آیا گوش دادن کتاب صوتی با خواندن آن کتاب یکی است؟
در یک تحقیق مقایسه شد که دانشآموزان، یک موضوع علمی را از یک پادکست ۲۲ دقیقهای بهتر میفهمند یا یک مقالهی چاپ شده؟ و با اینکه دانشآموزان زمانی مشابه برای هر دو گذاشتند اما در کوئیزی که دو روز بعد از آن گرفته شد، کسانی که مقاله را خوانده بودند میانگین نمره ۸۱ را به دست آوردند و کسانی که پادکست را گوش داده بودند، ۵۹ گرفتند. اما هر کدام از آنها برای هدفی مناسباند و هیچکدام بهتر از آن یکی نیست. کتاب چاپی، بهترین گزینه برای تأمل در باب کلمات و ایدههاست، اما کتاب صوتی، به لحظاتی دانش و سواد اضافه میکند که در حالت عادی از آن بهرهای ندارند.
در یک تحقیق مقایسه شد که دانشآموزان، یک موضوع علمی را از یک پادکست ۲۲ دقیقهای بهتر میفهمند یا یک مقالهی چاپ شده؟ و با اینکه دانشآموزان زمانی مشابه برای هر دو گذاشتند اما در کوئیزی که دو روز بعد از آن گرفته شد، کسانی که مقاله را خوانده بودند میانگین نمره ۸۱ را به دست آوردند و کسانی که پادکست را گوش داده بودند، ۵۹ گرفتند. اما هر کدام از آنها برای هدفی مناسباند و هیچکدام بهتر از آن یکی نیست. کتاب چاپی، بهترین گزینه برای تأمل در باب کلمات و ایدههاست، اما کتاب صوتی، به لحظاتی دانش و سواد اضافه میکند که در حالت عادی از آن بهرهای ندارند.
چند سال پیش وقتی بقیه میفهمیدند که من یک پژوهشگر هستم، راجع به مشکل خوانشِ بچههایشان یا این که چه کار کنند تا نوجوانشان بیشتر مطالعه کند، از من سوال میکردند. اما الان سوالشان فرق کرده و عموماً میپرسند: «اگه به نسخه صوتیِ کتاب گوش بدم، دارم تقلب میکنم؟»
در طول پنج سال گذشته، فروش کتابهای صوتی پنج برابر شده در حالی که فروش نسخههای چاپی و E-Book ثابت مانده است. این مسائل باعث میشود ترس این را داشته باشیم که کتاب صوتی همان کاری را با خواندنِ کتاب بکند که تایپ کامپیوتری با نوشتن با دست کرد؛ کاری که به عنوان یک مهارت قلمداد میشد. حال این که کدام ارزش بیشتری دارد جای بحث است. اما بررسی اینکه چطور میخوانیم و چطور گوش میدهیم نشان میدهد که کدام یک برای اهداف مختلف، بهتر هستند! و نمیتوان حکم صادر کرد که در حالت کلی کدام بهتر است.
در حقیقت هر دو، ویژگیهای قابل توجهی دارند. چرا کتاب صوتی یک راه حل برای کسانی است که مشکل خوانش دارند؟ چون به شنونده این امکان را میدهد که اصطلاحاً از قسمت معناگشایی عبور کرده و معنا را درک کنند، که در واقع همان تبدیل و ترجمهی چاپِ روی کاغذ، به کلمات در ذهن است. هر چند که معناگشایی مرحلهای جدی در اوایل یادگیریِ خواندن است، اما در دوران دبیرستان به صورت خودکار انجام میشود و دیگر مانند فرآیند شنیدن سخت نخواهد بود. به محض این که کلمات را شناسایی کنید (چه با شنیدن و چه خواندن)، همان مراحل ذهنی باعث درک جملات و پاراگرافها میشود.
عمر نوشتن به کمتر از شش هزار سال میرسد، بنابراین زمان کمی برای تکامل مراحل ذهنی اختصاصی برای خواندن وجود داشته است. ما از همان مکانیزم ذهنیای استفاده میکنیم که منجر به فهم زبان شفاهی برای کمک به درک زبان نوشتاری میشود. تحقیقات نشان میدهد که افراد بالغ نیز، به شرط آن که به متنها گوش کنند و نه اینکه آن را بخوانند، در تستهای خوانش نمرات یکسانی میگیرند.
گذشته از این، چاپ کاغذی و فایل صوتی، در آهنگ کلمات نیز تفاوت دارند که منظور از آن، گام، سرعت و فشار کلماتی است که به زبان آورده میشود. برای مثال عبارت «عجب میهمانیِ خوبی» میتواند یک تعریف و تمجید یا جملهای کنایهآمیز باشد، اما روی کاغذ ظاهری یکسان دارند. هر چند که عمل خواندن، نشانههای آهنگ کلمات را در خود ندارد ولی خوانندگان باتجربه، همزمان با خواندن به آن پی میبرند. در یک آزمایش انجام شده، افرادی به صدای ضبط شدهی کسی که هم سریع و هم آرام حرف میزد گوش دادند. سپس، همگی به صورت بیصدا شروع به خواندنِ همان متنی کردند که توسط شخصی که صدایش را شنیده بودند نوشته شده بود. آنهایی که فایلِ با خوانشِ تند را شنیده بودند، متن را سریعتر از آنهایی که خوانشِ آرام را شنیده بودند، میخواندند.
اما برداشتها از متن میتواند غلط باشد و شنیدن نسخه صوتی، همراه با ادای صحیح کلمات، میتواند به درک آنها کمک کند. برای مثال، دانشآموزان امروزی که جملهی «پس تو رومئو هستی؟» (Wherefore art thou Romeo?”) را میخوانند اغلب فکر میکنند که ژولیت دارد میپرسد رومئو کجاست و این طور برداشت میکند که کلمهی art[1] باید با تاکید خوانده شود. در یک تئاتر، بازیگر روی کلمهی رومئو تاکید میکند که این به شنونده کمک میکند بفهمد که او در مورد اسم رومئو سوال دارد و نه مکانِ او.
به نظر میرسد درک معنا، هنگام شنیدن راحتتر از خواندن است، اما این همیشه درست نیست. برای مثال، در یک تحقیق مقایسه شد که دانشآموزان، یک موضوع علمی را از یک پادکست ۲۲ دقیقهای بهتر میفهمند یا یک مقالهی چاپ شده؟ و با اینکه دانشآموزان زمانی مشابه برای هر دو گذاشتند اما در کوئیزی که دو روز بعد از آن گرفته شد، کسانی که مقاله را خوانده بودند میانگین نمره ۸۱ را به دست آوردند و کسانی که پادکست را گوش داده بودند، ۵۹ گرفتند.
دلیل آن چه بود؟ در نظر داشته باشید که موضوع آن، دشوار بوده و هدف آن نیز یادگیری بوده و نه تفریح. هر دو عامل باعث میشود که به نوع متفاوتی بخوانیم. وقتی تمرکز میکنیم، سرعتمان کمتر میشود. قسمتهای سخت را دوباره میخوانیم. تأمل و فکر میکنیم. هر کدام از اینها هنگام خواندن راحتتر است تا شنیدن پادکست.
کاغذ همچنین بر سر موضوعات دشوار، به خواننده از طریق نشانههای منظمی همچون پاراگراف، تیتر و نقطه سر خط، کمک میکند؛ چیزی که در نسخه صوتی وجود ندارد. آزمایشات نشان میدهد که خوانندگان برای خواندن جملهی اولِ یک پاراگراف، زمان بیشتری میگذارند چون میدانند که اطلاعات اصلیِ آنچه در ادامه میآید را در خود جای داده است.
پس با این که فرآیند اصلیِ درک، در هر دو مورد شنیدن و خواندن صدق میکند، متنهای دشوار نیاز به راهکارهای ذهنی مضاعفی دارند. چاپ کاغذی، استفاده از این راهکارها را راحتتر میکند. محققان همسو با این نتیجهگیری، پی بردهاند که توانایی خواندن و شنیدن در افراد، در مورد داستانهای ساده، همسانیِ بیشتری به نسبتِ نثرهای ثقیل دارد. قصههای روایی پیشبینیشدهتر هستند و از ایدههای آشنا کمک میگیرند اما متنهای ادبی از محتوای ناآشنای بیشتری استفاده میکنند و نیازمند خوانشِ استراتژیک بیشتری هم هستند.
این نتایج که دلالت بر عدم تفاوت در مواجهه با متون ساده و برتریِ نسخه چاپی در متون سخت دارد، میتواند در آینده دستخوش تغییر شود. همینطور که گوش دادن به کتابهای صوتی بیشتر و بیشتر رواج پیدا میکند، خوانندگان نیز در درک آنها تجربهی بیشتری کسب میکنند و میتوانند پیشرفت در عملکرد داشته باشند؛ به همین منوال، پخشکنندگان نیز میتوانند راههایی برای ایجاد نشانههای صوتی ابداع کنند.
اما با وقوع احتمالی این تغییرات نیز، کتابهای صوتی جایگزین کتاب چاپی نمیشوند چون ما استفاده متفاوتی از آنها میکنیم. ۸۱ درصد از شنوندگان کتاب صوتی میگویند که دوست دارند هنگام شنیدن کتاب، رانندگی کرده، یا ورزش کنند و به طور کلی مشغول کار دیگری هم باشند. مغز انسان برای انجام دو کار همزمان طراحی نشده و اگر چند کار را همزمان انجام دهیم، در حد مختصر، و نه با ظرافت و دقت کامل، میتوان این کار را کرد.
با این حال دلیلی وجود ندارد تا طرفداران کتاب چاپی، ندای اعتراض سر بدهند. نمیتوان هم تی کشید هم قدم زد و هم کتاب خواند. میتوان گفت کتاب چاپی، بهترین گزینه برای تأمل در باب کلمات و ایدههاست، اما کتاب صوتی، به لحظاتی دانش و سواد اضافه میکند که در حالت عادی از آن بهرهای ندارند.
پس خیر، گوش دادن به کتاب صوتی، تقلب کردن نیست. در موقعیتهای مختلف، تجربه متفاوتی از شنیدن کتاب صوتی خواهیم داشت. در عین حال کتابهای مختلف، راههای مختلفی را برای خواندنشان به شما پیشنهاد میکنند. همینطور که فرمت صوتی کتابها محبوبیت بیشتری پیدا میکنند، نویسندگان نیز آثار بیشتری با هدف و تمرکز بر روی شنیده شدنشان، خلق میکنند.
تجربه ما به این نتیجه منتهی میشود که شنیدن کتاب و خواندن آن را جایگزین یکدیگر نکنیم، بلکه تفاوت میان آنها را بفهمیم و تلاش کنیم در جهت منفعتمان، در راستای شنیدن چیزی که نویسنده میخواهد به ما بگوید، از هر کدام استفاده کنیم.
نویسنده: دنیل ویلینگام – استاد روانشناسی دانشگاه ویرجینیای آمریکا
مترجم: امیر محقق
[۱] توضیح مترجم: این عبارت به زبان لاتین نوشته شده و در اینجا art به معنای هنر نیست.
2 دیدگاه در “آیا گوش دادن کتاب صوتی با خواندن آن کتاب یکی است؟”
سلام من یه کتاب دارم بنام اهل وادی سرنوشت فقط میخوام به صورت صوتی بفروش بره کتاب فوق العاده ای هست اگر چاپ میشه کولاک میکنه
اگر از وینش کمکی می خواهید با ۸۸۴۶۷۰۵۳ تماس بگیرید