیات مردی حامی و پدر (زئوس) درآمده و با حمایت مالی و عاطفی خود سعی می‌کند از این زن آفرودیت تایپ یک مادر (دیمیتر) یا حداقل زن زندگی (هرا) بسازد اما بالاخره در می‌یابد اسکارلت کله‌شق با وجود تمام تلاش‌های او همچنان دل در گرو اشلی دارد و در نهایت تصمیم به رها کردن او می‌گیرد.

جالب اینجاست که اسکارلت درست وقتی می‌بیند در حال از دست دادن رت‌باتلر است تازه می‌فهمد چقدر رت‌باتلر را دوست داشته‌است! اینجاست که دوباره اختلال شخصیت خودشیفته کار دست اسکارلت می‌دهد و اشلی را که حالا با مرگ ملانی برایش قابل دسترس شده رها کرده دنبال رت‌باتلر می‌رود! طوری که گویی این لوپ تکراری برای به دست آوردن عشق، دوباره برای اسکارلت تکرار شده است!

 

نسیم-عرب-امیری

پی‌نوشت:

* خانم شینودا بولن  روانشناس و تحلیل‌گر یونگی با ترکیب نگرش یونگ با اسطوره‌شناسی یونانی؛ مردان و زنان را بر اساس پانزده تیپ شخصیتی (که برگرفته از اسطوره‌های یونانی هستند) دسته‌بندی کرده است. این تیپ‌های شخصیتی در ادبیات داستانی و نمایشی کاربرد زیادی دارند و در این یادداشت نیز به نام برخی از آنها اشاره می‌شود:

آفرودیت: خدابانوی زیبایی و عشق، تیپ شخصیتی زنان اغواگر و جذاب.

هستیا: خدابانوی خرد و معنویت، این کهن الگو مختص زنانی با شخصیت آرام، پذیرنده و درونگراست.

هرا: خدابانوی همسر؛ کهن الگوی زنانی که نقش همسری را به بهترین شکل ایفا می‌کنند.

دیمیتر: خدابانوی مادر؛ این کهن الگو با تیپ‌های شخصیتی موفق در جایگاه مادری و خانه داری همخوانی دارد

هرمس: خدای پیام‌رسان؛ این کهن الگو مربوط به مردانی با تیپ شخصیتی خوش‌مشرب و اجتماعی است، مردانی که اهل تعهد نیستند و تنوع‌طلبند

زئوس: خدای‌خدایان؛ کهن الگوی مردان قدرتمند و پدر.

علاقمندان برای آشنایی بیشتر با این تیپ‌های شخصیتی می‌توانند به کتاب‌های نمادهای اسطوره‌ای و روانشناسی زنان و نمادهای اسطوره‌ای و روانشناسی مردان مراجعه کنند.

 

  این مقاله را ۱۲۶ نفر پسندیده اند

4 دیدگاه در “اسکارلت خدابانوی عشق و زیبایی!

  1. فاطمه می گوید:

    گلم آفرودیت همیشه عاشق زندگی و در بدترین مواقع از زندگیش راضیه
    اسکارلت پرسفون و پوزیدون تایید طلب و متظاهر واز ترس این که زنها دیگر ازش،بهتر نباشن با وسواس وترس به خودش میرسه!و خودخواه
    آفرودیت خودش با لباسش و آرایشش تعریف نمیکنه و ایزدبانو بالغه و دنبال چشم وهم چشمی وپز نیست

    در ضمن اشلی هفائیسوس بود و رت هرمس !و اصلا هیچ کس تو فیلم آفرودیت نبود!!

  2. ناشناس می گوید:

    من فک کنم اشلی هادس بود واسه همین به اسکارلت گرایش نداشت ??و اندکی هرمس داشت که با زن از خودش بزرگتر ازدواج کرد، البته سرزنش نمیشه کرد دوره ی ویکتوریا بوده مردم دلشون خوش بوده! خودشیفتگی و وفاداری

  3. فاطی می گوید:

    ولی من دوست داشتم پی پی جوراب بلند باشم کیف زیادی داره هر کاری بخوای بکنی و پدر مادر و معلم خفتت نکنن

  4. پر می گوید:

    همیشه دلم میخواست ملانی باشم ولی اسکارلتم.
    الانم رت ازدواج کرده و من نمیدونم چیکار کنم?
    چیکار کنم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *