ادبیات در جهان پس از کووید-19
حالا که بیش از یک سال از ظهور ویروس جدید کرونا میگذرد، میتوان به آینده ادبیات فکر کرد. این یک سال زندگی غیرعادی روی ادبیات و نویسندگان تاثیر خواهد گذاشت. ادبیات قبلا هم از همهگیریهای مرگبار تاریخ تاثیر گرفته است. معروفترین آنها طاعون کشندهی قرون وسطی است و آخرین نمونه آن آنفلوانزای اسپانیایی که بعد از جنگ اول جهانی قربانیان زیادی گرفت. ادبیات در دوران پسا-کووید چه تغییراتی میکند؟
حالا که بیش از یک سال از ظهور ویروس جدید کرونا میگذرد، میتوان به آینده ادبیات فکر کرد. این یک سال زندگی غیرعادی روی ادبیات و نویسندگان تاثیر خواهد گذاشت. ادبیات قبلا هم از همهگیریهای مرگبار تاریخ تاثیر گرفته است. معروفترین آنها طاعون کشندهی قرون وسطی است و آخرین نمونه آن آنفلوانزای اسپانیایی که بعد از جنگ اول جهانی قربانیان زیادی گرفت. ادبیات در دوران پسا-کووید چه تغییراتی میکند؟
در مقالات و خبرهای دیگری پیش از این تاثیر این همهگیری کووید-۱۹ بر بازار کتاب و بر صنعت نشر را تا جای امکان بررسی کرده بودیم. حالا واکسن از راه رسیده (اگر چه پایش هنوز به همه کشورهای دنیا باز نشده) و دیر نیست که بشر بر این مانع بزرگ و مرگبار طبیعت هم بالاخره فائق شود. اما دنیای ادبیات و داستاننویسی بعد از کووید ۱۹ چه فرقی خواهد کرد؟ نویسندهها چطور در آثارشان این دورهی نامعمول ولی عمومی را بازتاب خواهند داد؟ عادات کتابخوانی چطور؟ این خانه ماندن همه را تغییر خواهد داد یا این صرفا یک وقفه در زندگی پرشتاب ما بوده؟
نادیا انور (Nadia Anwar) استادیار دپارتمان ادبیات و زبان انگلیسی دانشگاه مدیریت و فناوری لاهور معتقد است در نبرد با ویروس حتماً پیروز خواهیم شد؛ اما احتمالاً چهرهی ادبیات نیز برای همیشه تغییر کند. او مینویسد:
«دکامرونِ جووانی بوکاچو، حکایتهای کانتربری از جفری چاوسر، روزنوشتهای سال طاعونِ دانیل دفو، طاعونِ آلبر کامو، چشمان تاریکی از دین کونتز با پیشبینیهای هیجانانگیزش در مورد ظهور یک پاندمی در دهکدهای چینی به نام یوهوان، و سال سیلاب مارگارت آتوود؛ همه و همه در مورد شیوع یک پاندمی و پیامدهای ناشی از آن هستند. آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که آثار مختلف نوشته شده در حوزهی همهگیری (پاندمی) چه نکات مشترکی با هم دارند؟ اگر از من بپرسید، همهی آنها (کم یا زیاد) لحنی شوم، مرگبار و ترسناک دارند. در اکثر این روایتها، تلاش شده است که ارادهی زنده ماندن در وجود انسان تقویت شود.»
ادبیات در جهان پس از کووید-۱۹
همهگیری ویروس کرونا بر بسیاری از جنبههای مختلف زندگی ما تاثیر گذاشت. حالا دیگر زمان بیشتری از روز را در خانه هستیم و میتوانیم بیشتر از گذشته به تماشای فیلم و سریال بنشینیم و از آن هم بهتر، زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهیم. در مطلب پیش رو میتوانید با تغییراتی که به واسطهی کرونا بر سلیقهی مردم و صنعت چاپ و نشر تحمیل شده است آشنا شوید.
در زمانهی COVID: بررسی تاثیر همه گیری ویروس کرونا بر صنعت چاپ و نشر
اما از پاندمیهای گذشته یا از آخرین آنها انفلوانزای اسپانیایی که سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ میلیونها نفر را در سراسر جهان از بین برد چطور در ادبیات یاد شده؟ یک نمونه از ظهور و بروز بسیار درونی پاندمی در ادبیات، تاثیری است که منتقدان اعتقاد دارند مرگومیر و آلودگی ناشی از آنفلوانزا بر «خانم دلووی» ویرجینیا وولف گذاشته است.
«خانم دلووی گفت که گل را خودش میخرد» جمله آغازین رمان خانم دلووی ویرجینیا وولف است. بعد از قرنطینه، در فضای توییتر انگلیسیزبان این جمله ترند شد و حالا کاربران مینوشتند «خانم دَلُووی گفت او خودش دستگیره درها را ضدعفونی میکند.»، «خانم دلووی گفت او خودش ضدعفونیکننده را میخرد.»، «خانم دلووی گفت او خودش خرید اینترنتی مواد غذایی را انجام خواهد داد.» و غیره.
خانم دلووی در ۱۹۲۳، پنج سال بعد از آنفولانزای همهگیر جهانی که بین پنجاه تا صد میلیون نفر را کشت، نوشته شده است. کلاریسا دلووی یکی از نجاتیافتگان است. در صفحه دوم کتاب یکی از همسایههای کلاریسا او را تماشا میکند و میبیند او
«از زمان بیماریاش رنگ و رویاش سفید شده است.»، در پاراگراف بعدی ما میفهمیم که قلب او «به خاطر آنفولانزا… مبتلا شده است.»
گرچه به آنفولانزای ۱۹۱۸ هرگز مستقیماً اشاره نمیشود، اما محقق ادبی الیزابت اوتکا در آخرین کتابش مدرنیسم ویروسی: پاندمی آنفولانزا و ادبیات بین دو جنگ بیان میکند که
«هر ارجاعی به آنفولانزا در سال ۱۹۲۵، بهویژه آن نوعِ با عوارض بادوامتر، پاندمی را تداعی میکند.»
بله خانم دلووی خودش گلها را میخرد و از گشتوگذار در شهر لذت میبرد چون فقط هفت سال قبل نویسندهی آن یک دوره وحشت و مرگ و خانه ماندن را تجربه کرده و حالا از هر لحظه تجربه کردن بیرون لذت میبرد. امیدوارم ما هم عوض روزهای خانه ماندن یا بیرون ماسک زدن را دربیاوریم. از آن مهمتر (!) اینکه نویسندگانمان چنین دورانی را اینقدر ظریف در کارهایشان تبدیل به ادبیات کنند. این مقاله بسیار خواندنی است.
چرا خوانندگان مضطرب در قرنطینه به «خانم دلووی» تمایل پیدا کردهاند؟